بریده کتابهای روژان صادقی روژان صادقی 33 دقیقه پیش در حاشیه النا فرانته 0.0 صفحۀ 6 همیشه مینوشتم، حتی اگر نوشتن پدرم را در میآورد و تقریبا همیشه ناامیدم میکرد. 0 1 روژان صادقی دیروز الههها: اسرار الوهیت زنانه جوزف کمبل 5.0 0 صفحۀ 163 در دلفی در نوعی محیط «تو» زندگی میکنید، محیطی که زنده است و در آن درختان، پرندگان و حیوانات همگی «تو» بهشمار میآیند. اگر مثل من در شهری مانند نیویورک زندگی کنید، محیط اطرافتان را ساختمانهایی تشکیل میدهند که از آجرهای مرده و مصالحی نظیر آن ساخته شدهاند: ما با محیطهای اطرافمان به مثابهی «آن» برخورد میکنیم. یکی از دلایلی که باعث میشود شعر اصیل و ارزشمند به ندرت در شهر زاده شود همین است. میتوانید به مسائل پیچیدهی وزنی و شیوههای گوناگون بهرهگیری از زبان و شگردهای دیگری از این قبیل بپردازید، و چیزی باب طبع منتقدان ادبی پدید آورید، اما چه کسی این شعرها را خواهد خواند؟ فقط معدودی از شاعران میتوانند به نوعی گسست واقعی برسند و شهر را به «تو» تبدیل کنند. 0 10 روژان صادقی 7 روز پیش شب های بی خوابی الیزابت هاردویک 3.6 4 صفحۀ 137 بههرحال، شب خوبی است، چراکه به روز میانجامد، به کفش و جوراب و قهوه و مشقت و تکرار، به خصوص برای زن که شاید مشتاقانه منتظر است تا کارها را از سر بگیرد. 0 17 روژان صادقی 1403/10/16 الههها: اسرار الوهیت زنانه جوزف کمبل 5.0 0 صفحۀ 135 در نظامهای شاعرانهی اسطورهشناختی، قدرتی که شخص به آن اشاره میکند، تصویر بزرگشدهی قدرتی است که در خود شخص عمل میکند. 0 17 روژان صادقی 1403/10/16 شب های بی خوابی الیزابت هاردویک 3.6 4 صفحۀ 91 بیدهای مجنونِ شهر در تاریکی میدرخشند و با عزمی والا برای وفق دادن خودشان سرپا میمانند. آنجا هستند، همهجا، مصمم و امیدوار، مثل خنکا عصر در کویر. 0 28 روژان صادقی 1403/10/16 شب های بی خوابی الیزابت هاردویک 3.6 4 صفحۀ 90 خورشید به تعجیل غروب میکند، روشنای روز میمیرد؛ بگذار عشق بیدار بماند و فرصتی نصیب این شب بنما. 0 7 روژان صادقی 1403/10/13 شب های بی خوابی الیزابت هاردویک 3.6 4 صفحۀ 38 یک کلمه، یک صفت، و طرز ایستادن من، در حالی که یک جلد کتاب توماس مان را از قفسههای کتابخانه پایین میآورم کافی است تا کنجکاوی او را برانگیزد. اروس هزارتا رفیق دارد. 0 16 روژان صادقی 1403/10/11 شب های بی خوابی الیزابت هاردویک 3.6 4 صفحۀ 22 سرگرم تماشای برفوبوران بیرونم. گویی موقتاً صلحی عظیم برقرار شده و یکباره تمامی جدلها فیصله یافته باشد. در این برف خارقالعاده، مردم با لباسهای شگفتانگیزشان در گردشاند؛ کت قدیمی با یقه خز، کلاه پشمی، شال، چکمه، کفش چرمی پیادهروی که مثل مس میدرخشد. زیر تلألو زردرنگ چراغهای خیابان، شروع میکنی به تصور اینکه چهلپنجاه سال پیش از این چطور بوده. این سکون و سپیدی گسترده — حسرت گذشته و خیال شیرین در هوای صاف و ساکن و سفید... 0 11 روژان صادقی 1403/10/1 نقش هایی به یاد: گذری بر ادبیات خاطره نویسی احمد اخوت 3.7 6 صفحۀ 334 دوست دارم چشمانم را، وقتی به تو مینگرند، ببینم. 1 22 روژان صادقی 1403/9/14 Ovid: Heroides and Amores Ovid 4.5 1 صفحۀ 348 Unwillingly, I come back to my own land; unwillingly, I wait in this town. Why are our souls joined while the waves divide us? We are of one mind but of two lands. 