بریدههای کتاب فصل کتاب فصل کتاب 1404/3/15 پرنده های در قفس و کودکی های نارس: نقش آزادی در تربیت فرزند محسن عباسی ولدی 4.5 9 صفحۀ 94 برای فهم توفیق بودن مادری، باید بپذیریم که برترین موجود در این عالم پس از خدا، انسان است. انسان، جانشین خدا روی زمین است. مادر، بار تربیت برترین مخلوق خداوند عزیز را روی زمین، بر دوش میکشد. آیا توفیقی بالاتر از این هم هست؟ وقتی از این زاویه به مادری نگاه میکنیم، مادری، یک شغل بزرگ و بزرگترین شغل، محسوب میشود. تربیت انسان، تربیت جامعه است. جامعه که بدون انسانها معنا ندارد. پس مادری کردن، ساختن یک جامعه است. در نتیجه، باید گفت که او بزرگترین شغل را دارد. 0 5 فصل کتاب 1404/3/15 پرنده های در قفس و کودکی های نارس: نقش آزادی در تربیت فرزند محسن عباسی ولدی 4.5 9 صفحۀ 85 امام صادق(ع) فرمود: «موسی بن عمران(ع) به خداوند عرضه داشت: پروردگارا! کدام عمل نزد تو برتر است؟ خداوند فرمود: " دوست داشتن کودکان؛ زیرا سرشت آنان، بر توحید من است"» ( بحارالنوار، ج۱۰۱، ص۱۰۵). 0 3 فصل کتاب 1404/3/15 پرنده های در قفس و کودکی های نارس: نقش آزادی در تربیت فرزند محسن عباسی ولدی 4.5 9 صفحۀ 62 ارتباط کودک با برخی از امور، با بازی آغاز میشود. مثلاً ارتباط کودک با کتاب، با خواندن آغاز نمیشود؛ بلکه بازی، اوّلین راه ارتباطیِ کودک با کتاب است. او دوست دارد هر طوری که دلش میخواهد، با کتاب، بازی کند؛ حتّی با پاره کردن آن. بچّهها از موسیقی و آهنگ جمع شدن یا پاره شدن کاغذ، به شدّت لذّت میبرند؛ امّا اگر بازی با کتاب برای کودک با خشونت و تندی والدین همراه باشد، آرام آرام، علاقه او به کتاب از بین میرود؛ زیرا کتاب و خشونت در ذهن او، همراه هم میشود و وقتی نام کتاب میآید، یاد خشونت در ذهن او زنده میشود. در اینجاست که تنفّر از خشونت، او را از کتاب هم دور میکند. 0 2 فصل کتاب 1404/3/15 پرنده های در قفس و کودکی های نارس: نقش آزادی در تربیت فرزند محسن عباسی ولدی 4.5 9 صفحۀ 39 یکی از دستورهای محوری دین در تربیت، آن است که فرزند در هفت سال اوّل، سروَری کند و در هفت سال دوم، عبد باشد و در هفت سال سوم، سِمَت وزارت را بر عهده بگیرد. 0 1 فصل کتاب 1404/3/5 جاده کالیفرنیا ؛ سفرنامه لبنان با طعم طوفان الاقصی محمدعلی جعفری 4.3 17 صفحۀ 269 شخصیت کارتونی حنظله جلویم ایستاد. کاریکاتوری فلسطینی که نماد مصور مردم فلسطین است و نشانگر سرنوشت تلخ و اندوهبار آوارگان فلسطینی. ناجی علی از سال ۱۹۷۳ حنظله را در کاریکاتورهایش پست به بیننده و با دستان قلاب شده در پشت کشید. کاراکتری ژندهپوش و پابرهنه. او در ده سالگی مجبور به ترک فلسطین شد و ده ساله ماندن حنظله، یعنی جز در سرزمین خودش نمیتواند رشد کند. 0 4 فصل کتاب 1404/3/5 جاده کالیفرنیا ؛ سفرنامه لبنان با طعم طوفان الاقصی محمدعلی جعفری 4.3 17 صفحۀ 204 خاطراتش مثل زغالهای قلیان زینب گل انداخت. از تشرفش به حرم امام رضا گفت: «آقای طبسی مسئول آستان قدس بود. وقتی من رو دید شناختم. پرسید: شما به آقای خامنهای گفتید ما وقتی میآییم ایران نمازمون رو کامل میخونیم؟ گفتم: بله! اینجا وطن ماست و دلیلی بر نماز شکسته نیست!» 0 4 فصل کتاب 1404/3/5 جاده کالیفرنیا ؛ سفرنامه لبنان با طعم طوفان الاقصی محمدعلی جعفری 4.3 17 صفحۀ 43 لوکیشن را زد. مپ مسیر را نشان داد: ۷۲ کیلومتر تا مقصد. افتاد توی بزرگراه. تاریکِ تاریک. پرسیدم :« برق قطع شده ؟ » گفت :« نه همیشه همین شکلیه!» بعد خندید شبیهِ گفتنِ زکی! « اینجا ایران نیست که اتوبانهاش روشن باشه . خونههامونم برق نداره ، چه برسه به جادهها ... همین اتوبانم که میبینی، برکتِ جمهوری اسلامیه! روحش شاد،شهید حسن شاطری آسفالت کشید رو این جاده. به عشقِ شیعیانِ جنوبِ لبنان که دسترسی شون به بیروت راحت بشه.» به خودم گفتم: اینها چقدر حزباللهیان! 0 3 فصل کتاب 1404/3/5 جاده کالیفرنیا ؛ سفرنامه لبنان با طعم طوفان الاقصی محمدعلی جعفری 4.3 17 صفحۀ 14 شنبهای شورانگیز، ۷اکتبر۲۰۲۳. با یک خبر شروع شد. عملیات طوفان الاقصی. حمله حماس به اسرائیل. نه یک حمله معمولی. فلسطین برای اولین بار در تاریخش، از لاک دفاعی بیرون آمد و دست به یک حمله غافلگیر کننده زد. گندلات منطقه را گوشه رینگ گیر انداخته بود و حالا نزن کی بزن! یک آتش بازی حسابی. یکی غافلگیری تمام عیار. هر آنچه در این سالها تخیل میکردیم، با دُز بالاتر در کف میدان اتفاق میافتاد. شبیه فیلمهای هالیوودی. تاریخ ندیده بود به این سادگی تانک مرکاوا را غنیمت بگیرند و خدمهاش را روی زمین به خاک بکشند. عکس یکی از رزمندههای مقاومت سوژه شد، با پیرزن اسرائیلی اسیر شده که گفتند عمه وزیر دفاع اسرائیل است. 0 3 فصل کتاب 1404/3/3 مادر ایران: خاطرات شفاهی عصمت احمدیان مادر شهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی نورالهدی ماه پری 4.5 12 صفحۀ 105 تو فقط ده سالته مادر. من تحمل این چیزها رو ندارم. فکر میکنی چرا یاد گرفتم خودم موهای بابا و شماها را کوتاه کنم؟ واسه اینکه پول ندم؟ نه مامان جون. به خدا من اندازه یه سال میرفتم طاقت دوری شوهر و بچههام رو ندارم. _ مامان! تا مادرای ترسویی مثل شما باشن، این سلاطین روی سرمون سوار میشن و ما رو به اسارت میبَرن. از چی میترسی؟ عاقبتِ هر زندگی مرگه اما نابودی نیست. مرگ شروع زندگی دوبارهست. نتیجه اون چیزی که تو دنیا بودیم. به قدری زیبا صحبت کرد که زبانم بند آمد. اصلاً با نفسهای آخر به خانه رسیدم. این همان بچهای بود که من از قرآن و دین مذهب برایش میگفتم و حالا در برابرش کم آورده بودم. حرفهایش را قبول کردم و درجا تسلیمش شدم. گفتم که نگران نباشد. مطمئن باشد از این به بعد همه جا همراهش هستم. اما خودم را گول میزدم. این اسماعیل