بریدههای کتاب سمانه بهمنی سمانه بهمنی 1404/5/19 سال بلوا عباس معروفی 4.2 205 صفحۀ 267 کارم از تکیه گذشته. دلم می خواهد توی بغلت بمیرم..😭 0 2 سمانه بهمنی 1404/5/17 سال بلوا عباس معروفی 4.2 205 صفحۀ 153 تمام شب را برای دخترهایی که در تنهایی از خودشان خجالت می کشند گریه کردم، دخترهایی که بعدها از خود متنفر می شوند و مثل یک درخت توخالی، پوسته ای بیش نیستند، و عاقبت به روزی می افتند که هیچ جای اندامشان حساس نیست، روح و جسمشان همان پوسته است، و خودشان نمی دانند چرا زنده اند... 0 1 سمانه بهمنی 1404/5/15 سال بلوا عباس معروفی 4.2 205 صفحۀ 62 تو دلم گفتم کاش آدم بتواند دنیا را بالا بیاورد و این همه دروغ و ریا نبیند. دنیا به دست دروغگوها و پشت هم اندازها و حقه بازها اداره می شود، مرده شورش ببرد. 0 1 سمانه بهمنی 1404/5/3 مائده های زمینی و مائده های تازه آندره ژید 3.5 23 صفحۀ 212 در از خودگذشتگی است که هرگونه اثباتی به کمال می رسد. آنچه در وجود خویش واگذاری، هستی خواهد پذیرفت. آنکه در پی اثبات خویش است،خود را نفی می کند. آنکه از خود می گذرد،خود را به اثبات می رساند. تملک تمام عیار تنها با بخشش به اثبات می رسد. آنچه نتوانی ببخشی، مالک تو می شود. بی قربانی، رستاخیزی درکار نیست. هیچ چیز جز با پیشکش شدن شکوفا نمی گردد.آنچه بخواهی در وجود خویش حفظ کنی، رو به زوال می رود. 0 1 سمانه بهمنی 1404/4/25 مائده های زمینی آندره ژید 3.5 23 صفحۀ 24 بگذار عظمت در نگاه تو باشد، نه در آن چیزی که به آن می نگری... 0 2 سمانه بهمنی 1404/4/17 قمارباز فیودور داستایفسکی 3.9 204 صفحۀ 51 از من می پرسید چرا به پول احتیاج دارم. چه پرسش عجیبی! پول...همه چیز است! 0 3 سمانه بهمنی 1404/4/9 پیکر فرهاد عباس معروفی 3.4 12 صفحۀ 48 زندگی بی معناشده بود و این تکرار روزمرگی، زندگی دستمالی شده ی دمِ دستی، کاروان مسخره ی شب و روز که زنجیرشده از پس همدیگر می رفت و می رفت، اما هیچ وقت تمامی نداشت، گله های عظیم گاو و گوسفند که به مسلخ برده می شدند و جوی خون، یا نه، رودخونه ی خون در خاک غرق می شد تا زمین جان بگیرد، همه و همه به این خاطر بود که آدمی کمی بیشتر عمر کند تا شاید در بقیهی زندگی اش یک گاو بیشتر بخورد؟؟ مرگ چقدر دست نیافتنی و دور و غریب می آمد. 0 3 سمانه بهمنی 1404/4/5 پیکر فرهاد عباس معروفی 3.4 12 صفحۀ 12 همه ی درد من این بود که یا می خواستند آدم را بپوشانند و پنهان کنند، و یا تلاش می کردند لباس را بر تن آدم جر بدهند، و ما یادگرفتم که بگریزیم. اما به کجا؟ مرز بین این دو کجا بود؟ کجا باید می ایستادیم که نه اسیر منادیان اخلاق باشیم و نه پرپرشده ی دست پرندگان بی اخلاق؟ 