یادداشت فائزه کتابخوان
1404/2/10
جایی خونده بودم که این کتاب مناسب بهاره و الان میبینم که واقعا همین طوره داستانی پر از حس زندگی سرشار از امید و با حضور افتخاری شکوفه های گیلاس🌸 سنتارو، مرد میانسالی است که در مغازه ای کوچک، شیرینی دورایاکی رب لوبیا شیرین میفروشد سنتارو زندگی یکنواخت و تقریبا بدون چالشی دارد ولی آشنایی اش با پیرزنی بیرون مغازه اش، زیر درختی پر از شکوفه های گیلاس، زندگی اش را تغییر میدهد👵 پیرزن که توکو نام دارد، ادعا میکند ۵۰ سال است که رب لوبیا شیرین درست میکند و همکاری آن دو قطعا فروش مغازه را افزایش می دهد💰 ولی توکو رازی دارد که کسی از آن خبر ندارد رازی که زندگی او را از نوجوانی تا آن روز تحت تاثیر خود قرار داده است 🧐 از خوندن این کتاب حسابی لذت بردم حرف های توکو و نوع نگاهش به زندگی بسیار زیبا و قابل تامل بود (اینکه عادت داشت با لوبیا ها موقع پخت صحبت کنه خیلی کاوایی بود🥺✨) ظاهرا فیلمی هم بر اساس این کتاب ساخته اند پیشنهاد میکنم تا بهار تموم نشده، شما هم این کتاب رو بخونید
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.