محمدمهدی حیدری

محمدمهدی حیدری

بلاگر
@Abdolmahdi

94 دنبال شده

230 دنبال کننده

                🇵🇸
ַ مبتلا به بیماریِ نصفه‌نیمه‌خوانی¡

درگیر با کتاب!
مبتلا به شعر و ادبیات (:
تا حدودی آلوده به سیاست

و درنهایت: هیچ ابن هیچ
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
        خارج از پروتکل، خاطرات خانم ابراهیمی، جوانی دهه هفتادی است که به عنوان مسئول رسانه با یک تیم جهادی پزشکی سفری نه روزه به لبنان را تجربه کرده و در این کتاب برای ما روایت می کند.
نسبت به دو سفرنامه قبلی، تحلیل های کمتری دارد و بیشتر به بیان ماوقع می پردازد. در کل حجمش هم زیاد نیست.
نویسنده با اشخاص گفتگوی مستقیم و چهره به چهره ندارد و تنها آنچه را از دور مشاهده می کند روایت می کند. نهایت گفتگویش با انسان لبنانی در حد رد وبدل شدن دو سه جمله است و بس. که از این جهت نوعی ضعف محسوب می شود و میتوانست خیلی مستقیم تر و صریح تر با حقیقت زیست انسان لبنانی رو به رو شود.
درکل برای کسی که به این تکه از جغرایا علاقه مند است، خواندنش توصیه می شود. ولی اگر تنها از روی تفنن میخواهید یک کتابی هم در عمرتان درمورد عروس زیبای خاورمیانه خوانده باشید، باید بگویم که پیشنهادات بهتری هم هست.
و اما چند صفحه کتاب به کلی داستان عوض شد. عوض شدنی که حال شخصی مرا هم حقیقتا عوض کرد! سفرنامه لبنان ، مایل به سوریه شد و نویسنده با همراهانش قصد زیارت زینبیه را کردند. گویی در این چند صفحه نه تنها موضوع سفرنامه که لبنان بود به سوریه عوض شد، که انگار سبک نوشته و قلم و سناریو هم عوض شد! نمی دانم، شاید به حال شخصی من هم مربوط باشد از همه این نگرانی های این پنج ماهه و اتفاقاتی که درسوریه رخ داده و بلاتکلیفی ها و اضطراب هایی که جمع شده اند و بالاخره یک جایی سر باز می کند و بیرون می ریزد . . .


🗓 به وقت شام بیستم فروردین ۱۴۰۴
🌙به یاد «شهید مهدی لطفی نیاسر» که امروز سالگردش بود
 به یاد همه شهدایی که رفتند تا این حرم در امان بماند... 💔
      

9

        محمدعلی جعفری، نویسنده جوانی که سرش درد میکند برای روایت. آن هم روایتی که بکر باشد و ناشنیده. همین می شود که بدون هیچ دعوتی و حتی بدون داشتن رابط و آشنایی آن سوی مرز، با هزینه شخصی خودش پا می شود و می رود کشور غریب.
سفر در سال ۱۴۰۲ است. چندماهی  بعد از ماجرای طوفان الاقصی. درست زمانی که زمزمه هایی برای ورود رسمی حزب الله به جنگ به میان آمده.
جعفری همانطور که آمدنش با تشریفات رسمی و دیپلماتیک و کلیشه های سفرای هیئات خارجی نبوده، زیست چند روزه اش در لبنان هم به همین منوال است. او نمی نشیند یک گوشه تا هرآنچه دور و برش هست و هر اتفاقی که رخ می دهد را روایت کند؛ بلکه این در و آن در می زند و از این محله به آن محله می رود و خود را به آب و آتش می زند تا آدم هایی را بیابد که خاطرات شنیدنی و نشنیده ای دارند از نسبت خودشان با این جنگ وجودی. از تجربه های زیسته ای هیجان انگیز دربرابر نامشروع ترین موجود دنیا. و الحق که مورد های خوبی را هم شکار می کند. از آوارگان فلسطینی ای که هفتاد سال است در اردوگاه های لبنانند و همچنان خود را متعلق به این خاک نمی دانند و رویای بازگشت دارند.. تا دوستان و شاگردان امام موسای صدر و آقامصطفای چمران در تشکیلات امل.
بسیاری از روایت های کتاب را قبل از چاپ، در کانال شخصی نویسنده خوانده بودم؛ با این حال از خواندن مجددشان اصلا دلزده نشدم.
کتاب از نظر ویراستاری کم‌دقتی هایی دارد و معلوم است که برای آماده سازی اش عجول بوده اند.
درکل، از خواندنش لذت بردم.
قلمتان مستدام آقای جعفری..
ان شا الله به همین زودی ها سفرنامه بیت المقدستان را بخوانیم ((:
      

