بریدههای کتاب زهرا نجفی فر زهرا نجفی فر 1403/7/20 دختر استالین جلد 1 رزمری سالیوان 4.3 3 صفحۀ 246 سوتلانا حواسش بود که هیچ صحبتی درباره ی هیچ آدمی نکند، چون هر حرف غیرمحتاطانه ی او در این باره میتوانست سوءظن پدرش را به آن آدم خاط برانگیزد. سوتلانا هرگز نفهمید در محضر پدرش چه باید بگوید، یا از آن مهمتر، چه نباید بگوید. 0 3 زهرا نجفی فر 1403/7/19 دختر استالین جلد 1 رزمری سالیوان 4.3 3 صفحۀ 175 یکی از دردهایداین جنگ این بود که فرد مجبور میشد منطقهی خطر را ترک کند در حالی که عزیزانش را نمیتوانست همراه خود ببرد. این درد را سوتلانا تجربه کرد. 0 2 زهرا نجفی فر 1403/7/2 ساقه بامبو سعود سنعوسی 4.1 11 صفحۀ 368 نبودن شکلی از بودن است، بعضی وقتی نیستند بیشتر در ذهن ما حضور دارند تا وقتی که در زندگیمان هستند. 0 3 زهرا نجفی فر 1403/7/2 ساقه بامبو سعود سنعوسی 4.1 11 صفحۀ 380 گاهی سکوت طرف مقابل از گفتن حقیقتی که دوست نداریم بشنویم دلهرهآورتر است. با اینجور سکوتها دلمان هزار گواهی بد میدهد که شاید از چیزی که نگرانش هستیم هم بدتر است. 0 31 زهرا نجفی فر 1403/6/30 ساقه بامبو سعود سنعوسی 4.1 11 صفحۀ 212 غم مادهای بیرنگ و نامرئی است، شخصی این ماده را از خود ترشح میکند، بعد به تمام اطرافش سرایت میکند؛ اثرش بر هر چیزی که با آن تماس داشته باشد پیداست، ولی خودش ناپیدا 1 17 زهرا نجفی فر 1403/5/4 مادام پیلینسکا و راز شوپن اریک امانوئل اشمیت 4.0 19 صفحۀ 16 0 6 زهرا نجفی فر 1403/2/12 جنگ چهره ی زنانه ندارد سوتلانا آلکسیویچ 4.2 54 صفحۀ 25 انسان بیش از هر چیز در جنگ و عشق، خودش را نشان میدهد و رازش را فاش میکند. تا عمیق ترینِ اعماق و تا لایههای زیر پوستی. همهی ایدهها در برابر چهرهی مرگ رنگ میبازد و آنجاست که ابدیتی غیرقابل درک ظاهر میشود. 0 7 زهرا نجفی فر 1402/12/4 ارتداد یامین پور 3.7 163 صفحۀ 121 خداوند فراموشی را خلق کرد تا رنجها خاطره نشوند بلکه در ظلمت عدم فروروند و جای خود را به آرامش بدهند. اما نباید خاطرات را مخدوش کرد. با مخدوش شدن گذشته، آیندهای وجود نخواهد داشت. آینده درختی است که در باغ گذشته میروید و ثمر میدهد. 0 11 زهرا نجفی فر 1402/12/4 ارتداد یامین پور 3.7 163 صفحۀ 120 تو وابسته بودی و من عاشق. به گمانم رها شدن از وابستگی آسانتر از رها شدن از بند عشق باشد. به گمانم رها شدن از وابستگی محال نیست. و رها شدن از عشق محال است. 0 7 زهرا نجفی فر 1402/11/19 میک هارته این جا بود باربارا پارک 4.3 25 صفحۀ 49 0 20 زهرا نجفی فر 1402/11/18 پییر و لوسی رومن رولان 3.9 21 صفحۀ 29 0 2 زهرا نجفی فر 1402/11/18 پییر و لوسی رومن رولان 3.9 21 صفحۀ 29 0 11 زهرا نجفی فر 1402/9/9 سالتو مهدی افروزمنش 3.3 33 صفحۀ 251 1 5 زهرا نجفی فر 1402/9/9 سالتو مهدی افروزمنش 3.3 33 صفحۀ 175 0 1 زهرا نجفی فر 1402/9/8 سالتو مهدی افروزمنش 3.3 33 صفحۀ 96 0 27 زهرا نجفی فر 1402/9/7 سالتو مهدی افروزمنش 3.3 33 صفحۀ 76 0 4 زهرا نجفی فر 1402/8/5 شهبانوی پنهان ساندرا گولاند 3.8 4 صفحۀ 182 0 8 زهرا نجفی فر 1402/8/4 فروغ زندگی اریش ماریا رمارک 4.3 1 صفحۀ 486 طبیعت قابل اعتماد بود_ معنی فرار نداشت. 0 1 زهرا نجفی فر 1402/8/4 فروغ زندگی اریش ماریا رمارک 4.3 1 صفحۀ 477 هیج یک از ما نمیداند چه چیز را می تواند فراموش کند و چه چیز را نمیتواند. همهی ما خیلی چیز داریم که باید فراموش کنیم. در غیر این صورت احتمالا باید همین جا بمانیم و بمیریم. 0 25 زهرا نجفی فر 1402/8/4 فروغ زندگی اریش ماریا رمارک 4.3 1 صفحۀ 472 همهی استبدادگران به فشار نیاز دارند. و این نیاز سال به سال بیشتر میشود، اما کمتر نمیشود. طبیعت آنها اینطور اقتضا میکند و همین فشار هم کار آنها را تمام میکند. 0 2
