بریده‌های کتاب فادم|Fadem

تو هر دنیایی بودم، باز هم تورو پیدا می‌کردم. تو اون نقطه عطفی هستی که تمام جهان من رو به هم متصل می‌کنی.

کی می‌تونه تصورش رو بکنه عشق با قلب انسان چه می‌کنه؟

فرق است بین کسی که چیزی را می‌داند، با کسی که چیزی را درک کرده و آن را می‌فهمد.

مشکل افسانه‌ها همینه. از اون دور دورها عالی به نظر می‌رسن. ولی از نزدیک، درست به اندازه زندگی واقعی پیچیده‌ان

دل‌بستگی انسان‌هایی که افکار مشابهی دارند، نسبت به همدیگر تغییر نمی‌کند.

خیلی بد است که احساس کنی ناچیزی، اما از آن بدتر این است به این نتیجه برسی که همیشه همین قدر ناچیز خواهی ماند.

احساس کردن با دانستن خیلی فرق دارد. عقلم حرف‌های تو را تایید می‌کند، اما گاهی اوقات عقل، قدرت خودش را برای تاثیر گذاشتن روی من از دست می‌دهد و احساسات نامعقول بر من غلبه می‌کند.

حاشیه پدر آدمای موفق رو در‌ می‌‌آره، دیگه‌ چه برسه به من که آدم‌ موفقی هم نیستم.

یک ضرب المثل انگلیسی می‌گوید « کلمه ها می‌توانند شما را بکشند. » «حرک زائر » داریم تا «حرک زائر» یکی توی کربلا می‌شنوی و یکی توی بقیع. آن حرک ها برای این است که سریع بروی که زیارت به بقیه هم برسد و این حرک ها برای اینکه غربت افزایی کند. خیلی حرف است یکی با چوب پر لطیف و رنگی آرام بزند روی شانه‌ات و با خنده بگوید «برو» و یکی با باطوم و لباس پلنگی بگوید «حرک زائر» و بزند زیر دوربینت.

آدم ممکن است کسانی که باهاشان خندیده، فراموش کند؛ اما کسانی را که باهاشان گریسته، هرگز.

شکستن قلب، خیلی دردناک است. اگر لازم باشد، بهتر است به یک پسر لگد زد تا اینکه قلبش را شکست:))

به دست آوردن همه چیزهای با ارزش ، دردسر دارد.

اگه دنیای بهتری می‌خوایم، باید خودمون از این دنیا بهتر باشیم. اگه اجازه بدیم یه تجربه اعتمادمون رو نسبت به کل آدما نابود کنه، پس بهتر از اونایی که بهمون صدمه زدن نیستیم.