بود که به من روحیه داد. قوت قلب و عقل داد. اصلاً از همان جا بود که جایگاهمان تغییر کرد. اسماعیل مادرم شد. 0 4 فصل کتاب 1404/3/3 مادر ایران: خاطرات شفاهی عصمت احمدیان مادر شهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی نورالهدی ماه پری 4.5 12 صفحۀ 107 مدتی میشد که هر بار جلسه را در خانه یکی از بچهها برگزار میکردند. آن شب جمعه، نوبت به خانه ما افتاده بود. حیات را آب و جارو کردم و میوه خریدم. کم کم همهشان آمدند و جلسه شروع شد. وقتی صدایش کردم که ظرف خیار و انگور را ببرد با تعجب پرسید اینها چیست؟ بعد توضیح داد که برای مراعات بچههای بیبضاعت گروه، در جلسات پذیرایی نمیکنند تا کسی خجالت نکشد دفعه بعد گروه را به خانهاش دعوت کند. حتی چای را هم نبرد. گفت که فقط یک پارچ آب کافی است. 0 5 فصل کتاب 1404/3/3 مادر ایران: خاطرات شفاهی عصمت احمدیان مادر شهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی نورالهدی ماه پری 4.5 12 صفحۀ 17 بتول خانم حجاب یادمان داده بود. از مَحرم و نامَحرم گفته بود. گفت مثلاً شوهر من نباید مو یا دست شما را ببیند. میگفت: «دین ما مثل تسبیحه. نماز و روزه و حجاب و... دونههاش هستن. هر کدوم از این دونهها را که جدا کنید تسبیح ناقص میشه.» 0 4 فصل کتاب 1404/3/3 مادر ایران: خاطرات شفاهی عصمت احمدیان مادر شهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی نورالهدی ماه پری 4.5 12 صفحۀ 15 _ وضو داری؟ _ نماز خوندم ننه. خونه بتول خانم خوندم. _ واسه نماز نگفتم. سمنو ظریفه. هرچشمی نباید بهش بیفته. طیب و طاهر نباشه تلخ میشه. در این چند روز، وقت پاک کردن گندمها هم کلی سفارش کرده بود که دانههای شکسته و خراب را جدا کنیم. 0 3 فصل کتاب 1404/3/2 من دیگر ما؛ خارهای گل شده و گل های خار شده؛ نقش محبت در تربیت فرزند جلد 2 محسن عباسی ولدی 4.6 11 صفحۀ 62 ابراز محبّت ما به فرزندانمان، تنها خدمت به آنان نیست؛ بلکه خدمت به فرزندان آنان و در اصل، خدمت به یک نسل است. به فرزندانمان ابراز محبّت کنیم تا آنان نیز محبّت کردن به اعضای خانوادهشان را بیاموزند. 0 4 فصل کتاب 1404/3/2 من دیگر ما؛ خارهای گل شده و گل های خار شده؛ نقش محبت در تربیت فرزند جلد 2 محسن عباسی ولدی 4.6 11 صفحۀ 43 اگر رابطه عاطفی خود را با فرزندانمان تقویت کنیم، بسیاری از امر و نهیهایی که در طول روز به فرزندمان میکنیم، به صورت طبیعی، حذف خواهند شد؛ زیرا همین محبّت شدید، کار هزار امر و نهی را انجام میدهد. وقتی شما محبوب فرزندتان شدید، او دوست دارد همانطور باشد که شما هستید و همانطور زندگی کند که شما دوست دارید. 