18

        نمیدانم از حال و هوای بلبشوی این چند ماه لبنان بوده ، یا از اخبار تلخ لبنان در سالی که گذشت ، و یا از فقدان مجاهدینی که از عمق جان دوستشان میداشتم و ملیتشان لبنانی بود ... هرچه بود، تصمیم گرفتم یک سِیر لبنان خوانی برای خودم دست و پا کنم. تقریبا هفت هشت تایی سفرنامه جور کردم. ماجرایم را از «لبنان‌زدگی» شروع کردم.
کتاب سبک و کم حجم و خوش خوانی بود. لحن نویسنده گرم و صمیمی بود و مخاطب را با خود می کشاند.
نقطه مثبت کتاب، تحلیل های نویسنده بود؛ اگرچه که به برخی تحلیل ها ان قلت داشتم.. سفرنامه باهمین تحلیل هاست که خواندنی می شود وگرنه کوه و دریا و آدم و ساختمان را که جناب گوگل هم بلد است نشانم بدهد! تازه، دیدن کی بود مانند خواندن؟!

اینجانب با دودهه عمری که تا به اینجا از جناب باری تعالی گرفته ام، «غرب‌زده» زیاد دیده ام. حتی در سال های اخیر با رواج کارهایِ حرفه ایِ رسانه ایِ بعضی کشورهای چشم بادامی، «شرق‌زده» هم دیده ام. اما خدا شاهد است این اولین باری بود که در عمرم یک هموطن «لبنان‌زده» می دیدم! جناب نویسنده به معنای واقعی کلمه همانطور که در عنوان کتاب آمده، دچار لبنان زدگی شده! محاسن و زیبایی های عروس خاورمیانه را نمیتوان انکار کرد اما این کشور آنقدر ها هم که فکر میکنید گل و بلبل نیست آقای مرکبی! توضیح دراینباره زیاد است و حوصله شمای مخاطب کم! پس همین مقدار بس باشد..  
نکته پایانی هم اینکه، این کتاب نسبت به دیگر سفرنامه های لبنان که این روزها بازار کتابفروشان را رونق داده اند، کمی قدیمی تر است. تقریبا برای هشت سال پیش. اما با این حال، کسی که دوست دارد از لبنان بداند، خوب است که این کتاب را بخواند.
      

