یادداشتهای باوان (12) باوان 1404/1/11 در حاشیه النا فرانته 3.9 3 "من یکی از آن آدمهایی هستم که در را پشت سر خودشان میبندند." 0 2 باوان 1404/1/4 انجمن زیرشیروانی ارنست کرویدر 3.0 2 فکر میکردم بیشتر از اینها دوستش داشته باشم ولی روزهای آخر بیصبرانه میخواستم به صفحهی پایان برسم. شبیه خواب طولانیای بود که از یک جایی دست از معنا ساختن برمیداری و میذاری داستان تو رو هرجایی که خواست ببره. 0 3 باوان 1403/10/15 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 177 «من استاد حرف زدن در سکوتم! کل زندگیام در سکوت حرف زدهام و در سکوت تراژدیهای زیادی را با خودم زندگی کردهام.» 0 3 باوان 1403/10/15 همه می میرند سیمون دو بووار 4.2 34 همان کف همیشگی و همیشه متفاوت. 0 0 باوان 1403/10/15 Beartown فردریک بکمن 4.0 43 “What is life, other than moments? What is laughter, other than a small victory over sorrow?” 0 0 باوان 1403/10/15 مثل خون در رگ های من: نامه های احمد شاملو به آیدا احمد شاملو 4.0 48 «رگبارها و برف را، توفان و آفتاب آتشبیز را، به صبر و تحمل شکستی.» 0 3 باوان 1403/10/15 روز واقعه بهرام بیضایی 4.2 10 «من — حقیقت را — در زنجیر دیدهام. من — حقیقت را — پاره پاره — بر خاک دیدهام. من — حقیقت را — بر سرِ نیزه — دیدهام.» 0 0 باوان 1403/10/15 Us against you فردریک بکمن 4.3 27 Ana starts laughing. “I love you.” “Is that why you hit me?” “Yes!” Vidar scratches his ear. “Do you have to love me quite so . . . hard?” 0 2 باوان 1403/10/15 سنگر و قمقمه های خالی بهرام صادقی 3.6 8 با صدایی که بوی گریه میداد. 0 0 باوان 1403/10/15 از روزگار رفته حکایت ابراهیم گلستان 3.1 2 — اما فردا جرأت نداشتم که بگویم، چیزی نداشتم که بگویم. خواب شب و دمیدن فردا صبح تصمیم را تبدیل کرد به تسلیم، تغییر داد به یک یاد _ یادی که آرزو میشد. 0 0 باوان 1403/10/15 شاه می میرد اوژن یونسکو 3.5 4 هیاهوی بسیار برای هیچ! 0 0 باوان 1403/10/15 دریا پری، کاکل زری گلی ترقی 4.0 2 «تو از تبارِ نوری یه آرزویِ دوری» 0 1