0 5 روژان صادقی 1403/9/14 سخن عاشق: گزیده گویه ها رولان بارت 4.1 3 صفحۀ 164 دوست - ات - دارم را شاید بتوان یک پیشکشان دانست، که هیچگونه شأن علمی ندارد: دوست - ات - دارم نه به ساحت زبانشناسی تعلق دارد نه به عرصهی نشانهشناسی. 0 7 روژان صادقی 1403/9/12 نقش هایی به یاد: گذری بر ادبیات خاطره نویسی احمد اخوت 3.7 6 صفحۀ 161 ما به جهانی مبتنی بر جزئیات نیازمندیم، آن چیزهای کوچک که از چیزهای بزرگ مهمترند، زیرا زندگیسازند. 0 30 روژان صادقی 1403/9/10 نقش هایی به یاد: گذری بر ادبیات خاطره نویسی احمد اخوت 3.7 6 صفحۀ 115 پیچیدگی زندانهای قدیم با معماری حصاروارشان جای خود را به معماری هندسی ساده و اقتصادی بخشید و اثر قدرت با نیروی جبری آن به عرصهی اِعمال سطحی و آشکار قدرت انتقال یافت. فردی که از انقیاد و تحت نظر بودنش آگاه است خودبهخود الزامات و محدودیتهای قدرت را بر خویشتن اعمال میکند. بدین ترتیب، قدرت از بار فیزیکی خود کاسته، رفتهرفته به قدرتی غیرفیزیکی بدل میشود. 4 8 روژان صادقی 1403/9/9 اتاق روشن: اندیشه هایی درباره ی عکاسی رولان بارت 3.9 5 صفحۀ 19 میان تمامی ابژههای این جهان: چرا همین ابژه، همین لحظه و نه چیز دیگر [را عکاسی میکنیم]؟ 0 5 روژان صادقی 1403/9/6 سخن عاشق: گزیده گویه ها رولان بارت 4.1 3 صفحۀ 130 سیم تلفن یک رشتهی درونی نیست؛ این ابژه معنایی دارد و معنایاش نه نزدیکی که دوری است: این صدای دوستداشتنی اما اکنون خستهای که از پشت تلفن شنیده میشود، محوشدنی با همهی اضطرابِ همراهاش. 0 13 روژان صادقی 1403/9/2 ساختارگرایی و پساساختارگرایی دونالد پامر 4.0 1 صفحۀ 135 “Every moment of the present is loaded with a no-longer extant past and is at the same time pregnant with a future. Experience itself is a combination of a presence and absence.” 0 10 روژان صادقی 1403/8/29 نیچه و فلسفه ژیل دلوز 0.0 2 صفحۀ 30 در این ایدهی کثرتگرا که یک چیز معناهای کثیر دارد، در این ایده که چیزهای کثیر وجود دارد و چیزی واحد میتواند «این و سپس آن» باشد، میتوانیم بلندمرتبهترین پیروزی فلسفه را ببینیم، پیروزیِ مفهوم راستین را، بلوغش را و نه کنارهگیری یا کودکیاش را. 0 3 روژان صادقی 1403/8/28 بازگشت ماهی های پرنده آتوسا افشین نوید 4.2 3 صفحۀ 361 دلت میخواهد بیخیال همهی آداب و رسوم لعنتی شوی. مسافرت را تنگ در آغوش بگیری و فریاد بکشی «نمیگذارم بروی!». دلت میخواهد به پایش بیفتی، غرق بوسهاش کنی و بگویی هر چه فکر میکنی میبینی چقدر با هم خوشبخت بودهاید، چقدر لحظات ناب بینظیری با هم ساختهاید و چقدر همهی اینها تکرار نشدنیست. 0 22 روژان صادقی 1403/8/27 بازگشت ماهی های پرنده آتوسا افشین نوید 4.2 3 صفحۀ 344 گفت هر زمان و مکانی مختصات خودش را دارد و فرد مهاجر هم نهتنها باید همواره متناسب با مقتضیات مختصات مهاجرتش فکر کند، که باید متناسب با مقتضیات مختصات مهاجرتش احساساتش را تعریف کند. 0 6 روژان صادقی 1403/8/26 نقش هایی به یاد: گذری بر ادبیات خاطره نویسی احمد اخوت 3.7 6 صفحۀ 13 اما هیچچیز آزارندهتر از اجبار به روبهرو شدن با وسایل یک انسان مرده نیست. همه چیز راکد است: این وسایل تنها در خدمت آن حیاتی معنا دارند که از آنها استفاده میکند. 0 30