9

        درمیان کتب رواییِ دفاع مقدس، زندگینامهٔ فرماندهان و شهدای شاخص، سهم زیادی را به خود اختصاص داده است.
اما نکته‌ای که هست این است که این دفاعی که مقدس شده و باعث سرافرازیِ دائمیِ این امت شده، سببش تنها دلاوریِ و سلحشوری فرماندهان نبوده؛ همهٔ عوامل درگیر جنگ، باید از خود ایثار و سخت‌کوشی و مقاومت و شجاعت نشان بدهند، تا پیروزی حاصل شود.
و ازقضا، همهٔ اقشار این امت در این نبرد هشت‌ساله خود را نشان دادند و سنگ تمام گذاشتند. از آن نوجوانِ بی‌سیم‌چیِ تُخس! تا آن زنِ رختشورِ اندیمشکی! تا آن حاجیِ‌بازاریِ مَلّاکِ تهرانی! و تا آن فرماندهٔ بی‌باکِ بی‌دلِ خطِ‌مقدم؛ همه ‌و همه دست به دست هم دادند تا از آرمان‌های انقلاب نوپای‌شان در مقابل هجوم مستقیم بیش از سی کشور جبههٔ استکبار، حفاظت کنند.
و ما در زمان فعلی، به این روایت‌ها نیاز داریم. روایت‌هایی از همهٔ این اقشار؛ و نه فقط سرداران و سرلشگران. و الحمدلله در این سال‌ها، ادبیات مقاومت به این سمت و سو رفته و آثار وزینی در این موضوع منتشر شده اند.
این علی‌آقای عزیز قصهٔ ما هم از همین موردهاست. او مسئول تبلیغات مرکز پیاده ارتش شیراز بوده است و باتوجه به مسئولیتش ایامی که در شهر بوده، بیش از ایام تنفس روح‌انگیز حال‌و‌هوای جبهه‌ها بوده است.
داستان شیرین است و قلم نویسنده هم روان؛به همین خاطر سریع جلو می‌رود.
نقطه ضعف اصلی کتاب از نظر من، عدم التفات نویسنده به این مسئلهٔ مهم است که روایت زندگیِ شهید از زبان همسر متفاوت است با روایت زندگیِ همسرشهید از زمان ازدواج تا شهادتِ شهید! نویسنده دومی را در کتاب آورده است، حال آنکه ما همیشه به دنبال اولی هستیم. به همین دلیل می‌بینیم که در تمام این سیصد صفحه، چیزی درمورد نحوهٔ فعالیت‌های کاری تبلیغاتی شهید گفته نمی‌شود. حتی از حالاتِ معنویِ شهید هم مطلب خاصی نمی‌گویند و فقط یکی دوبار اشارهٔ خیلی کلی می‌کنند که مخاطب فقط می‌فهمد سیم‌هایی وصل بوده اما چه بوده و چگونه.. معلوم نیست!
فقط و فقط بیان احساسات و مکالمه‌های جزییِ زن‌وشوهری است. و این، ضعفِ کمی نیست.
ضعف دیگر کتاب طراحیِ انیمیشنی جلدش بود (جلدی که الان بالای یادداشت می‌بینید) که الحمدلله ناشر فهمید که اگرچه مفهوم جلد به داستان مرتبط است اما در نگاه اولیهٔ‌ مخاطب که از داستان بی‌خبر است، این جلد به عنوان یک کتاب نوجوان نقش می‌بندد! و خب جلد جدید خیلی بهتر شده..
نکتهٔ ضعف آخر هم که کمی ناشایست بود، بیان جزییِ حالات زنانگی و زایمان در دو سه جای کتاب بود که برای امثالِ منِ خوانندهٔ مذکر، حقیقتا به‌جا نبود!
راستی این را هم نگفتم. کتابش، برخلاف کتب مرسوم شهدایی، هیچ عکسی نداشت. و خب این مورد هم خیلی توی ذوق می‌زد. /:

و در پایان:
" اللهم ارفع درجه
و الحقنا به . . . 🤍
      

9

        ' وَ هُوَ القٰاهِر . . .

سنت الهی بر این است که هر قومی که در راه حق استقامت نمود و پشتیبان رهبرِ الهی‌اش بود، قطعاً پیروز است. وضعیت حریف هم اصلا اهمیتی ندارد. چه بسا که دیگران ابرقدرت بخوانندش و از شنیدن نامش هم لرزه بر اندامشان بیفتد.
پیرِِ ما نیز، در راه حق استقامت کرد و ما را به این استقامت فراخواند. جرثومهٔ فساد را #شیطان_اکبر خواند و تلویحا به همهٔ آن‌هایی که دست‌ودل‌شان هنوز می‌لرزید، باصلابت تمام گفت که ابرقدرت فقط خداست.

رابرت هایزر، افسر ویژهٔ ایالات متحده بود که در دی‌ماه ۵۷ برای کنترل اوضاع و مدیریت بحران، به کمک شاه آمد. باتوجه به اینکه جلوگیری از سیل ارادهٔ مردم، امری ناشدنی بود، مأموریت اصلی سفر او این بود که پس از رفتن شاه، دولت بختیار را رسمیت ببخشد و با روی کارآوردن تعدادی از مخالفان و انتصاب آن‌ها در جایگاه‌های امور، موح انقلاب را منحرف و درنهایت سرکوب کند.
اما غافل از اینکه این انقلاب با انقلاب‌های دیگر جهان فرق می‌کند. اینجا بولیوی نیست و «خمینی» هم «لومومبا» نیست. و نه تنها بولیوی که ده ها کشور مستعمره‌ای که قصد انقلاب داشتند و آمریکا با دخالت سیاسی یا نظامی، انقلابشان را در بدو امر، منحرف کرد. اینجا ایران است و ارادهٔ مردم منشأ الهی دارد. منشأیی که بی‌نهایت است.


کتاب مختصر بود و اطلاعات خوبی به خواننده می‌داد اما می‌توانست خیلی منسجم‌تر و دقیق‌تر باشد.
      

5

        »» ادب، آداب دارد.
»» این شهر*، ادب دارد.

