بریدههای کتاب Maryam 🌱 Maryam 🌱 1404/5/21 اولین تماس تلفنی از بهشت میچ آلبوم 3.4 9 صفحۀ 26 معجزه هر روز اتفاق می افتد. در یک اتاق عمل، روی دریای طوفانی و متلاطم، با ظاهر شدن ناگهانی یک غریبه در کنار جاده. به ندرت به چشم می آیند. کسی آنها را ثبت نمی کند. اما هر از گاهی یک معجزه به جهانیان اعلام می شود. و هنگامی که این اتفاق روی می دهد همه چیز تغییر می کند. 0 1 Maryam 🌱 1404/5/21 اولین تماس تلفنی از بهشت میچ آلبوم 3.4 9 صفحۀ 19 باید از نو شروع کرد. این چیزی است که دیگران می گویند. اما زندگی بازی نیست و از دست دادن یک عزیز هرگز به معنی «از نو شروع کردن» نیست. بیشتر شبیه ادامه زندگی بدون اوست. 0 0 Maryam 🌱 1404/5/1 اخگری در خاکستر صبا طاهر 4.4 55 صفحۀ 402 «ترس فقط زمانی دشمنت میشه که بهش اجازه بدی؛ ترس اگه زیاد بشه، فلج میشی؛ ترس اگه خیلی کم باشه، مغرور میشی. ترس میتونی چیز خوبی باشه، لایا. میتونه زنده نگهت داره، ولی نزار کنترلت کنه. اجازه نده بذر شک و تردید رو در وجودت بکاره. هر وقت ترس کنترل رو بدست گرفت، برای مبارزه باهاش از تنها چیزی استفاده کن که قدرتمندتر و نابود شدنی تره: روحیه ات، قلبت...!» 0 1 Maryam 🌱 1404/4/24 انسان ها، هیچ جا خانه نمی شود مت هیگ 4.2 32 صفحۀ 207 چیزی به عنوان غیرممکن وجود نداشت. این را می دانستم، چون این را هم می دانستم که همه چیز غیر ممکن بود و درنتیجه تنها ممکن ها در زندگی غیرممکن ها بودند. 0 1 Maryam 🌱 1404/4/23 انسان ها، هیچ جا خانه نمی شود مت هیگ 4.2 32 صفحۀ 81 ...این انسان ها را خیلی درمانده کرد. می دانستند با حل این مسئله می توانند از جهات مختلف پیشرفت کنند، چرا که اعداد اول قلب ریاضیات است و ریاضیات قلب دانش...! 0 1 Maryam 🌱 1404/4/17 پلیس حافظه (رمان) یوکو اوگاوا 3.5 13 صفحۀ 234 «نباید نگران اینجور چیزها باشی. ناپدید شدن ها از کنترل ما خارجن. با ما کاری ندارن. بالاخره همه ی ما قراره یه روزی، یه جوری، بمیریم، پس دیگه چه فرقی می کنه؟ فقط کافیه همه چیز رو بسپاریم به تقدیر.» 0 1 Maryam 🌱 1404/4/16 پلیس حافظه (رمان) یوکو اوگاوا 3.5 13 صفحۀ 201 «آنجا، پشت ضربان قلبت، آیا تمام خاطرات من را حفظ کرده ای؟!» 0 1 Maryam 🌱 1404/4/16 پلیس حافظه (رمان) یوکو اوگاوا 3.5 13 صفحۀ 200 «نه. موضوع این نیست. فکر می کنم تمام این گریه ها ثابت می کنه که من چقدر قلبم ضعیفه که حتی نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم.» 0 1 Maryam 🌱 1404/4/16 پلیس حافظه (رمان) یوکو اوگاوا 3.5 13 صفحۀ 200 "ر" گفت:« لازم نیست برای چیزی که توضیحی براش وجود نداره، دنبال توضیح بگردی...» 0 1 Maryam 🌱 1404/4/16 پلیس حافظه (رمان) یوکو اوگاوا 3.5 13 صفحۀ 200 «ولی من میگم درست برعکسه. قلب تو داره تمام تلاشش رو می کنه که وجودش رو حفظ کنه. این آدم ها هر چقدر هم که خاطرات ما رو بگیرن، هیچ وقت نمیتونن قلب مون رو نیست و نابود کنن.» 0 1 Maryam 🌱 1404/4/16 پلیس حافظه (رمان) یوکو اوگاوا 3.5 13 صفحۀ 207 اما احتمالاً در جهانی وارونه، چیزهایی که می پنداشتم مال من بودند و تنها به من تعلق داشتند، خیلی راحت تر از آنچه فکر میکردم از من گرفته می شدند. 0 2 Maryam 🌱 1404/4/14 پلیس حافظه (رمان) یوکو اوگاوا 3.5 13 صفحۀ 65 زمان طبیب بزرگیه. هر طوری که صلاح بدونه ادامه پیدا می کند... 0 1 Maryam 🌱 1404/2/30 بی پروا جلد 2 لورن رابرتس 4.4 74 صفحۀ 173 لنی به نرمی می گوید:« بس کن، این حرف رو نزن. فقط زندگی نکن برای اینکه یه روز بمیری. بمیر برای اینکه به اندازه کافی زندگی کردی.» مکثی میکند « یا یه همچین چیزی. گوش کن، تو لیاقت تک تک نفس هایی که میکشی رو داری پس ازش لذت ببر» 0 8 Maryam 🌱 1404/1/3 هری پاتر و یادگاران مرگ جی. کی. رولینگ 4.7 32 صفحۀ 58 رون از هری پرسید: +حالا تو برای چی سنگ رو ترجیح میدی؟ - خب اگه بشه آدما رو به این دنیا برگردونیم، میتونیم سیریوس... چشم باباقوری... دامبلدور... و پدر و مادرمو برگردونیم. رون و هرمیون هیچ کدام لبخند نزدند. 0 1 Maryam 🌱 1403/12/20 بازماندگان طلسم شده ماری لو 4.5 6 صفحۀ 90 ویولتا به من گفت با خودت روراست باش.اما این جمله ای است که همه می گویند و خودشان هم نمی دانند منظورشان چیست. هیچ کس نمی خواهد تو خودت باشی. آنها می خواهند تو آن نسخه ای باشی که خودشان دوست دارند. 0 5 Maryam 🌱 1403/12/7 محاصره و طوفان لی باردوگو 4.0 3 صفحۀ 143 خشمگین گفتم:«هربار که به می گویی `به من اعتماد کنید` اعتمادم به تو کمتر می شود.» 0 1 Maryam 🌱 1403/9/5 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 276 صفحۀ 125 با خودم گفتم:«همیشه برای همهچی، توضیح منطقی وجود داره.» همیشه همینطور است. 0 2 Maryam 🌱 1403/9/5 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 276 صفحۀ 169 کرنشا گفته بود زندگی همیشه عادلانه نیست... 0 9 Maryam 🌱 1403/8/13 راز اسب های توی آینه مگان شپرد 4.5 21 صفحۀ 149 می گویند وظیفه مان این است که به زندگی فکر کنیم، نه به مرگ. 0 8 Maryam 🌱 1403/8/3 راز اسب های توی آینه مگان شپرد 4.5 21 صفحۀ 11 هر وقت بابا سر به سرم می گذارد و می پرسد چرا اینقدر تودارم، مامان با لبخند سرش را از روی کتاب بلند میکند و می گوید:«دست از سرش بردار، بیل. آدم های ساکت رازی توی وجودشون دارن. آب های راکد جریان عمیق تری دارن.» 1 2
بریدههای کتاب Maryam 🌱 Maryam 🌱 1404/5/21 اولین تماس تلفنی از بهشت میچ آلبوم 3.4 9 صفحۀ 26 معجزه هر روز اتفاق می افتد. در یک اتاق عمل، روی دریای طوفانی و متلاطم، با ظاهر شدن ناگهانی یک غریبه در کنار جاده. به ندرت به چشم می آیند. کسی آنها را ثبت نمی کند. اما هر از گاهی یک معجزه به جهانیان اعلام می شود. و هنگامی که این اتفاق روی می دهد همه چیز تغییر می کند. 0 1 Maryam 🌱 1404/5/21 اولین تماس تلفنی از بهشت میچ آلبوم 3.4 9 صفحۀ 19 باید از نو شروع کرد. این چیزی است که دیگران می گویند. اما زندگی بازی نیست و از دست دادن یک عزیز هرگز به معنی «از نو شروع کردن» نیست. بیشتر شبیه ادامه زندگی بدون اوست. 0 0 Maryam 🌱 1404/5/1 اخگری در خاکستر صبا طاهر 4.4 55 صفحۀ 402 «ترس فقط زمانی دشمنت میشه که بهش اجازه بدی؛ ترس اگه زیاد بشه، فلج میشی؛ ترس اگه خیلی کم باشه، مغرور میشی. ترس میتونی چیز خوبی باشه، لایا. میتونه زنده نگهت داره، ولی نزار کنترلت کنه. اجازه نده بذر شک و تردید رو در وجودت بکاره. هر وقت ترس کنترل رو بدست گرفت، برای مبارزه باهاش از تنها چیزی استفاده کن که قدرتمندتر و نابود شدنی تره: روحیه ات، قلبت...!» 0 1 Maryam 🌱 1404/4/24 انسان ها، هیچ جا خانه نمی شود مت هیگ 4.2 32 صفحۀ 207 چیزی به عنوان غیرممکن وجود نداشت. این را می دانستم، چون این را هم می دانستم که همه چیز غیر ممکن بود و درنتیجه تنها ممکن ها در زندگی غیرممکن ها بودند. 0 1 Maryam 🌱 1404/4/23 انسان ها، هیچ جا خانه نمی شود مت هیگ 4.2 32 صفحۀ 81 ...