بریدههای کتاب فاطمه یل آملی فاطمه یل آملی 1404/3/20 خاطرات بغداد نهی راضی 3.5 0 صفحۀ 208 خانمهایی که از موسیقی عرفانی، نشئه شدهاند گیسهایشان را به چپ و راست تاب میدهند. اسکندر، راهنمای گروه، میگوید این خانمها هر هفته میآیند. وانمود میکنند که جنزده شدهاند تا شوهرانشان دست از سرشان بردارند، چون مردها از زن جنزده میترسند. ببینید بعضی از زنان متأهل برای فرار ناچارند دست به چه کارهایی بزنند. 0 6 فاطمه یل آملی 1404/3/20 خاطرات بغداد نهی راضی 3.5 0 صفحۀ 199 جملهای شبیه بیت ترجیع: باز عراق را بمباران کردند. سیوچهار هواپیمای انگلیسی و آمریکایی پنج ناحیهی مختلف را زدهاند، چون بوش گفته عراق هواپیماهای آنها را تهدید میکند. کسی هم نیست بپرسد که خودشان در آسمان عراق چه غلطی میکنند. … اسمش را هم میگذارند روال معمول! از کی تا حالا بمباران یک کشور شده روال معمول؟ 3 3 فاطمه یل آملی 1404/3/20 خاطرات بغداد نهی راضی 3.5 0 صفحۀ 193 یمنیها بین ناهار وقفههای کوتاه دارند. در این وقفهها مزهی دهانت را با یکجور شیرینی عسلی به اسم بنتالصحن عوض میکنی و دوباره میروی سراغ گوشت و غذاهای دیگر. غذایت را نباید تا ته بخوری. چند لقمهی آخر را میگذاری در بشقاب بماند که هم نشان بدهی دَله نیستی هم صاحبخانه بفهمد که سیر شدهای. 0 2 فاطمه یل آملی 1404/3/1 اتاقی از آن خود ویرجینیا وولف 3.8 29 صفحۀ 29 به نظرم رسید که دانشگاه در واقع پناهگاهی برای محافظت از گونههای کمیاب است، گونههایی که اگر مجبور باشند برای تنازع بقا در پیادهرو خیابان استرند بجنگند، به زودی منقرض خواهند شد. 0 10 فاطمه یل آملی 1404/1/13 نگذار به بادبادک ها شلیک کنند فریده چیچک اوغلو 3.6 15 صفحۀ 58 از خالهکلیدی خواستیم اجازه بدهد یک ذره دیگر آسمان را تماشا کنیم. گفت: «نه، نمیشود.» زینب هم از او خواست که امروز در را کمی دیرتر ببندد. اما خالهکلیدی گفت: «نمیشود آمدن شب را عقب انداخت.» اینجی، تو میتوانی آمدن شب را عقب بیندازی؟ 0 5 فاطمه یل آملی 1403/11/26 حظ کردیم و افسوس خوردیم فاطمه معزی 3.4 6 صفحۀ 94 طبیعت وحشی و با جبروت و در عین حال مصفای راه مزبور را در جای دیگری ندیدم و در توصیف آن، که از نیروی کلکم بیرون است، بدین شعر قاآنی اکتفا میورزم: گه به مغاکی ز حد هستی بیرون/گه به فرازی ز آفرینش برتر 0 5 فاطمه یل آملی 1403/11/26 حظ کردیم و افسوس خوردیم فاطمه معزی 3.4 6 صفحۀ 82 قدری در اتاق امینحضرت نشسته چای صرفیده، شکایت داشت که این جاها کجاست نه طهارتی، نه نمازی و حق هم داشت. 0 7 فاطمه یل آملی 1403/11/26 حظ کردیم و افسوس خوردیم فاطمه معزی 3.4 6 صفحۀ 80 کنار دریا رفته، مردم تمام نحیف بودند. حالتی خوش بود. زن و مرد در شنها میغلطیدند. 0 6 فاطمه یل آملی 1403/11/26 حظ کردیم و افسوس خوردیم فاطمه معزی 3.4 6 صفحۀ 70 وقتی آمدیم منزل، دیدیم حشمت میوه آورده که سگ نمیخورد. قدری با او شوخی و صحبت کردیم. معترض به غرهای غیرموجه شد و آخر دور ریخته شد و ضرری به کیسهٔ حشمت وارد آمد. 0 5 فاطمه یل آملی 1403/8/21 قطاری که ایستگاه نداشت بهیچ آک 3.5 8 صفحۀ 136 فکر میکنی اون وقتا چرا قصه میساختم؟ چون همهچیز اینجا بیمزه بود. من قصه میبافتم تا همهچیز باحالتر بشه. 0 6 فاطمه یل آملی 1403/8/5 شاهرخ مسکوب (نامیرایان 1) علی بزرگیان 3.7 5 صفحۀ 158 روشنفکران موجودات عجیب و غریبی هستند. هم خیلی خودشیفتهاند و هم نفْسی متورم دارند. شاهرخ به عکس بسیار متواضع بود و غذای روح را به نفس اماره نمیداد. 0 4 فاطمه یل آملی 1403/7/18 دروازه خورشید الیاس خوری 5.0 2 صفحۀ 517 ولی شما چطور توانستید چیزهایی را که بر سرتان آمده تحمل کنید؟ چطور شکافهای روزها را پر کردید؟ جوابت را میدانم و میدانم که میگویی اینها موقتی بود. شما موقتاً زندگی کردید و موقتی بودن ابزار تفاهمتان با زندگی بود. 0 3 فاطمه یل آملی 1403/7/18 دروازه خورشید الیاس خوری 5.0 2 صفحۀ 502 میدانی که زن در کشور ما چطور است. همه چیز را پنهان میکند. نه شکایتی میکند و نه به زبان میآورد. با سکوت و رمزوراز دور خودش حصار میکشد. 0 4 فاطمه یل آملی 1403/7/13 دروازه خورشید الیاس خوری 5.0 2 صفحۀ 430 چرا از بین همهٔ ملتهای دنیا فقط ماییم که باید هر روز وطنمان را اختراع کنیم و اگر نکنیم همه چیز از دست میرود و وارد خواب ابدی میشویم؟ 0 5 فاطمه یل آملی 1403/6/14 دروازه خورشید الیاس خوری 5.0 2 صفحۀ 249 ماه فقط یک روز در هر ماه کامل میشود. بقیهٔ روزها، یا بزرگ میشود یا کوچک. زندگی همین است. استقرارْ استثنا است و تغییرْ قاعده. 2 8 فاطمه یل آملی 1403/6/13 دروازه خورشید الیاس خوری 5.0 2 صفحۀ 237 و ما فقط برای این زنده ماندیم که مرگ هم گیرمان نیامد. 0 16 فاطمه یل آملی 1403/6/12 دروازه خورشید الیاس خوری 5.0 2 صفحۀ 157 یهودیها چقدر کمعقلاند. این چه شعار پوچی است که روی تابلوها مینویسند و بالا میبرند و میگویند قدس پایتخت ابدی دولت اسرائیل است؟ هر کس از ابد حرف بزند از تاریخ بیرون رفته. ابد ضد تاریخ است. هیچ چیز ابدیای وجود ندارد. حتی خدایان را ما عربها خوردیم. در جاهلیتمان خدایانی از خرما ساختیم و خوردیم. چون گرسنگی از ابد مهمتر است. حالا میآیند و میگویند قدس پایتخت ابدی است. حرف مفت است. این یعنی شروع کردهاند که مثل ما بشوند، شکستپذیر بشوند. 0 4 فاطمه یل آملی 1403/4/24 گزیده شعر سیدعلی موسوی گرمارودی فاطمه سالاروند 4.6 2 صفحۀ 30 خط، با خون تو آغاز میشود/از آن زمان که تو ایستادی/دین راه افتاد/و چون فرو افتادی/حق برخاست/تو شکستی/و «راستی» درست شد/و از روانهٔ خون تو/ بنیان ستم سست شد/در پاییز مرگ تو/ بهاری جاودانه زایید/گیاه رویید/درخت بالید/و هیچ شاخه نیست/که شکوفهای سرخ ندارد/و اگر ندارد/شاخه نیست/هیزمی است ناروا بر درخت مانده! 0 5 فاطمه یل آملی 1403/4/17 زیستن با کتاب طریف خالدی 3.5 13 صفحۀ 71 به عنوان نمونه، او (طرطوشی در سراج الملوک) هم گزارش میکند که وقتی عبدالملک مروان بر تخت خلافت نشست، قرآن را به دست گرفت و گفت: «اینک هنگام جدایی من و تو است». 0 3 فاطمه یل آملی 1403/3/16 میریام حمید قزوینی 4.6 3 صفحۀ 542 0 6
