معرفی کتاب دروازه خورشید اثر الیاس خوری مترجم نرگس قندیل زاده

دروازه خورشید

دروازه خورشید

الیاس خوری و 1 نفر دیگر
5.0
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

13

ناشر
نشر نی
شابک
9786220603429
تعداد صفحات
608
تاریخ انتشار
1400/5/31

نسخه‌های دیگر

توضیحات

کتاب دروازه خورشید، نویسنده الیاس خوری.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به دروازه خورشید

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به دروازه خورشید

خنده سرخسفر به انتهای شبدر جبهه  غرب خبری نیست

ادبیات ضدجنگ

52 کتاب

قرار است وجود خود را بفروشم. قرار است نیست شوم، غرق در شومی و پلیدیِ جنگ. می‌خواهم خود را فدا کنم. از وجودم چیزی نخواهد ماند. نمی‌دانم این کار را چرا انجام می‌دهم، می‌دانم وجودم زخم خواهد دید. شاید زخمش هیچگاه التیام نیابد. اما انجامش می‌دهم. چرا؟ ضروری است؟ برای روحم تحمل این زجرِ مطالعه‌ٔ ادبیات ضدجنگ ضروری شده است. چرا؟ معمولا شرح علتِ امورِ ضروری کارِ سختی است. علتی ندارم برایش. توجه‌ام به آن جلب شده است، قوای ذهن‌ام را اشغال کرده است و وجودم معطوف به آن شده است. پس انجامش می‌دهم و زجر می‌کشم. اینجا لیستِ آثار ادبیات ضدجنگی که پیدا کرده ام را قرار می‌دهم (مشخصا ترجمه‌ها و آثار فارسی را. چون هدفم فهم جامعهٔ ایران است). حتما برای هرکدام از این کتاب‌ها که بخوانم، مرور خواهم نوشت و سعی خواهم کرد تکه تکه تصویرِ کلیِ ادبیات ضدجنگی را که می‌خواهم معطوف به فهمِ جامعهٔ ایران باشد را تکمیل کنم. اصلا ادعا چیه؟ باور دارم که ادبیات تصویری از جامعه را نشان می‌دهد، این بدان معنا نیست که تصویرِ تمام جامعه در ادبیات منعکس می‌شود (هیچ اثر و روایتی نمی‌تواند همه‌چی را به تمامه در خود بازنمایی کند) و این گزاره بدان معنا نیز نیست که ادبیات چیزی جز بازنمایی جامعه نیست، یعنی کارکردهای دیگری نیز برای متنِ ادبی قابل تصور است. در کنار این، باور ندارم که برای فهمِ جامعه نوعی متن‌بسندگیِ ادبیات‌پایه مکفی و از قضی حتی ممکن است؛ یعنی ادبیات مفری برای فکر در باب جامعه است و فهمِ جامعه طبیعتا و قطعا منحصر در متنِ ادبی نیست. پس، متنِ ادبی به فراتر از خود (تاریخ و جامعه) ارجاع دارد و از این حیث منطقی است که برای فهمِ جامعه بتوانیم ادبیات را فراخوانی کنیم. در این لیست، که تا اینجا بدونِ جست‌وجوی روشمند و صرفا با پرسان پرسان گشتن، سرچرخاندن و بُر خوردن میانِ کتاب‌ها تشکیل شده است، سعی کردم به جوانب مختلفِ چیزی که بهش "ادبیات ضدجنگ" می‌گیم توجه داشته باشم. در نهایت هیچ ادعایی ندارم و با تمام وجود گشوده هستم به هر اتفاقی که در این مسیر بیافتد. هیچ چیز را مفروض نخواهم گرفت جز اینکه "جنگ سراسر پلیدی است و چیزی در جنگ پرتویی از روشنایی ندارد." این لیست را بسیار ادیت/ویرایش خواهم کرد. حتما اگه نکته‌ای هست، اثری را جا انداخته ام، اثری را به اشتباه در لیست قرار داده و خلاصه هرچه بود خیلی خوشحالم می‌کنید بهم اطلاع بدید. اگر در این مسیر به هر کدام از کتاب‌ها رسیدم که دوست داشتید همخوانی کنیم، البته باید جدی و ضربتی باشید، بهم خبر بدید. شاید بتونیم هماهنگ کنیم و هم‌فهمی کنیم با کتاب‌ها. جا دارد از همهٔ کسانی که در مورد این دغدغه باهاشون حرف زدم و توی پیدا کردن آثار بهم کمک کردن تشکر کنم. مشخصا از علی آقای عقیلی‌نسب عزیز که واقعا زیادی کمکم کرد. دمت‌گرم مرد 🙏✌️ پی‌نوشت: لیست ابتدایی است و هرچی ایراد است برگردهٔ منه و حتما بهم اطلاع بدید. خوشحال می‌شم.

52

پست‌های مرتبط به دروازه خورشید

یادداشت‌ها

          خواندنش ۷ ماه طول کشید. همانطور که زمان روایت ۷ ماهه بود. همانطور که ابوسالم ۷ ماه در خواب عمیق بود و دکتر خلیل ۷ ماه برای او و برای ما قصه گفت. 
کتاب قصهٔ روستاهای فلسطین و اردوگاه‌های لبنان است. آنچه پیش و پس ۱۹۴۸‌ بر مردمانشان گذشته. قصه، قصهٔ روستاها، جنگ‌ها و زنان است.
اگرچه اکثراً مردها صاحبان روایت‌اند ولی زنان حضور ماندگار و موثر در تمام داستان‌اند. در طول داستان یادِ ام‌حسن، نهیله و شمس همواره در مراجعه است. راوی چندین صدا دارد.
صدای برجستهٔ داستان، صدای ذهن مشوش و مصیب‌دیدهٔ دکتر خلیل است که دارد برای یونس (ابوسالم) از قصه‌های گذشته می‌گوید تا ترسش را فراموش کند.
خلیل آنچه را که از یونس و دیگران شنیده به بیان دوم شخص روایت می‌کند و در اثنای روایت، قهرمانان با صدای اول شخص کار را به دست می‌گیرند و  پیش می‌برند. 
زیبایی اثر وقتی برایم افزون شد که یک حادثه را از چندین منظر و از دهان چندین راوی ‌شنیدم.
کتاب در نقاط متعددی چهرهٔ عریان جنگ را نشانت می‌دهد. شخصیت‌های تماما خاکستری، حتی در ترسیم چهرهٔ قهرمانان نشان‌دهندهٔ نبوغ و انسان‌شناسی دقیق نویسنده بود.
نویسندهٔ لبنانی کتاب، داستان‌ها را در هم‌نشینی  با اهالی اردوگاه‌ها کشف کرده و به قلم دل‌انگیز خودش مزیّن ساخته. شیفتهٔ نگاه جزئی‌بین، حکمت‌آموز و زندگی‌ساز او شدم. متأسفانه نویسنده روز ۲۵ شهریور ۱۴۰۳  دنیای ما را ترک گفت تا به زندگی بهتر برسد.
زنده باشد مترجم شایستهٔ اثر، خانم قندیل‌زاده که ترکیب فارسی ایشان و عربی خوری، کتاب را قند مکرر کرده.
.
احتمالاً بعد ۷ ماه همسایگی و بارها خواندن تکه‌‌ها و رها کردن و دوباره بازگشتن، دل کندن سخت باشد.
لحظاتی در کتاب بود که از شدت تلخی امکان تصور برایم ممکن نبود. لحظاتی که کتاب را رها می‌کردم و می‌گفتم الان تحمل خواندنم نیست. باری آنان را چطور امکان زندگی هست؟
        

10