بریده‌های کتاب hotarou

hotarou

hotarou

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 146

و در اخبار ملوک عجم خواندم، ترجمه ابن مقفع، که بزرگتر و فاضل تر پادشاهان ایشان عادت داشتند که پیوسته به روز و شب تا آنگه که بخفتندی با ایشان خردمندان بودندی نشسته از خردمندتران روزگار بر ایشان چون زمامان و مشرفان که ایشان را باز می نمودندی چیزی که نیکو رفتی و چیزی که زشت رفتی از احوال و عادات و فرمانهای آن گردن کشان که پادشاهان بودند پس چون وی را شهوتی بجنبد که آن زشت است و خواهد که آن حشمت و سطوت براند که اندران ریختن خونها و استیصال خاندانها باشد. ایشان آن را دریابند و محاسن و مقابح آن او را باز نمایند و حکایات و اخبار ملوک گذشته با وی بگویند و تنبیه و انذار کنند از راه شرع تا او آن را به خرد و عقل خود استنباط کند و آن خشم و سطوت سکون یابد و آنچه به حکم معدلت و راستی واجب آید بر آن رود مثل وی چون مثل آن پادشاه باشد جبار و کامران و وقتی که او در خشم شود و سطوتی در او پیدا آید در آن ساعت بزرگ آفتی بر خرد وی مستولی گشته باشد و او حاجتمند شد به طبیبی که آن آفت را علاج کند تا آن بلا بنشیند.

0

hotarou

hotarou

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 144

و این مسأله ناچار روشن تر باید کرد. اگر طاعنی گوید که اگر آرزو و خشم نبایستی خدای عزوجل در تن مردم نیافریدی جواب آن است که آفریدگار را جل جلاله در هرچه آفریده است مصلحتی است عام و ظاهر اگر آرزو نیافریدی کس سوی غذا که در آن بقای تن است و سوی جفت که در او بقای نسل است نگرایستی و مردم نماندی و جهان ویران گشتی و اگر خشم نیافریدی هیچ کس روی ننهادی سوی کینه کشیدن و خویشتن را از تنگ و ستم نگاه داشتن و به مکافات مشغول بودن و عیال و مال خویش از غاصبان دور گردانیدن و مصلحت یکبارگی منقطع گشتی اما چنان باید و ستوده آن است که قوت آرزو و قوت خشم در طاعت قوت خرد باشند و هر دو را به منزلت ستوری داند که بر آن نشیند و چنانکه خواهد میراند و میگرداند و اگر رام و خوش پشت نباشد به تازیانه بیم میکند در وقت و وقتی که حاجت آید میزند و چون آرزو آید شکالش کند و بر آخورش استوار ببنددچنانکه گشاده نتواند شد که اگر گشاده شود خویشتن را هلاک کند و هم آن کس را که بر وی بود و چنان باید که مرد میبداند که این دو دشمن که با ویاند دشمنانی اند که از ایشان صعب تر و قوی تر نتواند بود تا همیشه از ایشان برحذر میباشد که مبادا وقتی او را بفریبانند و بدو نمایند که ایشان دوستان وی اند چنانکه خرد است تا چیزی کند زشت و پندارد که نیکوست و به کسی ستمی رساند و چنان داند که داد کرده است. و هرچه خواهد کرد بر خرد که دوست به حقیقت اوست عرضه کند تا از مکر این دو دشمن ایمن باشد.

0

hotarou

hotarou

1404/3/4

بریدۀ کتاب

صفحۀ 119

رسول فرستادیم نزدیک برادر به تعزیت و تهنیت نشستن بر تخت ملک و پیغام ها دادیم رسول را که اندران صلاح ذات البین بود و سکون خراسان و عراق و فراغت دل هزار هزار مردم و مصرح بگفتیم که مرما را چندان ولایت در پیش است، آن را به فرمان امیرالمؤمنین می‌بباید گرفت و ضبط کرد که آن را حد و اندازه نیست، همپشتی و یکدلی و موافقت می‌باید میان هر دو برادر و همه اسباب مخالفت را برانداخته تا جهان آنچه به کار آید و نام دارد ما را گردد. اما شرط آن است که از زرادخانه پنج هزار اشتر بار سلاح و بیست هزار اسب از مرکب و ترکی دو هزار غلام سوار آراسته با ساز و آلت تمام و پانصد پیل خیاره سبک جنگی به زودی نزدیک ما فرستاده آید و برادر خلیفت ما باشد چنانکه نخست بر منابر نام ما برند به شهرها و خطبه به نام ما کنند آنگاه نام وی و بر سکه درم و دینار و طراز جامه نخست نام ما نویسند آنگاه نام وی و قضاة و صاحب بریدانی که اخبار اِنها می‌کنند اختیار کرده حضرت ما باشند، تا آنچه باید فرمود در مسلمانی می فرماییم و ما به جانب عراق و به‌غزوِ روم مشغول گردیم و وی به غزنین و هندوستان، تا سنت پیغمبر ما صلوات الله علیه، به جا آورده باشیم و طریقی که پدران ما بر آن رفته اند نگاه داشته آید که برکات آن اعقاب را باقی ماند و مصرح گفته آمده است که اگر آنچه مثال دادیم به زودی آن را امضا نباشد و به تعلل و مدافعتی مشغول شده آید ناچار ما را باز باید گشت و آنچه گرفته آمده است مهمل ماند و روی به کار ملک نهاد که اصل آن است واین دیگر فرع، و هرگاه اصل به دست آید کار فرع آسان باشد و اگر فالعیاذ بالله میان ما مکاشفتی به پای شود ناچار خونها ریزند و وزر و وبال به حاصل شود و بدو بازگردد که ما چون ولی عهد پدریم و این مجاملت واجب میداریم جهانیان دانند که انصاف تمام داده‌ایم.

0