بریدههای کتاب فاطمه یل آملی فاطمه یل آملی 1404/3/20 خاطرات بغداد نهی راضی 3.5 0 صفحۀ 208 خانمهایی که از موسیقی عرفانی، نشئه شدهاند گیسهایشان را به چپ و راست تاب میدهند. اسکندر، راهنمای گروه، میگوید این خانمها هر هفته میآیند. وانمود میکنند که جنزده شدهاند تا شوهرانشان دست از سرشان بردارند، چون مردها از زن جنزده میترسند. ببینید بعضی از زنان متأهل برای فرار ناچارند دست به چه کارهایی بزنند. 0 6 فاطمه یل آملی 1404/3/20 خاطرات بغداد نهی راضی 3.5 0 صفحۀ 199 جملهای شبیه بیت ترجیع: باز عراق را بمباران کردند. سیوچهار هواپیمای انگلیسی و آمریکایی پنج ناحیهی مختلف را زدهاند، چون بوش گفته عراق هواپیماهای آنها را تهدید میکند. کسی هم نیست بپرسد که خودشان در آسمان عراق چه غلطی میکنند. … اسمش را هم میگذارند روال معمول! از کی تا حالا بمباران یک کشور شده روال معمول؟ 3 3 فاطمه یل آملی 1404/3/20 خاطرات بغداد نهی راضی 3.5 0 صفحۀ 193 یمنیها بین ناهار وقفههای کوتاه دارند. در این وقفهها مزهی دهانت را با یکجور شیرینی عسلی به اسم بنتالصحن عوض میکنی و دوباره میروی سراغ گوشت و غذاهای دیگر. غذایت را نباید تا ته بخوری. چند لقمهی آخر را میگذاری در بشقاب بماند که هم نشان بدهی دَله نیستی هم صاحبخانه بفهمد که سیر شدهای. 0 2 فاطمه یل آملی 1404/3/1 اتاقی از آن خود ویرجینیا وولف 3.8 29 صفحۀ 29 به نظرم رسید که دانشگاه در واقع پناهگاهی برای محافظت از گونههای کمیاب است، گونههایی که اگر مجبور باشند برای تنازع بقا در پیادهرو خیابان استرند بجنگند، به زودی منقرض خواهند شد. 0 10 فاطمه یل آملی 1404/1/13 نگذار به بادبادک ها شلیک کنند فریده چیچک اوغلو 3.6 15 صفحۀ 58 از خالهکلیدی خواستیم اجازه بدهد یک ذره دیگر آسمان را تماشا کنیم. گفت: «نه، نمیشود.» زینب هم از او خواست که امروز در را کمی دیرتر ببندد. اما خالهکلیدی گفت: «نمیشود آمدن شب را عقب انداخت.» اینجی، تو میتوانی آمدن شب را عقب بیندازی؟ 0 5 فاطمه یل آملی 1403/11/26 حظ کردیم و افسوس خوردیم فاطمه معزی 3.4 6 صفحۀ 94 طبیعت وحشی و با جبروت و در عین حال مصفای راه مزبور را در جای دیگری ندیدم و در توصیف آن، که از نیروی کلکم بیرون است، بدین شعر قاآنی اکتفا میورزم: گه به مغاکی ز حد هستی بیرون/گه به فرازی ز آفرینش برتر 0 5 فاطمه یل آملی 1403/11/26 حظ کردیم و افسوس خوردیم فاطمه معزی 3.4 6 صفحۀ 82 قدری در اتاق امینحضرت نشسته چای صرفیده، شکایت داشت که این جاها کجاست نه طهارتی، نه نمازی و حق هم داشت. 0 7 فاطمه یل آملی 1403/11/26 حظ کردیم و افسوس خوردیم فاطمه معزی 3.4 6 صفحۀ 80 کنار دریا رفته، مردم تمام نحیف بودند. حالتی خوش بود. زن و مرد در شنها میغلطیدند. 0 6 فاطمه یل آملی 1403/11/26 حظ کردیم و افسوس خوردیم فاطمه معزی 3.4 6 صفحۀ 70 وقتی آمدیم منزل، دیدیم حشمت میوه آورده که سگ نمیخورد. قدری با او شوخی و صحبت کردیم. معترض به غرهای غیرموجه شد و آخر دور ریخته شد و ضرری به کیسهٔ حشمت وارد آمد. 0 5 فاطمه یل آملی 1403/8/21 قطاری که ایستگاه نداشت بهیچ آک 3.5 8 صفحۀ 136 فکر میکنی اون وقتا چرا قصه میساختم؟ چون همهچیز اینجا بیمزه بود. من قصه میبافتم تا همهچیز باحالتر بشه. 0 6 فاطمه یل آملی 1403/8/5 شاهرخ مسکوب (نامیرایان 1) علی بزرگیان 3.7 5 صفحۀ 158 روشنفکران موجودات عجیب و غریبی هستند. هم خیلی خودشیفتهاند و هم نفْسی متورم دارند. شاهرخ به عکس بسیار متواضع بود و غذای روح را به نفس اماره نمیداد. 0 4 فاطمه یل آملی 1403/7/18 دروازه خورشید الیاس خوری 5.0 2 صفحۀ 517 ولی شما چطور توانستید چیزهایی را که بر سرتان آمده تحمل کنید؟ چطور شکافهای روزها را پر کردید؟ جوابت را میدانم و میدانم که میگویی اینها موقتی بود. شما موقتاً زندگی کردید و موقتی بودن ابزار تفاهمتان با زندگی بود. 0 3 فاطمه یل آملی 1403/7/18 دروازه خورشید الیاس خوری 5.0 2 صفحۀ 502 میدانی که زن در کشور ما چطور است. همه چیز را پنهان میکند. نه شکایتی میکند و نه به زبان میآورد. با سکوت و رمزوراز دور خودش حصار میکشد. 0 4 فاطمه یل آملی 1403/7/13 دروازه خورشید الیاس خوری 5.0 2 صفحۀ 430 چرا از بین همهٔ ملتهای دنیا فقط ماییم که باید هر روز وطنمان را اختراع کنیم و اگر نکنیم همه چیز از دست میرود و وارد خواب ابدی میشویم؟ 0 5 فاطمه یل آملی 1403/6/14 دروازه خورشید الیاس خوری 5.0 2 صفحۀ 249 ماه فقط یک روز در هر ماه کامل میشود. بقیهٔ روزها، یا بزرگ میشود یا کوچک. زندگی همین است. استقرارْ استثنا است و تغییرْ قاعده. 2 8 فاطمه یل آملی 1403/6/13 دروازه خورشید الیاس خوری 5.0 2 صفحۀ 237 و ما فقط برای این زنده ماندیم که مرگ هم گیرمان نیامد. 0 16 فاطمه یل آملی 1403/6/12 دروازه خورشید الیاس خوری 5.0 2 صفحۀ 157 یهودیها چقدر کمعقلاند. این چه شعار پوچی است که روی تابلوها مینویسند و بالا میبرند و میگویند قدس پایتخت ابدی دولت اسرائیل است؟ هر کس از ابد حرف بزند از تاریخ بیرون رفته. ابد ضد تاریخ است. هیچ چیز ابدیای وجود ندارد. حتی خدایان را ما عربها خوردیم. در جاهلیتمان خدایانی از خرما ساختیم و خوردیم. چون گرسنگی از ابد مهمتر است. حالا میآیند و میگویند قدس پایتخت ابدی است. حرف مفت است. این یعنی شروع کردهاند که مثل ما بشوند، شکستپذیر بشوند. 0 4 فاطمه یل آملی 1403/4/24 گزیده شعر سیدعلی موسوی گرمارودی فاطمه سالاروند 4.6 2 صفحۀ 30 خط، با خون تو آغاز میشود/از آن زمان که تو ایستادی/دین راه افتاد/و چون فرو افتادی/حق برخاست/تو شکستی/و «راستی» درست شد/و از روانهٔ خون تو/ بنیان ستم سست شد/در پاییز مرگ تو/ بهاری جاودانه زایید/گیاه رویید/درخت بالید/و هیچ شاخه نیست/که شکوفهای سرخ ندارد/و اگر ندارد/شاخه نیست/هیزمی است ناروا بر درخت مانده! 0 5 فاطمه یل آملی 1403/4/17 زیستن با کتاب طریف خالدی 3.5 13 صفحۀ 71 به عنوان نمونه، او (طرطوشی در سراج الملوک) هم گزارش میکند که وقتی عبدالملک مروان بر تخت خلافت نشست، قرآن را به دست گرفت و گفت: «اینک هنگام جدایی من و تو است». 0 3 فاطمه یل آملی 1403/3/16 میریام حمید قزوینی 4.6 3 صفحۀ 542 0 6