0 3 سمانه بهمنی 1404/4/4 شیطان و دوشیزه پریم پائولو کوئیلو 3.4 23 صفحۀ 128 "شر نیاز داره که خودش رو جلوه گر کنه تا آن ها ارزش خوبی را درک کنند." 0 1 سمانه بهمنی 1404/4/2 شیطان و دوشیزه پریم پائولو کوئیلو 3.4 23 صفحۀ 79 وحشت در یکایک آدم های آن ساحل و در آن بعدازظهر که زیبایی اش نفس گیر بود وجود داشت. وحشتِ تنهابودن،وحشت تاریکی که تخیلاتشان را با شیاطین پر می کرد،وحشت انجام کاری خلاف قاعده ی رفتارخوب،وحشتِ قضاوت خدا،حرف مردم،قانون که هراشتباهی را مجازات می کند،وحشت سعی کردن و ناکام ماندن،وحشت از موفقیت و اجبار به زندگی توأم با حسادت به دیگران،وحشت عشق ورزیدن و جواب رد شنیدن،وحشت درخواست اضافه حقوق،قبولِ یک دعوت،رفتن به جایی جدید،ناتوانی از صحبت به زبانی خارجی،از نگذاشتن تاثیردرست،پیرشدن،مردن،متمایز شدن به خاطر عیوب،متمایزنشدن به خاطر محاسن،بی توجه ماندن چه به خاطر عیوب و چه محاسن. وحشت.وحشت.وحشت.زندگی قلمروی وحشتی بود،درسایه ی گیوتین.. 0 1 سمانه بهمنی 1404/3/26 دعای دریا خالد حسینی 3.8 17 صفحۀ 3 0 2 سمانه بهمنی 1404/1/21 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 462 صفحۀ 20 0 2 سمانه بهمنی 1403/10/23 طاعون آلبر کامو 4.1 102 صفحۀ 197 0 9 سمانه بهمنی 1403/6/27 حرف هایی که کاش می زدم کیتلین کلی 2.8 28 صفحۀ 2 0 1 سمانه بهمنی 1403/6/16 کافکا در کرانه هاروکی موراکامی 3.9 102 صفحۀ 608 0 1 سمانه بهمنی 1403/3/20 بار هستی میلان کوندرا 4.1 58 صفحۀ 284 0 3 سمانه بهمنی 1403/2/30 بار هستی میلان کوندرا 4.1 58 صفحۀ 64 0 2 سمانه بهمنی 1403/2/30 بار هستی میلان کوندرا 4.1 58 صفحۀ 93 0 2 سمانه بهمنی 1403/1/24 هنر رندانه به تخم گرفتن مارک منسون 3.8 81 صفحۀ 25 0 6 سمانه بهمنی 1402/12/25 بریدا پائولو کوئیلو 3.0 3 صفحۀ 120 0 6
بریدههای کتاب سمانه بهمنی سمانه بهمنی 1404/5/19 سال بلوا عباس معروفی 4.2 205 صفحۀ 267 کارم از تکیه گذشته. دلم می خواهد توی بغلت بمیرم..😭 0 2 سمانه بهمنی 1404/5/17 سال بلوا عباس معروفی 4.2 205 صفحۀ 153 تمام شب را برای دخترهایی که در تنهایی از خودشان خجالت می کشند گریه کردم، دخترهایی که بعدها از خود متنفر می شوند و مثل یک درخت توخالی، پوسته ای بیش نیستند، و عاقبت به روزی می افتند که هیچ جای اندامشان حساس نیست، روح و جسمشان همان پوسته است، و خودشان نمی دانند چرا زنده اند... 0 1 سمانه بهمنی 1404/5/15 سال بلوا عباس معروفی 4.2 205 صفحۀ 62 تو دلم گفتم کاش آدم بتواند دنیا را بالا بیاورد و این همه دروغ و ریا نبیند. دنیا به دست دروغگوها و پشت هم اندازها و حقه بازها اداره می شود، مرده شورش ببرد. 0 1 سمانه بهمنی 1404/5/3 مائده های زمینی و مائده های تازه آندره ژید 3.5 23 صفحۀ 212 در از خودگذشتگی است که هرگونه اثباتی به کمال می رسد. آنچه در وجود خویش واگذاری، هستی خواهد پذیرفت. آنکه در پی اثبات خویش است،خود را نفی می کند. آنکه از خود می گذرد،خود را به اثبات می رساند. تملک تمام عیار تنها با بخشش به اثبات می رسد. آنچه نتوانی ببخشی، مالک تو می شود. بی قربانی، رستاخیزی درکار نیست. هیچ چیز جز با پیشکش شدن شکوفا نمی گردد.