بریدههای کتاب زهرا نجفی فر زهرا نجفی فر 1403/7/20 دختر استالین جلد 1 رزمری سالیوان 4.3 3 صفحۀ 246 سوتلانا حواسش بود که هیچ صحبتی درباره ی هیچ آدمی نکند، چون هر حرف غیرمحتاطانه ی او در این باره میتوانست سوءظن پدرش را به آن آدم خاط برانگیزد. سوتلانا هرگز نفهمید در محضر پدرش چه باید بگوید، یا از آن مهمتر، چه نباید بگوید. 0 3 زهرا نجفی فر 1403/7/19 دختر استالین جلد 1 رزمری سالیوان 4.3 3 صفحۀ 175 یکی از دردهایداین جنگ این بود که فرد مجبور میشد منطقهی خطر را ترک کند در حالی که عزیزانش را نمیتوانست همراه خود ببرد. این درد را سوتلانا تجربه کرد. 0 2 زهرا نجفی فر 1403/7/2 ساقه بامبو سعود سنعوسی 4.1 11 صفحۀ 368 نبودن شکلی از بودن است، بعضی وقتی نیستند بیشتر در ذهن ما حضور دارند تا وقتی که در زندگیمان هستند. 0 3 زهرا نجفی فر 1403/7/2 ساقه بامبو سعود سنعوسی 4.1 11 صفحۀ 380 گاهی سکوت طرف مقابل از گفتن حقیقتی که دوست نداریم بشنویم دلهرهآورتر است. با اینجور سکوتها دلمان هزار گواهی بد میدهد که شاید از چیزی که نگرانش هستیم هم بدتر است. 0 31 زهرا نجفی فر 1403/6/30 ساقه بامبو سعود سنعوسی 4.1 11 صفحۀ 212 غم مادهای بیرنگ و نامرئی است، شخصی این ماده را از خود ترشح میکند، بعد به تمام اطرافش سرایت میکند؛ اثرش بر هر چیزی که با آن تماس داشته باشد پیداست، ولی خودش ناپیدا 1 17 زهرا نجفی فر 1403/5/4 مادام پیلینسکا و راز شوپن اریک امانوئل اشمیت 4.0 19 صفحۀ 16 0 6 زهرا نجفی فر 1403/2/12 جنگ چهره ی زنانه ندارد سوتلانا آلکسیویچ 4.2 54 صفحۀ 25 انسان بیش از هر چیز در جنگ و عشق، خودش را نشان میدهد و رازش را فاش میکند. تا عمیق ترینِ اعماق و تا لایههای زیر پوستی. همهی ایدهها در برابر چهرهی مرگ رنگ میبازد و آنجاست که ابدیتی غیرقابل درک ظاهر میشود. 0 7 زهرا نجفی فر 1402/12/4 ارتداد یامین پور 3.7 163 صفحۀ 121 خداوند فراموشی را خلق کرد تا رنجها خاطره نشوند بلکه در ظلمت عدم فروروند و جای خود را به آرامش بدهند. اما نباید خاطرات را مخدوش کرد. با مخدوش شدن گذشته، آیندهای وجود نخواهد داشت. آینده درختی است که در باغ گذشته میروید و ثمر میدهد. 0 11 زهرا نجفی فر 1402/12/4 ارتداد یامین پور 3.7 163 صفحۀ 120 تو وابسته بودی و من عاشق. به گمانم رها شدن از وابستگی آسانتر از رها شدن از بند عشق باشد. به گمانم رها شدن از وابستگی محال نیست. و رها شدن از عشق محال است. 0 7 زهرا نجفی فر 1402/11/19 میک هارته این جا بود باربارا پارک 4.3 25 صفحۀ 49 0 20 زهرا نجفی فر 1402/11/18 پییر و لوسی رومن رولان 3.9 21 صفحۀ 29 0 2 زهرا نجفی فر 1402/11/18 پییر و لوسی رومن رولان 3.9 21 صفحۀ 29 0 11 زهرا نجفی فر 1402/9/9 سالتو مهدی افروزمنش 3.3 33 صفحۀ 251 1 5 زهرا نجفی فر 1402/9/9 سالتو مهدی افروزمنش 3.3 33 صفحۀ 175 0 1 زهرا نجفی فر 1402/9/8 سالتو مهدی افروزمنش 3.3 33 صفحۀ 96 0 27 زهرا نجفی فر 1402/9/7 سالتو مهدی افروزمنش 3.3 33 صفحۀ 76 0 4 زهرا نجفی فر 1402/8/5 شهبانوی پنهان ساندرا گولاند 3.8 4 صفحۀ 182 0 8 زهرا نجفی فر 1402/8/4 فروغ زندگی اریش ماریا رمارک 4.3 1 صفحۀ 486 طبیعت قابل اعتماد بود_ معنی فرار نداشت. 0 1 زهرا نجفی فر 1402/8/4 فروغ زندگی اریش ماریا رمارک 4.3 1 صفحۀ 477 هیج یک از ما نمیداند چه چیز را می تواند فراموش کند و چه چیز را نمیتواند. همهی ما خیلی چیز داریم که باید فراموش کنیم. در غیر این صورت احتمالا باید همین جا بمانیم و بمیریم. 0 25 زهرا نجفی فر 1402/8/4 فروغ زندگی اریش ماریا رمارک 4.3 1 صفحۀ 472 همهی استبدادگران به فشار نیاز دارند. و این نیاز سال به سال بیشتر میشود، اما کمتر نمیشود. طبیعت آنها اینطور اقتضا میکند و همین فشار هم کار آنها را تمام میکند. 0 2