یادداشت سید محمد بهروزنژاد

                در بهخوان بود که با «مجموعه برج بابل» آشنا شدم.از یادداشت های خانم علی اصغری.
خیلی سعی کردم بر وسوسه غلبه کنم و باب جدید خواندن باز نکنم که از پسش برنیامدم و سه کتاب از این مجموعه خریدم!.
بلافاصله هم شروع کردم به خواندن.
این ها را گفتم که دوستان بدانند معرفی هاشان بی تاثیر نیست.
 این کتاب اولین تجربه ام از این مجموعه بود.

متنی که مترجم برای شناخت نویسنده آورده بسیار کارگشا بود و خواندنش باعث شد بفهمم با چه اثری رو به رو خواهم شد. ظاهراً همه جلد های «برج بابل» این مقدمه را دارند.
اجمالاً از مقدمه می گویم و بعد می روم سراغ بررسی خود کتاب.
"یون فوسه" نمایشنامه نویس نروژیِ قهاری ست و به ایبسنِ قرن بیست و یکم معروف است که این اواخر وارد عرصه داستان شده و تو خود حدیث فصل بخوان از این مجمل!.

و اما ،"آلیس پای آتش".
پیرزنی  نشسته روی کاناپه و به بیست و سه سال قبل برمیگردد، زمانی که همسرش "آسله" می زند به دل رودخانه و هیچ گاه باز نمی گردد و ما همراه می شویم با افکار هذیان آلود او و زندگی مشترکِ غریبش  را مرور می کنیم و به زمان های گوناگون پرتاب می شویم و از افکار پیرزن به افکار "آسله" جا به جا می شویم  و اجداد همسرش را ملاقات می کنیم و به راز خانوادگی شان پی می بریم و آلیس ، مادرِ پدرِ پدربزرگِ "آسله"  را کنار رودخانه پای آتش می بینیم.

نثر داستان دقیقا در خدمت بیان محتواست. تکرار ، تکرار و تکرار ...
بعضی جمله ها عیناً چند بار در بخش های مختلف داستان تکرار می شوند . فعل های یکسان مکرراً استفاده می شوند و حتی کلمات بارها و بارها تکرار می شوند.
در کلِ داستان کم پیش می آید جمله ها به نقطه ختم شوند ، بیشتر حرف ربطِ "و" استفاده می شود یا کلماتی برای ادامه دادن ، مثل : بعد ، سپس ، پس و ...و گاهی اوقات  هم کاما می آید تا جمله قطع نشود.
انگار که کلِ متن کتاب یک جمله بسیار بلند باشد. و این سرعت داستان را زیاد می کند و البته طوری هم هست که نمی شود کتاب را زمین گذاشت و یک دقیقه رفت سراغ کار و زندگی!. 

سیر داستان خطی صاف نیست بلکه دایره ای ست که داستان از یک نقطه آن شروع می شود و باز به همان نقطه می رسد. یک چرخه تکرار. از دست اراده هم کاری ساخته نیست. سرنوشت  مشخص است و قابل تغییر نیست.
توصیفات و فضاسازی واقعا عمیق و قابل درکند و از همان کلمات تکراری یا با تکرار یک کلمه مشخص ساخته می شوند.
از آنجایی که به صد سال قبل سفر می کنیم و مادرِ پدرِپدربزرگِ شخصیتی را می بینیم ، نباید انتظار منطق و واقع گرایی از داستان داشته باشیم!.
ترجمه هم که گفتن ندارد و با اینکه از روی متن انگلیسی بود خیلی تر و تمیز بود.
طراحی جلد مینی مالیستی و چاپ و صحافی و ظاهر کتاب هم که عالی.

این کتاب را توصیه می کنم اما نه برای کسی که زیاد رمان نخوانده و تازه می خواهد شروع کند. 
همچنین هر کس خواست بخواند حتما قبلش مقدمه مترجم را  بخواند. البته چون یک مقدار سبک خاصی دارد تضمین نمی کنم هر کسی خوشش بیاید و ممکن است از تکرار بیش از حد صحنه ها و جملات خسته شوید.
در آخر که اگر یک کاغذ و قلم هم دستتان باشد برای نوشتن اسامیِ جد و آبادِ "آسله" جای دوری نمی رود!.
        
(0/1000)

نظرات

خب الحمدلله حفظ آبرو شد، ولی من تازه دارم این کتابو می‌خونم و زاویه‌دیدش یکی از رو اعصاب‌تریم زاویه‌دیدهاست.
1
بله یه مقدار سبک خاصی داره ، اگر ارتباط نگیرید ممکنه اصلا خوشتون نیاد... 
دو کتاب دیگر چی بودند؟
1
بچه های سبز.توکارچوک
سور و سات در سوراخ موش. ویالوبوس 
ممنون از نظر کامل و مفیدتون. کم کم داشتم از خوندنش ناامید می‌شدم. الان با دید بهتر و بازتری دوباره از اول شروع به خوندنش کردم.
1
خوشحالم که مفید بوده براتون، امیدوارم بتونید باهاش ارتباط بگیرید