بریده کتابهای روژان صادقی روژان صادقی 33 دقیقه پیش در حاشیه النا فرانته 0.0 صفحۀ 6 همیشه مینوشتم، حتی اگر نوشتن پدرم را در میآورد و تقریبا همیشه ناامیدم میکرد. 0 1 روژان صادقی دیروز الههها: اسرار الوهیت زنانه جوزف کمبل 5.0 0 صفحۀ 163 در دلفی در نوعی محیط «تو» زندگی میکنید، محیطی که زنده است و در آن درختان، پرندگان و حیوانات همگی «تو» بهشمار میآیند. اگر مثل من در شهری مانند نیویورک زندگی کنید، محیط اطرافتان را ساختمانهایی تشکیل میدهند که از آجرهای مرده و مصالحی نظیر آن ساخته شدهاند: ما با محیطهای اطرافمان به مثابهی «آن» برخورد میکنیم. یکی از دلایلی که باعث میشود شعر اصیل و ارزشمند به ندرت در شهر زاده شود همین است. میتوانید به مسائل پیچیدهی وزنی و شیوههای گوناگون بهرهگیری از زبان و شگردهای دیگری از این قبیل بپردازید، و چیزی باب طبع منتقدان ادبی پدید آورید، اما چه کسی این شعرها را خواهد خواند؟ فقط معدودی از شاعران میتوانند به نوعی گسست واقعی برسند و شهر را به «تو» تبدیل کنند. 0 10 روژان صادقی 7 روز پیش شب های بی خوابی الیزابت هاردویک 3.6 4 صفحۀ 137 بههرحال، شب خوبی است، چراکه به روز میانجامد، به کفش و جوراب و قهوه و مشقت و تکرار، به خصوص برای زن که شاید مشتاقانه منتظر است تا کارها را از سر بگیرد. 0 17 روژان صادقی 1403/10/16 الههها: اسرار الوهیت زنانه جوزف کمبل 5.0 0 صفحۀ 135 در نظامهای شاعرانهی اسطورهشناختی، قدرتی که شخص به آن اشاره میکند، تصویر بزرگشدهی قدرتی است که در خود شخص عمل میکند. 0 17 روژان صادقی 1403/10/16 شب های بی خوابی الیزابت هاردویک 3.6 4 صفحۀ 91 بیدهای مجنونِ شهر در تاریکی میدرخشند و با عزمی والا برای وفق دادن خودشان سرپا میمانند. آنجا هستند، همهجا، مصمم و امیدوار، مثل خنکا عصر در کویر. 0 28 روژان صادقی 1403/10/16 شب های بی خوابی الیزابت هاردویک 3.6 4 صفحۀ 90 خورشید به تعجیل غروب میکند، روشنای روز میمیرد؛ بگذار عشق بیدار بماند و فرصتی نصیب این شب بنما. 0 7 روژان صادقی 1403/10/13 شب های بی خوابی الیزابت هاردویک 3.6 4 صفحۀ 38 یک کلمه، یک صفت، و طرز ایستادن من، در حالی که یک جلد کتاب توماس مان را از قفسههای کتابخانه پایین میآورم کافی است تا کنجکاوی او را برانگیزد. اروس هزارتا رفیق دارد. 0 16 روژان صادقی 1403/10/11 شب های بی خوابی الیزابت هاردویک 3.6 4 صفحۀ 22 سرگرم تماشای برفوبوران بیرونم. گویی موقتاً صلحی عظیم برقرار شده و یکباره تمامی جدلها فیصله یافته باشد. در این برف خارقالعاده، مردم با لباسهای شگفتانگیزشان در گردشاند؛ کت قدیمی با یقه خز، کلاه پشمی، شال، چکمه، کفش چرمی پیادهروی که مثل مس میدرخشد. زیر تلألو زردرنگ چراغهای خیابان، شروع میکنی به تصور اینکه چهلپنجاه سال پیش از این چطور بوده. این سکون و سپیدی گسترده — حسرت گذشته و خیال شیرین در هوای صاف و ساکن و سفید... 0 11 روژان صادقی 1403/10/1 نقش هایی به یاد: گذری بر ادبیات خاطره نویسی احمد اخوت 3.7 6 صفحۀ 334 دوست دارم چشمانم را، وقتی به تو مینگرند، ببینم. 1 22 روژان صادقی 1403/9/14 Ovid: Heroides and Amores Ovid 4.5 1 صفحۀ 348 Unwillingly, I come back to my own land; unwillingly, I wait in this town. Why are our souls joined while the waves divide us? We are of one mind but of two lands. 