بریده‌ای از کتاب شیطان و دوشیزه پریم اثر پائولو کوئیلو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 79

وحشت در یکایک آدم های آن ساحل و در آن بعدازظهر که زیبایی اش نفس گیر بود وجود داشت‌. وحشتِ تنهابودن،وحشت تاریکی که تخیلاتشان را با شیاطین پر می کرد،وحشت انجام کاری خلاف قاعده ی رفتارخوب،وحشتِ قضاوت خدا،حرف مردم،قانون که هراشتباهی را مجازات می کند،وحشت سعی کردن و ناکام ماندن،وحشت از موفقیت و اجبار به زندگی توأم با حسادت به دیگران،وحشت عشق ورزیدن و جواب رد شنیدن،وحشت درخواست اضافه حقوق،قبولِ یک دعوت،رفتن به جایی جدید،ناتوانی از صحبت به زبانی خارجی،از نگذاشتن تاثیردرست،پیرشدن،مردن،متمایز شدن به خاطر عیوب،متمایزنشدن به خاطر محاسن،بی توجه ماندن چه به خاطر عیوب و چه محاسن. وحشت‌.وحشت.وحشت.زندگی قلمروی وحشتی بود،درسایه ی گیوتین..

وحشت در یکایک آدم های آن ساحل و در آن بعدازظهر که زیبایی اش نفس گیر بود وجود داشت‌. وحشتِ تنهابودن،وحشت تاریکی که تخیلاتشان را با شیاطین پر می کرد،وحشت انجام کاری خلاف قاعده ی رفتارخوب،وحشتِ قضاوت خدا،حرف مردم،قانون که هراشتباهی را مجازات می کند،وحشت سعی کردن و ناکام ماندن،وحشت از موفقیت و اجبار به زندگی توأم با حسادت به دیگران،وحشت عشق ورزیدن و جواب رد شنیدن،وحشت درخواست اضافه حقوق،قبولِ یک دعوت،رفتن به جایی جدید،ناتوانی از صحبت به زبانی خارجی،از نگذاشتن تاثیردرست،پیرشدن،مردن،متمایز شدن به خاطر عیوب،متمایزنشدن به خاطر محاسن،بی توجه ماندن چه به خاطر عیوب و چه محاسن. وحشت‌.وحشت.وحشت.زندگی قلمروی وحشتی بود،درسایه ی گیوتین..

2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.