بریده‌های کتاب Maede Ajerlo

کتابخانه‌ام عبارت است از چند رمان، به علاوه‌ی آثار چند شاعر دلخواه. انگار خود به قدر کفایت درد و رنج ندارم که این‌چنین به میل و رغبت در اندوه و آلام هزار و یک شخصیت خیالی نیز سهیم می‌شوم و رنج آنان را نیز چنان از بُن جان حس می‌کنم که غم خویش را. چه اشک‌ها که به حال کلاریس نگون بخت و دلداده‌ی شارلوت نریخته‌ام! آری، من در پی چنین رنج‌های ساختگی‌ای هستم، اما در مقابل، در این جهان خیالی، فضیلت و نیکی و بی‌غرضی می‌یابم، گنجینه‌هایی که هنوز در این جهان واقعی همه را یکجا کنار هم نیافته‌ام.

بریجیت گفت: دوست داشتن از عشق خیلی مهم‌تر است. چون دوام دارد. من می‌خواهم رابطه‌ی بین ما دوام داشته باشد. نمی‌خواهم عاشق هم بشویم و باهم ازدواج کنیم و بعد همدیگر را رها کنیم و برویم با یک نفر دیگر ازدواج کنیم.

ژوزف در حال تازیانه زدن به اسبش داد می‌زند: -مراقب باش، لوکاس! عشق گاهی وقت‌ها کشنده است.

دلم می‌خواست بفهمم چرا آن‌قدر دوستش دارم، ترس از دست دادن او و میل بودن با او، از چه نشئت می‌گیرد.

در زندگی شگفتی‌های بسیار زیادی در درون و اطراف ما وجود دارند، اما قادر نیستیم با آنها در ارتباط باشیم، چرا که همواره عجله داریم‌.

تا زمانی که فکر و ذکرمان ترس و ناامیدی باشد نمی‌توانیم از درد و رنج دیگران بکاهیم.

برخی نه معتقدند که جهیزیه عزت و شخصیت می‌آورد و نه برای چشم و هم‌چشمی جهیزیه‌های آنچنانی تهیه می‌کنند؛ بلکه از آن‌جا که توان مالی بالایی دارند و خرید چنین جهیزیه‌هایی برایشان آسان است، در جهیزیه سنگ تمام می‌گذارند. این دسته نباید فراموش کنند که دارا بودن، دلیل بر انجام هرکاری نیست. برخی از کارهای ما فرهنگ خاصی تولید می‌کند. وقتی در یک فامیل چند نفر به جهت توان مالی خوب، جهیزیه سنگین تهیه کردند، باعث می‌شود حد متوسط جهیزیه را بالا ببرند. این افراد شاید چنین قصدی ندارند؛ اما فرهنگ، از مقوله‌هایی است که با رفتار مردم تولید می‌شود و ربطی هم به قصد کسی که این کار را انجام می‌دهد ندارد.

چند وقت است بی آب و غذا این‌جا دراز کشیدم ولی مرگ نمی‌آید. وقتی صداش می‌زنیم، هیچوقت نمی‌آید. دوست دارد عذابمان بدهد. چند سال است که صداش می‌زنم ولی من را نادیده می‌گیرد.

خدای من، یک دقیقه‌ی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟

عمو تام گفت: " خدای این‌جا، آن‌جا هم هست. کلو، زندگی من در دست اوست. هیچ‌کس نمی‌تواند جایی برود که خارج از خواسته‌ی اوست....

عشق فقط ظرفی است که همه چیز را توش می‌چپانیم. در اصل، محفظه‌ای، ظرفی توخالی است برای توجیه رفتارها و انتخاب‌های ما. مفهومی که تسکین‌مان می‌دهد، و معمولا فریب‌مان هم می‌دهد.

تام گفت: کتاب مقدس می‌گوید برای آنها که به شما بدی می‌کنند، دعا کنید. عمه کلو گفت: دعا کنیم؟ خدای من! این دیگر واقعا زور است. من برایشان دعا نمی‌کنم!

به خیال من چون زمانی مجذوبم شده بودی، همیشه مجذوبم می‌ماندی. واقعا باور داشتم احساسات واقعی هیچ‌وقت عوض نمی‌شوند، به خصوص در زندگی مشترک.