معرفی کتاب فروغ زندگی اثر اریش ماریا رمارک مترجم شکوه آرونی

فروغ زندگی

فروغ زندگی

4.5
4 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

13

شابک
9786001051357
تعداد صفحات
586
تاریخ انتشار
1397/12/16

توضیحات

        فرهنگ معاصر کتاب جدیدی از اریش ماریا رمارک داستان نویس آلمانی منتشر کرده است. از آن جایی که اریش ماریا رمارک شاهد دو جنگ جهانی بوده است در بیشتر آثار وی سرنوشت سربازان جنگی را محور اصلی داستان قرار داده است. از جمله دیگر آثار او می توان به کتاب های همچون آخرین ایستگاه، بازگشت و دایره بسته اشاره کرد. همان طور که در پشت جلد کتاب نوشته شده، نویسنده در آفرینش شخصیت های این کتاب به خوبی توانسته است نشان دهد که چگونه تاثیر متقابل عوامل بیرونی، به ویژه جنگ و رذایل انسانی منجر به شکل گیری فجایع فراموش ناشدنی در تاریخ می گردد.از متن کتاب:ظاهرا زندان بانان اردوگاه کوچک را بخش خوش اقبال ها می دانستند گرچه بیشتر ساکنان آن چنان ضعیف بودند که بیش از یکی دو هفته تاب تحمل این خوش اقبالی را نداشتند گروه کوچکی از این مردان سرسخت در خوابگاه 22 ساکن بودند آن ها با ذوق به جا مانده از شوخ طبعی های پیشین و به طنزی تلخ خود را کهنه سرباز می نامیدند. 509 یکی از آن ها بود او را چهار ماه پیش به اردوگاه کوچک آورده بودند. زنده ماندنش بعد از این مدت حتی بریا خود او هم شبیه یک معجزه بود.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به فروغ زندگی

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به فروغ زندگی

خنده سرخسفر به انتهای شبدر جبهه  غرب خبری نیست

ادبیات ضدجنگ

68 کتاب

قرار است وجود خود را بفروشم. قرار است نیست شوم، غرق در شومی و پلیدیِ جنگ. می‌خواهم خود را فدا کنم. از وجودم چیزی نخواهد ماند. نمی‌دانم این کار را چرا انجام می‌دهم، می‌دانم وجودم زخم خواهد دید. شاید زخمش هیچگاه التیام نیابد. اما انجامش می‌دهم. چرا؟ ضروری است؟ برای روحم تحمل این زجرِ مطالعه‌ٔ ادبیات ضدجنگ ضروری شده است. چرا؟ معمولا شرح علتِ امورِ ضروری کارِ سختی است. علتی ندارم برایش. توجه‌ام به آن جلب شده است، قوای ذهن‌ام را اشغال کرده است و وجودم معطوف به آن شده است. پس انجامش می‌دهم و زجر می‌کشم. اینجا لیستِ آثار ادبیات ضدجنگی که پیدا کرده ام را قرار می‌دهم (مشخصا ترجمه‌ها و آثار فارسی را. چون هدفم فهم جامعهٔ ایران است). حتما برای هرکدام از این کتاب‌ها که بخوانم، مرور خواهم نوشت و سعی خواهم کرد تکه تکه تصویرِ کلیِ ادبیات ضدجنگی را که می‌خواهم معطوف به فهمِ جامعهٔ ایران باشد را تکمیل کنم. اصلا ادعا چیه؟ باور دارم که ادبیات تصویری از جامعه را نشان می‌دهد، این بدان معنا نیست که تصویرِ تمام جامعه در ادبیات منعکس می‌شود (هیچ اثر و روایتی نمی‌تواند همه‌چی را به تمامه در خود بازنمایی کند) و این گزاره بدان معنا نیز نیست که ادبیات چیزی جز بازنمایی جامعه نیست، یعنی کارکردهای دیگری نیز برای متنِ ادبی قابل تصور است. در کنار این، باور ندارم که برای فهمِ جامعه نوعی متن‌بسندگیِ ادبیات‌پایه مکفی و از قضی حتی ممکن است؛ یعنی ادبیات مفری برای فکر در باب جامعه است و فهمِ جامعه طبیعتا و قطعا منحصر در متنِ ادبی نیست. پس، متنِ ادبی به فراتر از خود (تاریخ و جامعه) ارجاع دارد و از این حیث منطقی است که برای فهمِ جامعه بتوانیم ادبیات را فراخوانی کنیم. در این لیست، که تا اینجا بدونِ جست‌وجوی روشمند و صرفا با پرسان پرسان گشتن، سرچرخاندن و بُر خوردن میانِ کتاب‌ها تشکیل شده است، سعی کردم به جوانب مختلفِ چیزی که بهش "ادبیات ضدجنگ" می‌گیم توجه داشته باشم. در نهایت هیچ ادعایی ندارم و با تمام وجود گشوده هستم به هر اتفاقی که در این مسیر بیافتد. هیچ چیز را مفروض نخواهم گرفت جز اینکه "جنگ سراسر پلیدی است و چیزی در جنگ پرتویی از روشنایی ندارد." این لیست را بسیار ادیت/ویرایش خواهم کرد. حتما اگه نکته‌ای هست، اثری را جا انداخته ام، اثری را به اشتباه در لیست قرار داده و خلاصه هرچه بود خیلی خوشحالم می‌کنید بهم اطلاع بدید. اگر در این مسیر به هر کدام از کتاب‌ها رسیدم که دوست داشتید همخوانی کنیم، البته باید جدی و ضربتی باشید، بهم خبر بدید. شاید بتونیم هماهنگ کنیم و هم‌فهمی کنیم با کتاب‌ها. جا دارد از همهٔ کسانی که در مورد این دغدغه باهاشون حرف زدم و توی پیدا کردن آثار بهم کمک کردن تشکر کنم. مشخصا از علی آقای عقیلی‌نسب عزیز که واقعا زیادی کمکم کرد. دمت‌گرم مرد 🙏✌️ پی‌نوشت: لیست ابتدایی است و هرچی ایراد است برگردهٔ منه و حتما بهم اطلاع بدید. خوشحال می‌شم.

