یادداشت علی دائمی

‌📝 لذت گم
        ‌📝 لذت گم شدن در هزارتو!

▪️ «آنک نام گل» داستان مرد خردمندی به نام ویلیام باسکرویلی است که به همراه شاگرد جوانش، آدسو، راهی صومعه‌ای در ایتالیا می‌شود. در آنجا قتل‌های سریالی رخ می‌دهد و این مأموریت به ویلیام محوّل می‌شود که قاتل را تا قبل از جلسهٔ مهمی که قرار است با حضور نمایندگان پاپ برگزار شود، پیدا کند. راوی داستان آدسو است و درواقع دارد رویدادهایی را که در جوانی برایش اتفاق افتاده مرور و مکتوب می‌کند. 

▪️ مهم‌ترین ویژگی کتاب این است که برخلاف اغلب رمان‌های «جنایی»، جنایت و کشف راز فرع بر جنبه‌های دیگر است. واضح است که اومبرتو اکو، فیلسوف، منتقد ادبی و نشانه‌شناس معروف، پیرنگ جنایی را بهانه کرده تا در مسائل عمیق‌تری غور کند؛ از الهیات مسیحی گرفته تا رابطهٔ میان دال و مدلول در علم نشانه‌ها. داستان پر است از اسامی اشخاص معروف که برخی زاییدهٔ خیال نویسنده‌اند و برخی مانند «برنار گِی»، مفتش معروف قرون وسطی، شخصیتشان ریشه در واقعیت دارد. کتاب با حجم زیادی از اطلاعات تاریخ مسیحیت و دانشمندان یونان و روم و اسلام خواننده را در خود غرق می‌کند و پرسش‌های الهیاتی را پیش روی او قرار می‌دهد؛ پرسش‌هایی که از عقاید فرقه‌ها و مذاهب مختلف سرچشمه می‌گیرد. برای مثال فرقهٔ فرانسیسکن‌ها یا همان راهبان کهتر چه عقایدی داشتند؟ آیا مسیح هیچ‌گاه خندیده و اساساً طنزپردازی و شوخ‌طبعی در مسیحیت پذیرفته شده است؟ آیا کلیسا موظف است زهد و ساده‌زیستی پیشه کند یا ثروت‌اندوزی امری شایسته و دست‌کم امری مباح است؟ آیا نگهداری کتب ضاله (از نگاه راهبان و کشیشان مسیحی) مصلحتی دارد و آیا در جهان‌بینی مسیحی، علم تجربی با مشیت خداوند در تضاد است؟ اگر به فکر کردن دربارهٔ این سؤالات علاقه ندارید و هدف اصلی شما سرگرم شدن از خواندن یک رمان پلیسی است، بعید می‌دانم از خواندن «آنک نام گل» لذت ببرید. اما اگر تشنهٔ فلسفه و تفکر دربارهٔ علم و دین هستید و دوست دارید تفلسف شما با چاشنی روایت و تعلیق باشد، این کتاب برای شما شگفتانه‌های بسیار دارد.

▪️ اما کتاب اکو این‌گونه نیست که ارتباط منسجمی میان پیرنگ و درون‌مایه‌اش نداشته باشد. «آنک نام گل» تمام مشاجرات فلسفی را طوری پیش می‌برد که پایان باشکوه آن را رقم بزند. تفکرات گوناگونی که در طول داستان تبیین می‌شود، زمینه‌ساز اعمال جنایت‌کارانهٔ ضدقهرمان می‌شود و اساساً همین تأمل درباب پرسش‌هاست که ما را به سوی کشف معما سوق می‌دهد. جان تروبی در «آناتومی داستان» از عنصری به نام «مباحثهٔ اخلاقی» سخن می‌گوید که اشاره به ایدئولوژی و زاویه‌ دید متفاوت کاراکترهای داستان دارد؛ تفاوتی که سبب تقابل و ایجاد کشمکش داستان می‌شود. 

▪️ با این توصیفات می‌توانیم بفهمیم چرا ضدقهرمان در «آنک نام گل» ماندگار، پرقدرت و باصلابت ظاهر می‌شود و این خود یکی از اصلی‌ترین نقاط قوّت هر داستان بزرگی‌ست. قواعد ژانر و قراردادهای روایی در رمان‌های پلیسی اقتضا می‌کند که تا لحظات آخر، هویت ضدقهرمان نامعلوم باشد و افشای هویت او با گره‌گشایی داستان مصادف می‌شود. به همین دلیل معمولاً مجالی برای شخصیت‌پردازی عمیق در مورد ضدقهرمان نیست. اما در اینجا ما با شخصیتی مواجهیم که علی‌رغم حضور کمرنگش، جای پای خود را در داستان محکم می‌کند، به‌تنهایی پایان مهیب آن را رقم می‌زند و علی‌الظاهر به هدف خود نیز می‌رسد! او انگیزه و منطق قدرتمندی دارد که حتی اگر مخالفش باشیم، ارزش شنیدن دارد. ضدقهرمان داستان نه به‌واسطهٔ انگیزه‌های آبکی، که به پشتوانهٔ باورها و آرمان‌های عمیق خود دست به ارتکاب جنایت می‌زند و همین ویژگی‌ست که او را در چشم من به یکی از ضدقهرمانان ماندگار تاریخ ادبیات تبدیل می‌کند.

