یادداشت محمدرضا ایمانی

سلام بر ابراهیم: زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی
        وقتی یکی از دوستان این کتاب رو به کتابخونش اضافه کرد، یادم اومد که منم تو نوجوانی این کتاب رو خونده بودم! یادمه همون دوران هم برعکس تبلیغاتی که میشد و هنوزم میشه، هیچ حس خاصی ازش نگرفتم با اینکه چند سالی بود که به صورت حرفه‌ای ادبیات دفاع مقدس می‌خوندم. علی ای حال اگه دوستان مهلت بدند و به کفر و نفاق متهم نشیم، تو دوتا محور نقدم رو به این کتاب و کتاب‌های مشابه می‌نویسم.
.
۱- زندگینامه سریالی:
کتاب‌هایی با این مضمون به صورت سریالی زندگی افراد رو روایت میکنند. این نحو از روایت بیشتر به خاطر محدودیت‌های زندگینامه نویسی انتخاب میشه. چون شهید الان حضور نداره که زندگی خودش رو روایت کنه، پژوهشگر مجبوره که به تکه خاطرات منقول ازش بسنده کنه و کتاب رو به این شکل بنویسه.
اما این نحو از روایت یه ایراد بزرگ داره. وقتی زندگی یک فرد رو سکانس سکانس روایت‌ کنی، یکسری روایات به صورت خودآگاه و یکسری دیگه به صورت ناخودآگاه از جریان روایت حذف میشند.
روایات حذف شده به صورت ناخودآگاه اون دست از روایاتی هستند که کسی شاهدشون نبوده و فقط خود شهید قادر به تعریفشون بود. این دسته از روایات رخدادهایی هستن که در خلوت روی دادن و ممکنه مثبت بوده باشند و ممکنه منفی.
روایت‌هایی که به صورت خودآگاه حذف میشن اون دسته از روایت‌هایی که معمولا خود پژوهشگر کتاب چون به ساختار و هدف کتاب نمیخوره، حذفشون می‌کنه. این دست از روایات یا بالذات منفین یا پژوهشگر منفی تشخصیشون میده. مثلا به کرات برخورد داشتین با خاطرات سیگار کشیدن شهدا یا کارایی که قبل از انقلاب انجام میدادن و ... که تو این کتاب‌ها نقل نمیشن.
پس در هر صورت شما با یه روایت سانسور شده از زندگی شهید طرفید.

۲- انسان جدا از بستر:
هر انسانی در یه بستر زمان و مکانی خاص زیست می‌کنه که کاملا برش توفق داره. این جور کتابا شهید رو از بستر زمانی و مکانیشون بیرون میارن و اونو به مثابه یه اسوه ازلی و ابدی مطرح میکنند. غافل از اینکه شاید ما هم اگه تو اون زمان و مکان بودیم از اون شهید آدم بهتری میشدیم و شاید اگه اون شهید در زمان و مکان ما بود به راه‌های خوبی نمی‌رفت.
.
به صورت کلی اینجور کتابا انسان‌ها رو انسان نشون نمیدن، بلکه فرشته تصویرشون میکنن و برای همین تبدیل به الگوهای دور از دسترس میشن. به شخصه ندیدم که این مدل کتاب بتونه تاثیر ریشه‌ای روی کسی بذاره بلکه فقط با گذاشتن تاثیرات روان‌شناختی کوتاه مدت -مثل کتابای موفقیت و توسعه فردی- باعث میشن فرد یه مدت تو فاز اخلاق و مردانگی و تقوا و ... باشه. بعد از یه مدت که فرد به دلیل اینکه این صفات تو وجودش ریشه ندارن و زمان و مکان هم برای حفظ اونا همراهیش نمیکنه، بیخیالشون میشه و حالت سرخوردگی بهش دست میده که باعث میشه دیگه سمت اخلاق و غیره نره.
من نمی‌گم تمام کتابای این حوزه بدن. کتاب‌های خوبی هم هست مثل دا یا خاطرات زمستان و ... ولی اینقدر کتابای بد زیادن که اون چنتا کتاب خوب هم توش گمن.
      