آنچه بخواهی در وجود خویش حفظ کنی، رو به زوال می رود. 0 1 سمانه بهمنی 1404/4/25 مائده های زمینی آندره ژید 3.5 23 صفحۀ 24 بگذار عظمت در نگاه تو باشد، نه در آن چیزی که به آن می نگری... 0 2 سمانه بهمنی 1404/4/17 قمارباز فیودور داستایفسکی 3.9 204 صفحۀ 51 از من می پرسید چرا به پول احتیاج دارم. چه پرسش عجیبی! پول...همه چیز است! 0 3 سمانه بهمنی 1404/4/9 پیکر فرهاد عباس معروفی 3.4 12 صفحۀ 48 زندگی بی معناشده بود و این تکرار روزمرگی، زندگی دستمالی شده ی دمِ دستی، کاروان مسخره ی شب و روز که زنجیرشده از پس همدیگر می رفت و می رفت، اما هیچ وقت تمامی نداشت، گله های عظیم گاو و گوسفند که به مسلخ برده می شدند و جوی خون، یا نه، رودخونه ی خون در خاک غرق می شد تا زمین جان بگیرد، همه و همه به این خاطر بود که آدمی کمی بیشتر عمر کند تا شاید در بقیهی زندگی اش یک گاو بیشتر بخورد؟؟ مرگ چقدر دست نیافتنی و دور و غریب می آمد. 0 3 سمانه بهمنی 1404/4/5 پیکر فرهاد عباس معروفی 3.4 12 صفحۀ 12 همه ی درد من این بود که یا می خواستند آدم را بپوشانند و پنهان کنند، و یا تلاش می کردند لباس را بر تن آدم جر بدهند، و ما یادگرفتم که بگریزیم. اما به کجا؟ مرز بین این دو کجا بود؟ کجا باید می ایستادیم که نه اسیر منادیان اخلاق باشیم و نه پرپرشده ی دست پرندگان بی اخلاق؟ 0 3 سمانه بهمنی 1404/4/4 شیطان و دوشیزه پریم پائولو کوئیلو 3.4 23 صفحۀ 128 "شر نیاز داره که خودش رو جلوه گر کنه تا آن ها ارزش خوبی را درک کنند." 0 1 سمانه بهمنی 1404/4/2 شیطان و دوشیزه پریم پائولو کوئیلو 3.4 23 صفحۀ 79 وحشت در یکایک آدم های آن ساحل و در آن بعدازظهر که زیبایی اش نفس گیر بود وجود داشت. وحشتِ تنهابودن،وحشت تاریکی که تخیلاتشان را با شیاطین پر می کرد،وحشت انجام کاری خلاف قاعده ی رفتارخوب،وحشتِ قضاوت خدا،حرف مردم،قانون که هراشتباهی را مجازات می کند،وحشت سعی کردن و ناکام ماندن،وحشت از موفقیت و اجبار به زندگی توأم با حسادت به دیگران،وحشت عشق ورزیدن و جواب رد شنیدن،وحشت درخواست اضافه حقوق،قبولِ یک دعوت،رفتن به جایی جدید،ناتوانی از صحبت به زبانی خارجی،از نگذاشتن تاثیردرست،پیرشدن،مردن،متمایز شدن به خاطر عیوب،متمایزنشدن به خاطر محاسن،بی توجه ماندن چه به خاطر عیوب و چه محاسن. وحشت.وحشت.وحشت.زندگی قلمروی وحشتی بود،درسایه ی گیوتین.. 0 1 سمانه بهمنی 1404/3/26 دعای دریا خالد حسینی 3.8 17 صفحۀ 3 0 2 سمانه بهمنی 1404/1/21 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 462 صفحۀ 20 0 2 سمانه بهمنی 1403/10/23 طاعون آلبر کامو 4.1 102 صفحۀ 197 0 9 سمانه بهمنی 1403/6/27 حرف هایی که کاش می زدم کیتلین کلی 2.8 28 صفحۀ 2 0 1 سمانه بهمنی 1403/6/16 کافکا در کرانه هاروکی موراکامی 3.9 102 صفحۀ 608 0 1 سمانه بهمنی 1403/3/20 بار هستی میلان کوندرا 4.1 58 صفحۀ 284 0 3 سمانه بهمنی 1403/2/30 بار هستی میلان کوندرا 4.1 58 صفحۀ 64 0 2 سمانه بهمنی 1403/2/30 بار هستی میلان کوندرا 4.1 58 صفحۀ 93 0 2 سمانه بهمنی 1403/1/24 هنر رندانه به تخم گرفتن مارک منسون 3.8 81 صفحۀ 25 0 6 سمانه بهمنی 1402/12/25 بریدا پائولو کوئیلو 3.0 3 صفحۀ 120 0 6