این انسان ها را خیلی درمانده کرد. می دانستند با حل این مسئله می توانند از جهات مختلف پیشرفت کنند، چرا که اعداد اول قلب ریاضیات است و ریاضیات قلب دانش...! 0 1 Maryam 🌱 1404/4/17 پلیس حافظه (رمان) یوکو اوگاوا 3.5 13 صفحۀ 234 «نباید نگران اینجور چیزها باشی. ناپدید شدن ها از کنترل ما خارجن. با ما کاری ندارن. بالاخره همه ی ما قراره یه روزی، یه جوری، بمیریم، پس دیگه چه فرقی می کنه؟ فقط کافیه همه چیز رو بسپاریم به تقدیر.» 0 1 Maryam 🌱 1404/4/16 پلیس حافظه (رمان) یوکو اوگاوا 3.5 13 صفحۀ 201 «آنجا، پشت ضربان قلبت، آیا تمام خاطرات من را حفظ کرده ای؟!» 0 1 Maryam 🌱 1404/4/16 پلیس حافظه (رمان) یوکو اوگاوا 3.5 13 صفحۀ 200 «نه. موضوع این نیست. فکر می کنم تمام این گریه ها ثابت می کنه که من چقدر قلبم ضعیفه که حتی نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم.» 0 1 Maryam 🌱 1404/4/16 پلیس حافظه (رمان) یوکو اوگاوا 3.5 13 صفحۀ 200 "ر" گفت:« لازم نیست برای چیزی که توضیحی براش وجود نداره، دنبال توضیح بگردی...» 0 1 Maryam 🌱 1404/4/16 پلیس حافظه (رمان) یوکو اوگاوا 3.5 13 صفحۀ 200 «ولی من میگم درست برعکسه. قلب تو داره تمام تلاشش رو می کنه که وجودش رو حفظ کنه. این آدم ها هر چقدر هم که خاطرات ما رو بگیرن، هیچ وقت نمیتونن قلب مون رو نیست و نابود کنن.» 0 1 Maryam 🌱 1404/4/16 پلیس حافظه (رمان) یوکو اوگاوا 3.5 13 صفحۀ 207 اما احتمالاً در جهانی وارونه، چیزهایی که می پنداشتم مال من بودند و تنها به من تعلق داشتند، خیلی راحت تر از آنچه فکر میکردم از من گرفته می شدند. 0 2 Maryam 🌱 1404/4/14 پلیس حافظه (رمان) یوکو اوگاوا 3.5 13 صفحۀ 65 زمان طبیب بزرگیه. هر طوری که صلاح بدونه ادامه پیدا می کند... 0 1 Maryam 🌱 1404/2/30 بی پروا جلد 2 لورن رابرتس 4.4 74 صفحۀ 173 لنی به نرمی می گوید:« بس کن، این حرف رو نزن. فقط زندگی نکن برای اینکه یه روز بمیری. بمیر برای اینکه به اندازه کافی زندگی کردی.» مکثی میکند « یا یه همچین چیزی. گوش کن، تو لیاقت تک تک نفس هایی که میکشی رو داری پس ازش لذت ببر» 0 8 Maryam 🌱 1404/1/3 هری پاتر و یادگاران مرگ جی. کی. رولینگ 4.7 32 صفحۀ 58 رون از هری پرسید: +حالا تو برای چی سنگ رو ترجیح میدی؟ - خب اگه بشه آدما رو به این دنیا برگردونیم، میتونیم سیریوس... چشم باباقوری... دامبلدور... و پدر و مادرمو برگردونیم. رون و هرمیون هیچ کدام لبخند نزدند. 0 1 Maryam 🌱 1403/12/20 بازماندگان طلسم شده ماری لو 4.5 6 صفحۀ 90 ویولتا به من گفت با خودت روراست باش.اما این جمله ای است که همه می گویند و خودشان هم نمی دانند منظورشان چیست. هیچ کس نمی خواهد تو خودت باشی. آنها می خواهند تو آن نسخه ای باشی که خودشان دوست دارند. 0 5 Maryam 🌱 1403/12/7 محاصره و طوفان لی باردوگو 4.0 3 صفحۀ 143 خشمگین گفتم:«هربار که به می گویی `به من اعتماد کنید` اعتمادم به تو کمتر می شود.» 0 1 Maryam 🌱 1403/9/5 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 276 صفحۀ 125 با خودم گفتم:«همیشه برای همهچی، توضیح منطقی وجود داره.» همیشه همینطور است. 0 2 Maryam 🌱 1403/9/5 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 276 صفحۀ 169 کرنشا گفته بود زندگی همیشه عادلانه نیست... 0 9 Maryam 🌱 1403/8/13 راز اسب های توی آینه مگان شپرد 4.5 21 صفحۀ 149 می گویند وظیفه مان این است که به زندگی فکر کنیم، نه به مرگ. 0 8 Maryam 🌱 1403/8/3 راز اسب های توی آینه مگان شپرد 4.5 21 صفحۀ 11 هر وقت بابا سر به سرم می گذارد و می پرسد چرا اینقدر تودارم، مامان با لبخند سرش را از روی کتاب بلند میکند و می گوید:«دست از سرش بردار، بیل. آدم های ساکت رازی توی وجودشون دارن. آب های راکد جریان عمیق تری دارن.» 1 2