0 4 فصل کتاب 1404/3/2 من دیگر ما؛ خارهای گل شده و گل های خار شده؛ نقش محبت در تربیت فرزند جلد 2 محسن عباسی ولدی 4.6 11 صفحۀ 37 واقعیّت آن است که قدرت سِحرآمیز محبّت، میتواند در زمانی بسیار کم، عقاید، علایق و اخلاق انسان را دچار تغییرات بسیار بسیار جدّی کرده و جهتگیری انسان را در همین فاصله کوتاه، صدوهشتاد درجه تغییر دهد. ما از جادوی محبّت غافلیم و از همین روست که بیشترین همّت خود را در تربیت، خرجِ امر و نهی میکنیم. 0 5 فصل کتاب 1404/3/2 جوجه های رنگی و بچه های فرنگی: مشکلات پیش روی تربیت در دنیای امروز محسن عباسی ولدی 4.5 18 صفحۀ 70 رسول رحمت و مهربانی، محمد مصطفی(ص) فرمود: هر کسی که به دنیا میآید، بر اساس فطرت به دنیا میآید؛ یعنی با معرفت به اینکه الله، خالق اوست. انسان، وقتی به دنیا میآید، با فطرتی به دنیا میآید که تحت تاثیر موانع شکوفایی فطرت، قرار نگرفته است. به همین دلیل هم کودک را باید در زمره موحّدان خالص دانست. اگر این فطرت، با یک تربیت صحیح، همچنان دست نخورده باقی بمانَد، ما وظیفه خود را در تربیت فرزند، انجام دادهایم. به عبارتی میتوان گفت: وظیفه پدر و مادر در تربیت، مراقبت از فطرت فرزندان است. 0 4 فصل کتاب 1404/3/2 جوجه های رنگی و بچه های فرنگی: مشکلات پیش روی تربیت در دنیای امروز محسن عباسی ولدی 4.5 18 صفحۀ 12 تا وقتی که فرزند در نگاه شما، موجودی جدا از شما تعریف میشود، انگیزه کافی برای تربیت او نخواهید داشت؛ امّا وقتی که فرزند را خودتان دانستید ( دقّت کنید: خودتان، نه از خودتان)، وقت گذاشتن برای او را وقت گذاشتن برای خویش میدانید، رشدِ او را رشد خودتان و پسرفت او را عقب ماندن خودتان حساب میکنید. 0 4 فصل کتاب 1404/2/13 برای روز آخر مریم شیدا 4.3 1 صفحۀ 177 مسئول بنیاد شهید از میان جمعیت خودش را رساند بالای سر حاج ابوذر. لحظاتی چشم روی ابوذر نگه داشت و گفت: «من توی جنگ شهید زیاد دیدم، ولی مثل این یکی ندیدم، بوی عطر خاصی میده؛ خیلی عجیبه!» _ به خاطر مقید بودنش به غسل روز جمعهست؛ ابوذر غسل روز جمعهش ترک نمیشد. با اتمام حرفم، نفس عمیقی کشیدم. شامهام پر شد از عطری که تا آن لحظه نبوییده بودم. 2 6 فصل کتاب 1404/2/13 برای روز آخر مریم شیدا 4.3 1 صفحۀ 161 همانطور که تابش نور توی صورتش بود، جواب داد: «خدا منو نگه داشته بَری روزای آخر؛ من بَری آخرین پروازم. من شهید میشم! شماها برگردید، اما جنگ اصلی تازه اونجا شروع میشه؛ هوای نفْس آدمی بزرگترین دشمن آدمه.» 0 5 فصل کتاب 1404/2/13 برای روز آخر مریم شیدا 4.3 1 صفحۀ 146 « حاج ابوذر! هنوز اینجایی؟ قندیل میبندیها! چرو این کار رو با خودت میکنی؟» _ کاکا! وقتی نصیحت کارساز نیست، باید رفت تا شریک گناه نشی. این زبون یه تیکه گوشته، به هر طرف بچرخونی، میگرده. میشه قشنگ ازش استفاده کرد؛ ولی نمیدونم چرا تو کار خیر استفاده نمیشه. تازه فهمیده بودم چرا ابوذر این همه مدت در سرما نشسته بود. ذهنم رفت به چند روز پیش، نمیدانم چه دیده بود و چه شده بود، میگفت: «پیامبر میفرماید: هر کس فحش بده، بوی بهشت به مشامش نمیرسه. جنگ ما اینجا جنگ ظاهره، جنگ اصلی تو باطنه. حالا خدا کمکت کرده و همه چی دست به دست هم داده یه نفر از دشمن رو کشتی، بعد برای نفست میگی من رفتم این کار رو کردم اون کار رو کردم. جنگ ما زمانی که برمیگردیم شروع میشه.» حرفش توی سرم زنگ میزد: «جنگ ما زمانی که برمیگردیم شروع میشه.» 0 6