▪️ از دیگر جذابیت‌های کتاب، ارتباط میان عنصر محوری داستان با سبک و فرم و محتوای آن است. واضح است که کتابخانهٔ اسرارآمیز صومعه با هزاران جلد کتاب از ملل و فرهنگ‌ها و ادیان مختلف، در داستان مرکزیت دارد و از همان ابتدا برای ویلیام معلوم می‌شود که جواب تمام سؤال‌هایش آنجاست. ساختار هزارتومانندِ کتابخانه و پیچیدگی عناوین و دسته‌بندی‌ها و مسیرها، بسیار به سیرِ روایی داستان شبیه است. در طول داستان دیدگاه‌های مختلف و متضادی از اشخاص مشهور مطرح می‌شود و نام آن‌ها مدام به میان می‌آید؛ از ارسطو و افلاطون تا راجر بیکن و و توماس آکویناس و قدیس بونیفاکیوس و سنت فرانسیس و حتی ابن‌رشد و ابن‌سینا و ابن‌هیثم. «آنک نام گل» جولانگاه اَعلام و عقاید است (ویژگی‌ای که خیلی‌ها را درحین خواندن کتاب گیج و کلافه می‌کند، از جمله خودم) و این دقیقاً همان چیزی‌ست که در کتابخانهٔ صومعه شاهد آن هستیم! ویلیام پی می‌برد که نقشهٔ کتابخانه مطابق طرح کلی نقشهٔ جهان طراحی شده و همه‌جور کتب فلسفی و ادبی و علمی و سیاسی در آن یافت می‌شود. پس دور از ذهن نیست که بگوییم کتابخانهٔ صومعه تمثیلی از جهان پیچیده‌ای‌ست که در آن زندگی می‌کنیم و نویسنده با سبک و ساختار داستانش سعی دارد همین را به ما نشان دهد. این نکته با نتیجه‌گیری اکو در پایان داستان و درون‌مایهٔ مدنظر او نیز سازگار است.

▪️ هدف اکو این است که انسان پیشارنسانسی را سردرگم و مشکوک به آموزه‌های کلیسا و جزم‌اندیشی‌های دین‌داران متعصب نشان دهد. او می‌خواهد علامت سؤال بزرگی روی تفاسیر دین‌داران از مشیت الهی بگذارد و بگوید: هیچ‌چیز آن‌طور که مذهب و سنّت می‌پندارد، قطعی و محتوم نیست. گره‌گشایی و پایان‌بندی داستان هم در راستای همین مضمون است. ویلیامِ باهوش و خردمند که از یک سو گویی به علم نشانه‌ها مسلط است (مثل خود نویسنده!) و از سویی به مظاهر علوم تجربی تمایل نشان می‌دهد (از عدسی‌ها و خواص گیاهان تا تلاش برای یافتن دلایل مادی برای امور عجیب) قهرمان داستان است و تفکرات نویسنده را نمایندگی می‌کند. اتفاقی که در نقطهٔ اوج داستان رخ می‌دهد، هم مقدمه‌ای‌ست بر عصر نوزایی و منسوخ شدن عقاید کلیسا (مشابه صومعه که با گذشت سال‌ها متروک شده بود) و هم هشداری‌ست دربارهٔ بلاهایی که جزم‌اندیشی و تعصب می‌تواند بر سر ما بیاورد.

▪️ درمجموع باید گفت «آنک نام گل» اگرچه سرشار از پرحرفی‌‌ست، پرحرفی‌هایش مصداق «زیاده‌گویی» نیست؛ چراکه مقصود، تأمل دربارهٔ همین حرف‌هاست و داستان قتل‌های سریالی صرفاً دستاویزی‌ست برای اندیشه‌ورزی نویسنده. از نظر من این رویکرد نه‌تنها خیانت به ادبیات پلیسی نیست، بلکه آن را ارتقا می‌دهد و از چنگ کلیشه‌سازی و میان‌مایگی نجات می‌دهد. پس زنده باد ادبیات جنایی با چاشنی اندیشه‌ورزی!
      
