بریده‌های کتاب روزی روزگاری

چرخ روزگار می چرخد دنیا بزرگ و بزرگتر می شود راز عشق در راز تو،دوباره و دوباره برملا می شود.

رن: اگه بیفتم من رو می گیری؟ شن: نه ، ولی تو راه برات دست تکون میدم.

می خواهم زندگی کوتاهم ارزشمند باشد.

تو مهربونی . بدعنق ، ولی مهربون.یه جورایی ترشی.مثل...مثل آناناس.

همیشه یه دلیلی برای موندن هست .همیشه یه دلیلی برای برگشتن هست.

اگر در زندگی بعدی ات تصمیم گرفتی من را دوباره پیدا کنی با نامی دیگر در بدنی دیگر من برایت خانه ای خواهم شد.

یادت باشه اینکه ستاره ها افتادن به این معنی نیست که ارزش آرزو کردن رو نداشتن.

همه اونایی که کتاب میخونن زیبا هستن

شاید سکوت تنها مایه تسلایش بود شاید تنها راه او برای مبارزه با خشمش به خاطر بلاهایی بود که سر مردمش می آمد.

وقتی زندگی در کره زمین تا این حد زشت است، زیبایی ستاره ها هیچ مفهومی ندارد.

هرکجا که بری پیدات می کنم ویرانگر.