361

32

(0/1000)

نظرات

حرف حقی که خیلی‌ها نمی‌پذیرن و به قول خودتون اتهام کفر و نفاق می‌زنن به آدم

5

ارزش خوندن داره یا نه؟! 
1

0

یه بار اره
ولی درگیر اینجور کتابا شدن خوب نیست 

1

درود
به نظرم این گروه از نویسندگان و ناشران خیلی روی تاثیر عمقی و پایدار فکر نمی کنند و همین تاثیرات آنی و سطحی رو می پسندند و در این شرایط همین رو هم غنیمت می دونند.
قطعا اگر کار تند و سریع انجام نشه و براش زمان کافی بگذارند و از نویسندگان دغدغه مند و بافکر و صبور کمک بگیرند، نتیجه به مراتب بهتر خواهد بود.
کاش تاب و توان تحمل نظر مخالف رو داشتیم. البته نه کسانی که با نظراتشون به طرف مقابل توهین کرده و اون رو تخریب می کنند.
مانا و نویسا باشید.
1

1

سلام علیکم
فکر میکنم دست اندر کاران اینجور کتابا اصلا دانششون به این مباحث نمی‌رسه چون اگه می‌رسید بعد از اینکه این نقدها را شنیدن مجلدات بعدی کتاب رو چاپ نمیکردن 

1

با اینکه من حتما به این کتاب بیشتر از سه ستاره میدم (البته وقتی خوندمش که سیبیل‌هام هم سبز نشده بود!) ولی دو نقدی که گفتید رو نه فقط به این کتاب، که به خیلی از کتب شهدایی وارد می‌دونم
1

2

بله دقیقا  

0

سلام و ادب

در مورد نقد اول,
خب باتوجه به کمبود اطلاعاتی که از زندگی این افراد دردسترس داریم، راه‌حل‌تون چیه؟

و در مورد نقد دوم,
اگه این حرف شما رو به صورت مطلق بپذیریم، پس دیگه هیچ زندگینامه‌ای نباید منتشر بشه و انتخاب یک فرد به انواع یک الگو از اساس کار غلطیه. درسته؟
3

0

سلام علیکم
مورد اول اینکه کاریش نمیشه کرد واقعا. صرفا باید سعی کرد نگارش منصفانه‌تری داشت.

مورد دوم هم خیر. همچنان باید زندگینامه منتشر بشه اما به صورت زندگینامه نگاری منصفانه که خوب و بد شخص فارغ از قضاوت ما نگاشته بشه. و همچنان میشه الگو داشت کما اینکه من دارم. مگه الگو داشتن متوقف به پیدا شدن یه شخصیت معصومه؟! من میتونم یه شخصی رو دوست داشته باشم و تو جای جای زندگیم سعی کنم بهش نزدیک بشم در عین حال به چند اشتباهش هم معترف باشم. 

0

کاری به عصمت‌انگاریِ شخص ندارم. فرموده بودید که هر کسی تو بستر زمان و مکان خاص خودش خوب بوده و اگه الان بیاد چه بسا خراب بشه و...
 با این حساب این شخص اگرچه در زمان و مکان خودش، خیلی خوب عمل کرده اما به درد الگوی من شدن نمیخوره؛ چون من منم و زمان و مکانم باهاش متفاوته!
@Mohamadrezaimani 

0

مطلق عرض نکردم بلکه حرفم از امکان بود. ضمن اینکه آدم مسلوب الاراده که نیست. بلاخره میشه از یکسری از چیزای اونا هم الگو گرفت با این خودآگاهی که کدوم از رفتاراشون وابسته به زمان و مکانشون بوده.
@Abdolmahdi 

0

من هیچ‌وقت روم نشد این حرف‌هارو در مورد این کتاب بزنم! در مورد کتاب‌های معروف مخصوصا کتاب‌هایی که مقدس شدند، شخصا اشکال رو اول به خودم گرفتم و کتاب رو گرچه بی‌عیب نمی‌دونستم اما فکر می‌کردم من درست متوجه نشدم. ولی متاسفانه فضای صورتی بدی به این ادبیات حاکمه..
1

1

اینکه ما خودمون پر از عیبیم که جای خود؛ خودمم بیشتر از همه. ولی جریان این کتابا خیلی تاثیرات بدی داشته. یه نمونه‌اش همین رفیق شهید بازی‌ای که بعضیا در میاوردن... 