619

48

(0/1000)

نظرات

عجب  یادداشت جامع  و خوبی نوشتید، بیشتر از این کارها بکنید.
8

3

سپاسگزارم. وقتی شروع کردم به نوشتن با خودم گفتم من حرف زیادی دربارهٔ این کتاب ندارم و نمی‌دونم از چی باید بگم. ولی یک بار دیگر یه یادداشت ۵۰۰۰ حرفی نوشتم. واقعاً در عجبم از کارهای خویشتن 😁 

1

خیلی خوب بود.
بیش از پیش مشتاق خوندن این کتاب شدم.
اینکه گفتید مباحثات علمی کتاب  در راستای داستان‌ان و اصطلاحاً از اثر بیرون نزدن خیلی خوشحال شدم چون فکر می‌کردم قراره داستان بودن اثر فدای حرف‌های نویسنده بشه
3

3

ممنونم. دست شما درد نکنه که پیگیر شدید تا این یادداشت نوشته بشه و من کمی فعال‌تر بشم 😁
درسته که درمورد مباحثات علمی کتاب این نظر رو دادم، ولی خودم همچنان مرددم و قدری هم علاقه‌م به فضای کتاب باعث شد که آسان بگیرم بهش 😂 چه بسا با خواندن مجدد کتاب به این نتیجه برسم که مباحثات علمی کاملاً زائد بر خط اصلی داستانه. ولی چیزی که مهمه اینه که پایان‌بندی داستان با بخشی از این بحث‌ها ارتباط مستقیم داره.  

2

برای نکته اول: خواهش می‌کنم😅
@Behrooz1383 

1

راستی 
شما از ضدقهرمان به عنوان برابرنهاده‌ی آنتاگونیست استفاده کردید درسته؟
چون من دیدم   ضد قهرمان رو برای قهرمانی که واجد ویژگی‌های ضد اخلاقی‌یه به کار می‌برن. که من البته بیشتر با شما همسو‌ام و به نظرم برای  کاربرد دوم واژه ناقهرمان مناسب‌تره.
7

2

بله من به معنای آنتاگونیست به کار بردم. این مشکل بخاطر ترجمه به وجود اومده و برای دو اصطلاح Antagonist و Antihero از یه ترجمه استفاده کرده‌ن. البته هرچند باعث سوءتفاهم می‌شه، نمی‌شه گفت غلطه و الان توی کتاب‌ها و نقدنویسی‌ها خیلی رایجه.  

2

آخه ضد یه چیز یعنی نقطه مقابلش
در صورتی که ضدقهرمان ها بازم قهرمانن از جهاتی
برا همین می‌گم ناقهرمان نزدیک‌تره. مثل ناداستان که عناصری از داستان رو در خودش داره
@choghoke_tanha 

0

ولی خب الان نمی‌شه کاریش کرد. مگر اینکه اصرار داشته باشیم این کلمه رو درست استفاده کنیم که باید مثل شما از قرائن استفاده کنیم که مخاطب متوجه بشه منظور چیه.
@choghoke_tanha 

1

خدا زیادت کنه علی‌جان دائمی 🫡
5

3

به نظرم خدا فعالیت‌هاشون رو زیاد کنه بهتره😂 

3

همون منظور ما بود 😇
@Behrooz1383 

3

ممنونم سیدجان. فکر نکنم من از این بیشتر بشم. 😂 ایشالا خدا شما رو زیادتر کنه که سید اولاد پیغمبری 😁😘❤️ 

1

من هر بار پیش خودم میگم برای فلان اثر بزرگ یَک مروری بنویسم که اصلا همه بگن واحیرتا. بعد در حالی که از مرورهای خودم خیلی سرخوشم سر راه به مرورهای حرفه‌ای و استخوان‌دار شما برمی‌خورم. می‌دونید، این طور موقعها ازتون بدم میاد. اصلا هم از سر حسادت نیست. اینطوری فکر کنید ناراحت میشم خلاصه.
1

3

ما رو شرمنده می‌کنید 😁🙏 نظر لطف و محبت شماست. همین که شما وقت می‌گذارید و نوشته‌های ناقص بنده رو می‌خونید بزرگترین افتخاره. 🌹 

0

جالب بود کتاب جزیره پیشین و اعترافات رمان نویس جوانش رو هم توصیه میکنم بخونید 
1

2

ممنونم، بسیار عالی، ایشالا بتونم اونا رو هم مطالعه کنم 👌🤝 

0

✌️❤️
1

1

😘😘🌹 

0

یادداشت خیلی جالبی بود برای این کتاب، من خودم آنک نام گل رو هنوز نخوندم ولی کتاب نام سرخ من اورهان پاموک رو چند سال پیش خوندم که تحت تاثیر این کتاب نوشته شده و من رو به خوندن آنک نام گل مشتاق کرد و متاسفانه فرصتی نشد بخونم
و حالا این توضیحات شما من رو دوباره به شوق آورد که حتما بخونمش.
سپاسگزارم ازتون🌻

0