83

یادداشت‌ها

سمی

سمی

1 ساعت پیش

          کتاب دست کمی از " در جبهه ی غرب خبری نیست" نداشت ... عالی و بی‌نظیر و نفس گیر از ظلم انسان، ناامیدی، وحشت و افترا و ترس و بلاتکلیفی در مقابل زندگی و آینده...
و بخصوص ترس... ترس واژه ای که نویسنده تلاش کرده بود معنایش را در تک تک جملات گفته شده از زبان مخاطبان در داستان بگنجاند...
.
از کتاب: در زندگی با ترس‌های زیادی آشنا شده بود، ترس پایان ناپذیر از اسارت که همچون خوره به جان می‌افتد، وحشت عذاب آوری که لحظات قبل از شکنجه روح را در هم می‌شکند، ترس عمیق ولی آنی از ناامیدی‌های خود همه‌ی این ترس‌ها را می‌شناخت و بر آن‌ها غلبه کرده بود، آن‌ها را می‌شناخت، اما ترس دیگری را هم می‌شناخت که آخرین ترس بود و در این لحظه حضور داشت، بزرگترین ترس، ترس از مردن...

یک داستان غم انگیز و دلهره‌آور از رنج انسانی در دوران هولوکاست.. روایت زندانیانی که در اردوگاه نازی‌ها اسیر بودند.
آن‌ها قادر به کار کردن نیستند و ضعیف شده‌اند و شاید در پس انتظاری که برای آزادی می‌کشند هر لحظه مرگ را پیش روی خود می‌بینند... خاطراتی در ذهن دارند که همه برای دوران قبل از اردوگاه هستند...

از کتاب: آن‌ها دیگر ما را نخواهند گرفت. ما با هم خواهیم بود. با پای خود از اردوگاه بیرون می‌رویم. سیم‌های خاردار برچیده می‌شوند و دوباره در آن جاده قدم می‌زنیم. هیچکس هم به ما شلیک نخواهد کرد. هیچکس ما را بر نمی‌گرداند. در علفزارها قدم می‌زنیم. به خانه‌ای شبیه آن خانه‌ی سفید روی تپه می‌رویم و روی صندلی می‌نشینیم.
        

0