بریده‌های کتاب YASI

اگه دلش برات تنگ شده باشه،بهت زنگ میزنه،اگه بخوادت،به زبون میاره،اگه بهت اهمیت بده،بهت نشونش میده و اگه اینطوری نباشه،ارزش نداره براش وقت بزاری

تا حالا دلت برای کسی دلت تنگ شده ولی بهش نگی چون احساس میکنی که اون به هرحال بدون تو حالش خوبه؟

تا حالا شده به کسی نگاه کنی و با خودت فکر کنی ، << لعنتی خسته شدم،میشه زودی عاشقم شی؟>>

پسرک گفت : "بعضی وقت ها میترسم شما بفهمید من معمولیم" موش کور گفت : " عشق نیازی به خاص بودن نداره "

اشک ها به یه دلیلی سرازیر میشن و نشونه قدرت تو هستن نه ضعفت

پسرک پرسید : " اینکه با دوستات باشی و هیچ‌کاری نکنی در واقع هیچ کاری نکردن نیست،مگه نه؟" موش کور گفت : "درسته"

" به نظرت بزرگترین راه هدر دادن وقت چیه؟ " موش کور گفت : " اینه که خودتو با بقیه مقایسه کنی"

بنابراین_اگر شرم بود،شرمی بیشتر،اگر ننگ بود.ننگی بزرگتر،اگر سقوط بود،سقوطی عمیق تر و هرچه بدتر بهتر

میترسم دوستی با تو دیگه چیزی از من باقی نذاره

اگر قراره تردید کنی به عمد تردید کن . اگر قراره به کسی صدمه بزنی به عمد صدمه بزن . اگر قراره ببازی به خواست خودت بباز

شمشیر ها می‌توانند ببُرند یا بکشند،اما کلمات می توانند زخم بزنند و باقی بمانند تا مغز استخوانمان فرو بروند و همان جا بمانند تا جنازه هایشان را به آینده ببریم

مادرم می گفت طوفان وقتی به کشتی می زند،آدم را به آغوش می کشد و به قلبش راه می دهد ، طوفان سخن می گفت و آدم فقط وقتی به قلب طوفان می رسید می‌توانست سخنش را بشنود -تنها آن زمان می شد به اصل وجود طوفان پی برد-

همان طور که مادرم همیشه می گوید ، تنها راهی که دو نفر می توانند یک راز را نگه دارند این است که یکی از آن ها مرده باشد.

به هر حال تا سئوال نکنی کسی هم از تو سئوال نمی کند .

شهرت با رنج همراه است ، افتخار با ترس به دست می آید و خون به آسانی از وجدان کسی پاک نمی شود .

حتی کسانی که آدم بیشتر از همه به آن ها اعتماد دارد ممکن است ناخواسته به آدم لطمه بزنند

تنها راه اینکه بفهمی سلامت عقلی داری این است که یک فرد کاملا دیوانه را ببینی .

بعضی روز ها از خودم میپرسم چرا اصرار دارم به زنده ماندنم ادامه دهم .

همان طور که من همیشه مواظب او بودم ، او هم مواظب من خواهد بود