0 5 روژان صادقی 1403/9/14 سخن عاشق: گزیده گویه ها رولان بارت 4.1 3 صفحۀ 164 دوست - ات - دارم را شاید بتوان یک پیشکشان دانست، که هیچگونه شأن علمی ندارد: دوست - ات - دارم نه به ساحت زبانشناسی تعلق دارد نه به عرصهی نشانهشناسی. 0 7 روژان صادقی 1403/9/12 نقش هایی به یاد: گذری بر ادبیات خاطره نویسی احمد اخوت 3.7 6 صفحۀ 161 ما به جهانی مبتنی بر جزئیات نیازمندیم، آن چیزهای کوچک که از چیزهای بزرگ مهمترند، زیرا زندگیسازند. 0 30 روژان صادقی 1403/9/10 نقش هایی به یاد: گذری بر ادبیات خاطره نویسی احمد اخوت 3.7 6 صفحۀ 115 پیچیدگی زندانهای قدیم با معماری حصاروارشان جای خود را به معماری هندسی ساده و اقتصادی بخشید و اثر قدرت با نیروی جبری آن به عرصهی اِعمال سطحی و آشکار قدرت انتقال یافت. فردی که از انقیاد و تحت نظر بودنش آگاه است خودبهخود الزامات و محدودیتهای قدرت را بر خویشتن اعمال میکند. بدین ترتیب، قدرت از بار فیزیکی خود کاسته، رفتهرفته به قدرتی غیرفیزیکی بدل میشود. 4 8 روژان صادقی 1403/9/9 اتاق روشن: اندیشه هایی درباره ی عکاسی رولان بارت 3.9 5 صفحۀ 19 میان تمامی ابژههای این جهان: چرا همین ابژه، همین لحظه و نه چیز دیگر [را عکاسی میکنیم]؟ 0 5 روژان صادقی 1403/9/6 سخن عاشق: گزیده گویه ها رولان بارت 4.1 3 صفحۀ 130 سیم تلفن یک رشتهی درونی نیست؛ این ابژه معنایی دارد و معنایاش نه نزدیکی که دوری است: این صدای دوستداشتنی اما اکنون خستهای که از پشت تلفن شنیده میشود، محوشدنی با همهی اضطرابِ همراهاش. 0 13 روژان صادقی 1403/9/2 ساختارگرایی و پساساختارگرایی دونالد پامر 4.0 1 صفحۀ 135 “Every moment of the present is loaded with a no-longer extant past and is at the same time pregnant with a future. Experience itself is a combination of a presence and absence.” 0 10 روژان صادقی 1403/8/29 نیچه و فلسفه ژیل دلوز 0.0 2 صفحۀ 30 در این ایدهی کثرتگرا که یک چیز معناهای کثیر دارد، در این ایده که چیزهای کثیر وجود دارد و چیزی واحد میتواند «این و سپس آن» باشد، میتوانیم بلندمرتبهترین پیروزی فلسفه را ببینیم، پیروزیِ مفهوم راستین را، بلوغش را و نه کنارهگیری یا کودکیاش را. 0 3 روژان صادقی 1403/8/28 بازگشت ماهی های پرنده آتوسا افشین نوید 4.2 3 صفحۀ 361 دلت میخواهد بیخیال همهی آداب و رسوم لعنتی شوی. مسافرت را تنگ در آغوش بگیری و فریاد بکشی «نمیگذارم بروی!». دلت میخواهد به پایش بیفتی، غرق بوسهاش کنی و بگویی هر چه فکر میکنی میبینی چقدر با هم خوشبخت بودهاید، چقدر لحظات ناب بینظیری با هم ساختهاید و چقدر همهی اینها تکرار نشدنیست. 0 22 روژان صادقی 1403/8/27 بازگشت ماهی های پرنده آتوسا افشین نوید 4.2 3 صفحۀ 344 گفت هر زمان و مکانی مختصات خودش را دارد و فرد مهاجر هم نهتنها باید همواره متناسب با مقتضیات مختصات مهاجرتش فکر کند، که باید متناسب با مقتضیات مختصات مهاجرتش احساساتش را تعریف کند. 0 6 روژان صادقی 1403/8/26 نقش هایی به یاد: گذری بر ادبیات خاطره نویسی احمد اخوت 3.7 6 صفحۀ 13 اما هیچچیز آزارندهتر از اجبار به روبهرو شدن با وسایل یک انسان مرده نیست. همه چیز راکد است: این وسایل تنها در خدمت آن حیاتی معنا دارند که از آنها استفاده میکند. 0 30