حجت‌الاسلام پناهیان، در بخش دوم کتاب «رهایی از گناه»شان ، یکی از ویژگی‌هایی را که موجب می‌شود مومن گرد گناه نگردد، صفتِ حسنهٔ «ادب» می‌دانند. آری مومن باادب است. البته ادب نه به معنای مشهور ، بلکه ادبی منظور است که مفردِ «آداب» است. یعنی انسان مومن، برای هرکاری الگوی خاص خودش را دارد؛ هرکاری را به بهترین شکل ممکن انجام می‌دهد، چرا که برنامه دارد برای بهره‌وریِ بیش‌تر. این را ادب گویند.

این باادب‌بودن، در اعمال و مناسک اجتماعی خیلی بیش‌تر موضوعیت پیدا می‌کند. همانطور که می‌دانید یکی از مهم‌ترین مناسکِ اجتماعیِ مومنین، اقامهٔ مجالس عزا و تعظیم برای اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام است. باتوجه به اهمیت ویژه و تاثیر ویژه‌تری که این مجالس در زندگیِ مومنین دارد _ و هر مومنی این تاثیر را بارها و بارها لمس کرده_، مؤدب بودن و رعایتِ آدابِ شایستهٔ این مجالس نیز به همان میزان اهمیت دارد.

این کتاب، هدفش ابتدا ایجاد ضرورت ادب و سپس مؤدب‌کردن انسان‌ها در این مجالسِ انسان‌ساز است. کتاب، بحث‌های مختلفی را ارائه می‌دهد اما شاید محوری‌ترین بحث‌کتاب، القاء این باور باشد که مجالس اهل‌بیت علیهم‌السلام به‌گونه‌ای زیارت ایشان است. نگارنده ابتدا این ادعا را اثبات می‌کند و پس از آن به دنبال تطبیق آثار زیارت، با آثار مجالس اهل بیت می‌رود.
.
.
.
⁰ به‌شخصه، در این چند ماه، هیچ کتابی به این اندازه بر روی زندگیِ خارجی‌ام _ ولو در بخش خاصی از زندگی_ چنین تاثیری نداشته بود؛ چرا که کتاب‌ها معمولاً تنها به دنبال تغییر نگرش ذهنی‌ا‌ند.

⁰⁰ ادب عاشقی ، دومین کتابی است که از استاد عابدینی _حفظه‌الله_ می‌خوانم. دانشمندی فرزانه که متاسفانه آنطور که شایسته است از ایشان استفاده نمی‌شود. و چه در هنگام این کتاب و چه در هنگام کتاب قبلی‌شان چقدر افسوس خوردم که ای کاش خودشان دست به قلم می‌شدند و این پراکندگی‌هایی که ناشی جمع‌آوری و پیاده‌سازیِ سخنرانی‌هایشان است را کنار می‌زدند و خودشان مستقیم این معارف نورانی را به خوانندگان می‌خوراندند، اما حیف که تا به اینجا ، همه چند ده اثر منتشر شده از ایشان، مکتوبِ سخنانشان است.


*شهر: (به‌عربی)/ ماه
      

25

        شب‌های محرم امسال، بعد از هیئت و مراسمات سطح شهر، می‌نشستم پای منبرِ دلنشینِ حاج‌آقامجتبایِ‌طهرانیِ‌جآن. پارسال هم همین برنامه بود و ان‌شاءالله تا هشت سال دیگر ، اگر عمری باشه و اگر فیض منقطع نگردد، بخشی از محرممان را بناست این مردِ الهی بسازد. ((=
«سلوک عاشورایی» مجموعه‌ای ده جلدی است که هر جلد آن ، پیرامون یکی از ابعاد قیام حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام بحث می‌کند. هر جلد ،‌پیاده شدهٔ حدود بیست جلسه سخنرانی آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی است که در دهه اول محرم و دهه آخر صفر ایراد شده‌اند.
این جلد، هشتمین جلد مجموعه است. _جلدها ترتیب موضوعی ندارند._ موضوع محوری کتاب، غیرت دینی است. همان چیزی که باعث شد امام حسین برای امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح جامعه، قیام کند و کشته شود و . . . همان چیزی که باید در وجود هر مومن دغدغه‌مندی باشد، تا بی‌تفاوتی جامعه روی او اثر نگذارد و اگر شده حتی ساز مخالف بزند و به ظاهر رسوای جمع شود، اما تکلیفش را انجام دهد.
بیانِ مطالب کتاب و شیوهٔ ارائه‌شان واقعاً استادانه بود؛ یعنی هم محتوا دقیق و مفید بود و هم نحوهٔ ورود و خروج بحث معلوم و منطقی بود. [چیزی که معمول سخنرانان موحود، یا هردو یا لااقل یکی‌ش را فاقدند.]
ناشر برای حفظ امانت، سعی کرده جز تیتر بندیِ مطالب، دخل و تصرفی دیگری در متن نداشته باشد و این هم خوب است و هم بد. از طرفی خودت را می‌بینی که در کنج حسینیه‌ی نور در خیابان ایران در دهه هشتاد نشسته‌ای و خیره به صحبت‌های این عالم، در مباحث غوطه‌وری. _گاهی حتی کتاب را با لحن شیرین حاج‌آقامجتبا می‌خواندم(: _ و از طرفی دیگر چون ویرایش و اصلاح صورت نکرفته، بعضی مباحث نیاز به ربط‌دهی بیش‌تری دارند و بعضی چند بار تکرار شده اند و...
مخلص کلام اینکه ما که استفاده کردیم و می‌کنیم و پیشنهاد می‌کنیم که این مجموعه ده جلدی را در سبد مطالعاتِ عاشورایی تان قرار دهید.

