خب واقعا داستان داره زیر و رو میشه و البته پایان این کتاب دردناک بود اما باید دید در جلد سوم چی میشههه🖤🕸️🥲🥲🥲
        

          ممنون که وجود داری نیکلای اگه نبودی چجوری کتابو ادامه میدادم ؟
        

          تازه این کتاب رو تمام کردم.
از جلد اول بهتر و پرماجرا تر بود بنظرم
شخصیت جدیدی که اضافه شد (نیک...) رو عاشقش شدم :))
ولی یه سری جاها داستان الکی کش دار و حوصله سر بر میشد..
        

          این جلد از مجموعه رو هم بالاخره تموم کردم. 
هیجان توی این جلد نسبت به جلد اول بیشتر بود و داستان از نظرم جذابتر شد. 
و نود درصد جذابیت این جلد به خاطر وجود نیکولای بود✨😔
این بشر خیلی خوبههه😭✨
آلینا رو تا یه حد میشه تحمل کرد اما بیشتر مواقع تنها چیزی که از دهنم میاد بیرون آلینای احمقه. تا یه حدودی قابل درکه اما به خودش زحمت نمیده تا کمی استوارتر و مستقل تر باشه و اگه اعتماد به نفس درستی داشت خارق العاده میشد. هر چند که در پایان کمی خودش رو جمع و جور کرده بود. 
و اما از اتفاقات عجیب و غیر قابل پیشبینی کتاب نگم. در واقع بحث اصلی قابل پیشبینی بودن یا نبودن داستان نیست، سرعت رخ دادن اتفاقاته. یعنی اینطوریه که من یک صفحه رو باز میکنم و طبق چیزی که خوندم میگم خب قراره یه اتفاق مهمی بیوفته و درست دو خط بعد، وقتی انتظارشو نداری اون اتفاق مهم میوفته و شدتش از اون چیزی که فکر میکنی بیشتره. 
خلاصه که من با دو جلد از این مجموعه فهمیدم که خانوم لی باردوگو با هیچکس شوخی نداره و به وضعیت ثابت و اتفاقات گل و بلبل هم اعتقادی نداره. 
و البته اینم اضافه کنم واقعا دوست داشتم سر به تن هیچکدوم از کاراکترا نمونه جز نیکولای. این پسر خیلی خوبههه.