یادداشت‌های مهدی (11)

          چشم هایم  را  می بندم  ؛  جهان  سراسر  فرو  می ریزد  

پلکهایم  را  باز  می کنم  ؛  همه  چیز  دوباره  جان  می گیرد

گمان  می کنم  در  ذهن  خودم  ساخته  باشم ات  .

سیلویا پلات  خودکشی  می کند  چون  در  نگاه  جنسی  ما  خرس ها  [  مردها  ]  مدفون  شده بود  .  دچار  بحران  هویت  شد .  و  خسته شد  خسته ی  خسته  !
        

          عشق  به  خدا  هم  ضرورت   هست  و  هم   حادثه 
        

          مرتضی آوینی  یک  سال  مستاجر  فرهاد  بود  و  هر  شب  در  

این  یک  سال  فرهاد  و   آوینی  با  هم  دیدار  و  گفتگو  داشتند

و  این  خیلی   جالبه  .  همکاری   فرهاد  با  الهی قمشه ای  در

فروش  صنایع  دستی  شهرستان قمشه  هم  موضوع  جالبی

در  زندگی   فرهاد  است .  شهیار قنبری  تنها  از  فرهاد  نام

می برد  وقتی  از  مسئولیت  هنری  یک  هنرمند  از  همکاری

با  او  سوال  می شود  .  فرهاد  با  تاریخ  و  فرهنگ  و  هنر  این

کشور  گره  خورده  است  .
        

          قدرت  اشعار  نیما  کم  از  سینما  ندارد  چراکه  او  هماره  در  

پوشش  افسانه  سخن  می گوید  ؛  آن  فسانه ای  که  نیما  را

برگزید ؛  شاعری  که  روزنامه ها  دیوانه  خطابش  کردند 

 سر  دم  دار  شعر  نو  در  ایران  شد  و  نه  معاصر  چراکه 

 مردم  ما  هنوز  معاصر  نیستند  چون  قرن  نوزدهم  را  زندگی

نکردند  و  از  سر  نگذرانده  .

نیما  هنوز  و  همیشه  حرفی  برای  گفتن  دارد  .

 نیما  تمام  نمی شود  ؛  این  مردستان   به  قول  اخوان  ثالث  .

 خانه ات  آباد  و  فسانه ات  پیروز  باد  
        

          طفلی  به  نام  شادی  دیریست  گم  شده  است

با  چشمهای  روشن  براق  با  گیسوی  بلند  به  بالای  آرزو

هر  کس  از  او  نشانی  دارد  ما  را  کند  خبر

این  هم  نشان  ما

یک  سو  خلیج فارس  سوی  دگر  خزر
        

          کتابی  مفید  به  ویژه  برای  آسیب دیدگان  اجتماعی  و  کتابی است  که  می شود  بارها  و  بارها  به  آن  رجوع  داشت  .
        

          شاد  بودن  یا  لذت  بردن  ؟ 
 مسئله  این  است  !
        

          ای  !!
        

          کاملأ  سياسی  بود  و  من‌  رو  به‌  یاد  ایران  انداخت  .
        

          بزرگ  بود
و
از  اهالی  امروز  بود .
        

          هر شاعری یک چنین شعری باید در کارنامه اش باشد .