0

نکته این‌جاست که این سبک ادبیات مخاطب خودش رو پیدا کرده و حاضر به تغییر رویه نیست. مسئله عشق به شهدا به صورت افراطی‌ش که البته هیچ ربطی به سبک عشق‌های الهی نداره توی خانوم‌ها به شدت مسئله سازه و اصلا اراده‌ای برای فهم این جریان و تغییرش وجود نداره.. موید این‌که این عشق‌ها در مخصوصا نوجوانی فرقی با عشق به فوتبالیست و خواننده و ... نداره این‌که عملا در فرد هیچ تاثیر درونی‌ای نمی‌ذاره و صرفا ظاهر فرد رو عوض می‌کنه.. اقا یه تعبیری دارن درباره زن در غرب، میگن اون‌ها زن رو "مردواره" کردن! حالا باعث تاسفه بگیم این ادبیات دختران مارو مردواره می‌کنه و روح زنانگی ِ شهید پروری رو ازشون می‌گیره یا لااقل تقویت نمی‌کنه...
1

1

خدا خیرتون بده حقیقتا...
سخن از زبان ما میگویید 

1

اگرچه که انسان در بستر زمان و مکان زندگی می‌کنه. اما عنصر اختیار که در وجود انسان تعبیه شده، به ما این اجازه رو می‌ده که این انسان رو از زمان و مکان جدا کنیم و به عنوان الگو انتخابش کنیم. اگه این نکته رو نپذیرید، دیگه هیییییچکس نمی‌تونه الگو باشه.
مطالعه این کتاب‌ها با هدف احاطه شدن توسط خاطرات دانشجویان دانشگاه جبهه مفید می‌دونم. فضای فکری و ذهنی آدم معطر می‌شه. امتحان کنید. 
2

0

نه آقا امر بین الامرینه. به هیچ وجه اختیار رو نفی نمیکنم ولی بستر زمانی مکانی بسیار جدیه. برای همین اینقدر توجه به رفیق، محیط و ... توصیه میشه. شرایط زمانی و مکانی واقعا آدم رو در بر میگیره و نمی‌گم غلبه بهش ناممکنه ولی به شدت سخته.
من از این کتابا بسیار خوندم. ولی خوندن روایات مثل کتاب جهاد با نفس وسائل و یا کتب اخلاقی‌ای که علما نوشتند مثل چهل حدیث و ... رو به شدت مفید‌تر و اثرش رو پایدارتر می‌دونم. چراش مفصله فقط اینقدری که اونا سنت دارن و اینجور کتابای شهدایی ندارن. 

0

امر اختیار سر جای خودش اما ما با جهان‌بینی‌ها مواجه هستیم! و خیلی از افراد اختیارشون در جهان‌بینی ها دستخوش تغییر می‌شه!
با همین مبناست که اصرار روی اشخاص مخصوصا به صورت ناکامل و گزینش شده هیچ تاثیری در درون ادم‌ها نداره چون بستر جهان بینی‌شون فهم نشده.
اما تصور کنید جهان بینی دهه شصت مجددا به فضای امروز حاکم بشه.
چه اتفاقی میفته؟
حالا دقت کنید که در دهه شصت با چه روشی جهان بینی‌ها تغییر کرد.

این به معنای نفی الگوگیری از شهدا نیست.
بحث بر سر شیوه و اراده الگوسازیه. 

1