بریدههای کتاب meli najafi meli najafi 3 ساعت پیش سهراب کشی [بازی نامه ی برخوانان] بهرام بیضایی 4.4 7 صفحۀ 53 چرا هر نیک را به بد میگیریم؛ از آن نیست که همواره بد دیده ایم؟ 0 0 meli najafi 10 ساعت پیش آنا کارنینا جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.3 65 صفحۀ 294 با شناختن وارنکا دانست که آدم کافی است خود را فراموش کند و دیگری را دوست بدارد تا به آرامش و نیکبختی دست یابد. 0 1 meli najafi 11 ساعت پیش مکاشفات و جادو (مجموعه سی نمایشنامه) نغمه ثمینی 5.0 1 صفحۀ 420 باران؟! نباید ببارد! من سالها پیش روحش را کشتهام با خشکسالی... این باران فقط میتواند از خیال یک شاعر زاده شده باشد. 0 1 meli najafi 12 ساعت پیش مکاشفات و جادو (مجموعه سی نمایشنامه) نغمه ثمینی 5.0 1 صفحۀ 404 میداند که جان شاعر هرگز از عشق تهی نمیشود. 0 0 meli najafi 12 ساعت پیش مرگ یزدگرد [مجلس شاه کشی] بهرام بیضایی 4.5 35 صفحۀ 34 ملت را نمیشود کشت، و پادشاه را میشود. با مرگ پادشاه، ملتی میمیرد. 0 0 meli najafi دیروز مکاشفات و جادو (مجموعه سی نمایشنامه) نغمه ثمینی 5.0 1 صفحۀ 402 آیا هرگز آدمی لحظهای بر زمین شاد بوده است؟ 0 1 meli najafi دیروز آنا کارنینا جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.3 65 صفحۀ 75 «تو آدم صدیق و یکرنگی هستی. این فضیلت بزرگی است اما عیب تو هم هست. تو آدم صدیقی هستی و انتظاری داری که سراسر زندگی همه پدیدههای روشن و بیشبهه باشد. اما واقعیت چیز دیگری است. 0 0 meli najafi دیروز مکاشفات و جادو (مجموعه سی نمایشنامه) نغمه ثمینی 5.0 1 صفحۀ 328 هیچ فرماندهی نیست، حتی یکی، که سربازی را بشناسد. اما سربازها فرمانده خود را میشناسند. 0 0 meli najafi دیروز مکاشفات و جادو (مجموعه سی نمایشنامه) نغمه ثمینی 5.0 1 صفحۀ 329 سرباز بدون سر: آسان نبود! آسان نیست بیسر بودن... تمام تنت چشم میشود. سرانگشت ها حافظه میشوند. تک تک این منافذ باریکتن نفس میکشند و هر زخم یادت میآورد که آن بالا همیشه جایی خالی است... 0 0 meli najafi دیروز بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.8 130 صفحۀ 19 اما من از دادرسی دیگران بیزارم، هلیا. 0 0 meli najafi دیروز بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.8 130 صفحۀ 18 هلیا میان بیگانگی و یگانگی هزار خانه است. آنکس که غریبه نیست شاید دوست نباشد. کسانی هستند که ما به ایشان سلام میگوییم و یا ایشان به ما. آنها با ما گرد میز مینشینند، چای میخورند، میگویند و میخندند. «شما»را به«تو»، «تو» را به هیچ بدل میکنند. 0 0 meli najafi دیروز گرترود هرمان هسه 3.9 3 صفحۀ 180 فقط یکبار گفت آدم های پست و شیاد، انسانهای بیاحساس و بیگناه را به سوی خود میکشند و هرگز رهایشان نمیکنند. 0 1 meli najafi دیروز جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.6 189 صفحۀ 600 - آن وقت کشتیدش! کشتید! - آخر، ببین چگونه کشتم؟ مگر اینطور کسی را میکشند، مگر برای کشتن کسی اینطور که من رفتهبودم، میروند؟ یک وقت برایت شرح خواهم داد که چگونه رفتم... مگر من پیرزن را کشتم؟ من خودم را کشتم نه پیرزن را! با اینکار پدر خودم را برای همیشه درآوردم!... اما پیرزن را شیطان کشت، نه من... خوب، بس است، بس است، سونیا، بس است. 0 0 meli najafi دیروز نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 17 صفحۀ 104 «هه!اگر دوزخ را به من بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم؛ از بهر آنکه عشق، خود او را صد بار سوخته است...» 0 2