🔸 شادی روح این عالمِ عامل، فاتحه‌ای هدیه کنید. 
      

12

        ♦ صَلَّی‌اللّٰهُ‌عَلَیکَ‌یابابَ‌نَجاةِالاُمَّة،یاأباعَبدِ‌اللّٰه ♦

باید این حقیقت را همواره در عزاداری‌ها یادآور شد که حسین -علیه‌السلام- قبل از اینکه شهیدِ لب‌تشنهٔ‌کربلا باشد، واسطهٔ فیض میان رب و عالمِین است و قبل از اینکه اربابِ‌دوست‌داشتنیِ‌نوکرهایش باشد، عارفِ‌باللّه و فانیِ‌فی‌اللّه است.
«نورخدا» مجموعه‌ای از سی‌ نوشتهٔ کوتاه است که به بُعد عرفانی حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام می‌پردازد. نوشته‌هایی دلنشین با سبکی ادبی و ابیاتی چند در پایان هر نوشته که به لطافت آن می‌افزاید. نورخدا، یک مقتلِ عرفانی-ادبی‌ است!
در این شب‌ها (دهه‌سومِ‌محرم‌الحرام) که مراسمات کم‌تر است، با این کتاب حال‌و‌هوای محرم را زنده نگه دارید و تداوم دهید؛ خلاصه که هرطور که هست، مراقبِ امام‌حسینِ‌دلِتان باشید...❤️(:


*  پیشنهاد من که خرید فیزیکیِ کتاب است؛ اما اگر مایل بودید شخصی پیام دهید تا نسخه الکترونیکی اش را تقدیم کنم. خیالتان راحت، از شیر مادر حلال‌تر است!
      

24

        💚 بسم رب الحسن 💚
شب پنجم و ششم محرم، منسوب به آقازاده‌های امام حسن مجتبی‌ست. آقای کریمی که از شدت جود و کرم ، نه تنها زائر و حرمش، که دو فرزندش را هم به حسینش بخشید. ((:
اما نکته‌ای که در تاریخ مغفول مانده و غالباً کسی نمی‌داند این است که حضرت مجتبی علیه‌السلام در کربلا سه پسر تقدیم برادر کردند. عبدالله ، قاسم ، و سومی به نام حسن! معروف به «حسن مثنی»
حسن ابن حسن ابن علی ابن ابی طالب، از دو برادر دیگر، بزرگ‌تر بوده و هم برادرزاده و هم داماد حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام است.
ایشان در ماجرای کربلا حضور داشتند و مبارزهٔ نمایانی می‌کنند و جراحات زیادی برمی‌دارند اما شهید نمی‌شوند! ـ فکر می‌کنم تنها یار امام حسین بودند که در کربلا جنگیده اند و شهید نشده اند. ـ و احتمالاً به همین دلیل است که مثل دو برادر بزرگوارشان آنچنان شناخته شده نیستند. علت شهیدنشدن‌شان هم بماند تا خودتان بروید و کتاب را بخوانید..
المثنی در قالب یک رمان نسبتا کوتاه نوشته شده. قلم خوبی دارد و جذابیتش انسان را می‌کشاند. متاسفانه این کتاب مثل صاحب کتاب (جناب حسن ابن حسن) آنطور که باید و شاید شناخته نشد.
بخوانید و بخوانانیدش!

      

11

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.