بریده‌های کتاب فرشته سجادی فر

مشکل باهوش بودن اینه‌که همه فکر می‌کنن همیشه داری نقشه می‌کشی.

کال از پدرش پرسید:« چرا مردم این‌قدر تلاش می‌کنن که اون رو راضی ه دارن؟اونا هیچ وقت با لرد ویستیو این طوری رفتار نمی‌کردن.» _اونا این کار رو میکنن؛ چون روشٌن به هیچ چیز راضی نمی‌شه. کال گره به ابروانش انداخت. پدرش داشت در عالم مستی چه می‌گفت؟ پدر کال برگشت. پرتوی اِستورم‌لایت در چشمانش منعکس می‌شد. کال در آن چشم‌ها،هوشیاری غافل گیر کننده‌ای را دید.انگار پدرش دیگر مست نبود. «لرد ویستیو به آدم‌ها اجازه می‌داد مطابق میل خودشون رفتار کنن؛ بنابراین اونا نادیده‌ می‌گرفتنش. روشُن به اونا القا می‌کنه که‌پست و حقیر هستن؛ بنابراین اوما تقلا می‌کنن که راضی نگه‌اش دارن. کال گفت:«ولی با عقل جور در نمی‌آد» «رسم روزگار همینه.»لیرین این را گفت.

حتی در جنگ‌های یک‌جانبه‌ی تجاوزگرانه، متجاوز همیشه باور داشت که حق با اوست. به همین دلیل، بشر پیوسته در جنگ بود. تا وقتی انسان‌ها به خدا و عدالت ایمان داشتند، امیدی به پایان نزاع‌ها نبود.

همان‌طور که امیرالمومنین(ع) فرمود: وَ ان اخا الحرب الارق و من نام لم ینم عنه. شما اگر داخل سنگر خوابت ببرد، دلیل بر این نیست که سنگرنشین روبروی شما هم خوابش برده.

به مردم گفته بشود که ما نمی‌گذاریم دشمن از این رخنه وارد بشود و استفاده بکند و ضربه بزند به کشور امّا به کمک شما احتیاج داریم؛ این را بگویید، بگویید ما با همه‌ی قدرت می‌ایستیم.

خیال نکنید که حالا آگر با آمریکا رابطه برقرار شد، یا مذاکره شد، دیگر از سوی امریکا، اندکی حرف نازک تر از گل هم به جمهوری اسلامی گفته نخواهد شد، نه. بسیاری از کشورها با آمریکا رابطه هم دارند، خیلی هم روابطشان علی الظاهر در سطح جهانی خوب و صمیمی و مودبانه است؛ در عین حال آمریکا هر جای که لازم باشد، ضربه خودش را می‌زند، محاصره اقتصادی می‌کند، تحریم می‌کند.

نباید برای خوشامد این و آن، برخی از مواضع حقیقی امام را یا انکار کرد، یا مخفی نگه داشت.

در افتادن با حقیر، حقارت می آورد.

زن ترکمن، نجابت را النگوی ژلا و گردن‌بند جواهر نشان نمی‌داند، که گاه باشد و گاه نباشد. زن ترکمن، یعنی ذاتِ نجابت ترکمن، و ترکمن به چنین نجابتی، فخر هم نمی‌کند.

بهار،توی صورتت بود، من آن را دزدیم عشق، توی قلبت خانه داشت، من خرابش کردم

صدای محکمِ بلند، از ایمان و اعتقاد خبر می دهد. فقط ترسوها، دزدها، دروغگوها و خائنان سرافکنده و سربه زیر هستند. مرد، با چشم و دهانش یکجا حرف می‌زند.

انسان،تنهایی را انتخاب نمی‌کند، بلکه در شرایطی، تنهایی به انسان تحمیل می‌شود.

فرزندی که آگاهانه از خواسته‌های پدر سرپیچی می‌کند، به نوسازی تاریخ می‌رود؛ امّا پدری که از فرزندان آگاه خویش روی می‌گرداند، تنها خود را نابود می‌کند.

درد بخشی از موفقیتیه که در آینده انتظارت رو می‌کشه، بخشی از افسانه‌ی که قراره خلقش کنی، هیچ ادمی بدون پرداخت کردن سهمش از درد به افتخاری که لایقشه نمی‌رسه. الألم جزء من النجاح الذي ينتظرك غدًا، جزء من الأسطوره التي سوف تصنعها بنفسك لنفسك، ليس بوسع المرء أن ينال المجد دون أن يدفع نصيبه من الألم.

_وادارش کن برگرده! ـساده نیست، روح وقتی از جسم جدا می‌شه به ازادی می‌رسه، راضی کردنش برای برگشتن به جسم سخته. مثل این می‌مونه که از یه برده‌ی که ازاد شده بخوای به زندانش برگرده. _اقنعیها بالعوده اذا! _الامر لیس بهذه البساطه، فالارواح تصبح حره بعد خروجها من الاجساد؛ ویکون من الصعب اقناعها العوده. ان الامر فی هذه الحاله تشبه ذهابک الی سجین نال حریته لتوه، فتحاولین اقناعه بالعوده الی سجنه مجددا.

من هروقت کفشامو پام می‌کنم، فکر می‌کنم که زندگی چقدر کوتاهه و‌من چطوری دارم اونو بیخود تلف می‌کنم. اون وقت بدنم می‌لرزه! آدم‌فگه نخواد به یه مسافرت طولانی بره دیگه کفش پوشیدن چه فایده‌ای داره؟

هر مردی از روی غریزه با عاشق‌پیشه‌است یا شکارچی یا جنگجو و توی انبار فرصت هیچ‌کدوم نیست.

من می‌خواهم بدانم که، راستی راستی زندگی یعمی ایمکه توی یک تکه جا، هی بروی و برگردی تا پیر بشوی و‌دیگر‌ هیچ، یا اینکه طور دیگری هم‌ توی دنیا می‌شود زندگی کرد؟

امتیاز، بدترین نوع زهره. روح رو فاسد می‌کنه.

انسان‌ها جهان را به‌گونه‌ای پیش‌پاافتاده به نواحی قابل‌ سکونت و غیرقابل‌ سکونت، قابل‌ عبور و غیرقابل‌ عبور تقسیم کرده بودند و بداقبال‌ترین انسان‌ها —سربازان حرفه‌ای— تمام ستارگان و فضا را به نواحی تحت کنترل دشمن و نواحی تحت کنترل متحدین، نواحی‌ای برای تصرف یا برای دفاع، و نواحی‌ای که نبرد در آن آسان است یا دشوار، تقسیم کرده بودند.