یادداشت‌های vanda (10)

        می‌رسیم به پایان تاج نفرین شده🫠؛
این جلد اتفاقای‌ جالبتری‌ می‌افتاد نسبت‌ به جلد اول
ولی چیزی که روی مخ من ‌می‌رفت‌ قدرت تصمیم گیری‌ کم رن بود جوری که حتی آخر کتاب هم نتونست انتخاب بکنه که به چه کسی علاقه‌منده...
در آخرم‌ که منتظر جلد ۳ و بازگشت اوناگ و ماجراجویی های بیشتر این دو خواهر دوقلو هستم✨️.
      

        یه همخوانی‌ دیگه و چقدر لذت بردم💘.
شخصیت‌های کتاب رو بسیار دوست داشتم و روند داستان هم جوری نبود که خسته بشی.
با اینکه از انسل اونقدر خوشم‌ نمی‌اومد‌ اما این مرگ حقش نبود...
و السکه ای که بدون صاحبش‌ پیش رن موند🫠.
بی صبرانه منتظر اینم که جلد ۲ رو شروع کنم🎀.
      

        اولاش که این کتابو خریده بودم براش خیلی ذوق داشتم و وقتی شروع کردم به خوندنش‌ با خودم میگفتم ارزش نداشت که بخرمش‌ و همین شد که برای یه ماه ولش کردم‌.
چندروز پیش تصمیم گرفتم یه شانس دوباره بهش بدم و از این تصمیم اصلاً پشیمون نیستم.
اولای‌ کتاب روند‌ کندی داره و تنها دلیلی که امتیاز کم کردم‌ همین بود.
آخر هر اپیزود یه رویداد هیجان انگیز رخ می‌داد و نگم از دو اپیزود آخر که دیگه نمی‌دونستم حتی به کی شک کنم.
دلم برای بچه های خانواده ی هاوارد میسوزه‌،همه شون سعی کردن از همدیگه مواظبت کنن و کاش سرنوشت دیگه ای داشتن🫠.
و چیزی که فکرشو‌ نمی‌کردم این بود که قاتل گای باشه،یه بچه ی ۱۰ ساله توی سال ۲۰۰۳ که حتی این اتفاق رو یادش نمیاد...
'میخوام به حقیقت پی ببرم،هر حقیقتی که باشه'
      

        مگه میشه قلم هالی جکسون بد باشه؟
از اول کتاب اون حس هیجان و ترس رو همراه با شخصیت های کتاب داشتم و فصلای‌ آخرم که هی بیشتر و بیشتر متعجبم‌ می‌کرد؛
چقدم‌ نامه ی آرتور و پایان‌ کتاب قشنگ بود✨️
      

        این مجموعه تا ابد توی قلبم میمونه❤️‍🩹
تک تک لحظاتش رو زندگی کردم و همه ی اون احساساتی که تو کتاب بود رو من هم احساس کردم...
سلام گروهبان من رو یادت می‌آد؟
:)و راوی ای که ۶۹۷ روز منتظر پیپ موند🫠

      

        اولای کتاب یکمی‌ حوصله سر بر بود اما آخرای کتاب هرلحظه بیشتر شگفت زدم میکرد.
خیلی سر مرگ استنلی زار زدم😭
و صفحات آخرم که با راوی و پیپ تموم شد✨️