بریدههای کتاب meli najafi meli najafi 3 ساعت پیش سهراب کشی [بازی نامه ی برخوانان] بهرام بیضایی 4.4 7 صفحۀ 53 چرا هر نیک را به بد میگیریم؛ از آن نیست که همواره بد دیده ایم؟ 0 0 meli najafi 10 ساعت پیش آنا کارنینا جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.3 65 صفحۀ 294 با شناختن وارنکا دانست که آدم کافی است خود را فراموش کند و دیگری را دوست بدارد تا به آرامش و نیکبختی دست یابد. 0 1 meli najafi 11 ساعت پیش مکاشفات و جادو (مجموعه سی نمایشنامه) نغمه ثمینی 5.0 1 صفحۀ 420 باران؟! نباید ببارد! من سالها پیش روحش را کشتهام با خشکسالی... این باران فقط میتواند از خیال یک شاعر زاده شده باشد. 0 1 meli najafi 12 ساعت پیش مکاشفات و جادو (مجموعه سی نمایشنامه) نغمه ثمینی 5.0 1 صفحۀ 404 میداند که جان شاعر هرگز از عشق تهی نمیشود. 0 0 meli najafi 12 ساعت پیش مرگ یزدگرد [مجلس شاه کشی] بهرام بیضایی 4.5 35 صفحۀ 34 ملت را نمیشود کشت، و پادشاه را میشود. با مرگ پادشاه، ملتی میمیرد. 0 0 meli najafi دیروز مکاشفات و جادو (مجموعه سی نمایشنامه) نغمه ثمینی 5.0 1 صفحۀ 402 آیا هرگز آدمی لحظهای بر زمین شاد بوده است؟ 0 1 meli najafi دیروز آنا کارنینا جلد 1 لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.3 65 صفحۀ 75 «تو آدم صدیق و یکرنگی هستی. این فضیلت بزرگی است اما عیب تو هم هست. تو آدم صدیقی هستی و انتظاری داری که سراسر زندگی همه پدیدههای روشن و بیشبهه باشد. اما واقعیت چیز دیگری است. 0 0 meli najafi دیروز مکاشفات و جادو (مجموعه سی نمایشنامه) نغمه ثمینی 5.0 1 صفحۀ 328 هیچ فرماندهی نیست، حتی یکی، که سربازی را بشناسد. اما سربازها فرمانده خود را میشناسند. 0 0 meli najafi دیروز مکاشفات و جادو (مجموعه سی نمایشنامه) نغمه ثمینی 5.0 1 صفحۀ 329 سرباز بدون سر: آسان نبود! آسان نیست بیسر بودن... تمام تنت چشم میشود. سرانگشت ها حافظه میشوند. تک تک این منافذ باریکتن نفس میکشند و هر زخم یادت میآورد که آن بالا همیشه جایی خالی است... 0 0 meli najafi دیروز بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.8 130 صفحۀ 19 اما من از دادرسی دیگران بیزارم، هلیا. 0 0 meli najafi دیروز بار دیگر شهری که دوست می داشتم نادر ابراهیمی 3.8 130 صفحۀ 18 هلیا میان بیگانگی و یگانگی هزار خانه است. آنکس که غریبه نیست شاید دوست نباشد. کسانی هستند که ما به ایشان سلام میگوییم و یا ایشان به ما. آنها با ما گرد میز مینشینند، چای میخورند، میگویند و میخندند. «شما»را به«تو»، «تو» را به هیچ بدل میکنند. 0 0 meli najafi دیروز گرترود هرمان هسه 3.9 3 صفحۀ 180 فقط یکبار گفت آدم های پست و شیاد، انسانهای بیاحساس و بیگناه را به سوی خود میکشند و هرگز رهایشان نمیکنند. 0 1 meli najafi دیروز جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.6 189 صفحۀ 600 - آن وقت کشتیدش! کشتید! - آخر، ببین چگونه کشتم؟ مگر اینطور کسی را میکشند، مگر برای کشتن کسی اینطور که من رفتهبودم، میروند؟ یک وقت برایت شرح خواهم داد که چگونه رفتم... مگر من پیرزن را کشتم؟ من خودم را کشتم نه پیرزن را! با اینکار پدر خودم را برای همیشه درآوردم!... اما پیرزن را شیطان کشت، نه من... خوب، بس است، بس است، سونیا، بس است. 0 0 meli najafi دیروز نام تمام مردگان یحیاست عباس معروفی 4.3 17 صفحۀ 104 «هه!اگر دوزخ را به من بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم؛ از بهر آنکه عشق، خود او را صد بار سوخته است...» 0 2