بریدههای کتاب فصل کتاب فصل کتاب 1404/3/15 پرنده های در قفس و کودکی های نارس: نقش آزادی در تربیت فرزند محسن عباسی ولدی 4.5 9 صفحۀ 94 برای فهم توفیق بودن مادری، باید بپذیریم که برترین موجود در این عالم پس از خدا، انسان است. انسان، جانشین خدا روی زمین است. مادر، بار تربیت برترین مخلوق خداوند عزیز را روی زمین، بر دوش میکشد. آیا توفیقی بالاتر از این هم هست؟ وقتی از این زاویه به مادری نگاه میکنیم، مادری، یک شغل بزرگ و بزرگترین شغل، محسوب میشود. تربیت انسان، تربیت جامعه است. جامعه که بدون انسانها معنا ندارد. پس مادری کردن، ساختن یک جامعه است. در نتیجه، باید گفت که او بزرگترین شغل را دارد. 0 5 فصل کتاب 1404/3/15 پرنده های در قفس و کودکی های نارس: نقش آزادی در تربیت فرزند محسن عباسی ولدی 4.5 9 صفحۀ 85 امام صادق(ع) فرمود: «موسی بن عمران(ع) به خداوند عرضه داشت: پروردگارا! کدام عمل نزد تو برتر است؟ خداوند فرمود: " دوست داشتن کودکان؛ زیرا سرشت آنان، بر توحید من است"» ( بحارالنوار، ج۱۰۱، ص۱۰۵). 0 3 فصل کتاب 1404/3/15 پرنده های در قفس و کودکی های نارس: نقش آزادی در تربیت فرزند محسن عباسی ولدی 4.5 9 صفحۀ 62 ارتباط کودک با برخی از امور، با بازی آغاز میشود. مثلاً ارتباط کودک با کتاب، با خواندن آغاز نمیشود؛ بلکه بازی، اوّلین راه ارتباطیِ کودک با کتاب است. او دوست دارد هر طوری که دلش میخواهد، با کتاب، بازی کند؛ حتّی با پاره کردن آن. بچّهها از موسیقی و آهنگ جمع شدن یا پاره شدن کاغذ، به شدّت لذّت میبرند؛ امّا اگر بازی با کتاب برای کودک با خشونت و تندی والدین همراه باشد، آرام آرام، علاقه او به کتاب از بین میرود؛ زیرا کتاب و خشونت در ذهن او، همراه هم میشود و وقتی نام کتاب میآید، یاد خشونت در ذهن او زنده میشود. در اینجاست که تنفّر از خشونت، او را از کتاب هم دور میکند. 0 2 فصل کتاب 1404/3/15 پرنده های در قفس و کودکی های نارس: نقش آزادی در تربیت فرزند محسن عباسی ولدی 4.5 9 صفحۀ 39 یکی از دستورهای محوری دین در تربیت، آن است که فرزند در هفت سال اوّل، سروَری کند و در هفت سال دوم، عبد باشد و در هفت سال سوم، سِمَت وزارت را بر عهده بگیرد. 0 1 فصل کتاب 1404/3/5 جاده کالیفرنیا ؛ سفرنامه لبنان با طعم طوفان الاقصی محمدعلی جعفری 4.3 17 صفحۀ 269 شخصیت کارتونی حنظله جلویم ایستاد. کاریکاتوری فلسطینی که نماد مصور مردم فلسطین است و نشانگر سرنوشت تلخ و اندوهبار آوارگان فلسطینی. ناجی علی از سال ۱۹۷۳ حنظله را در کاریکاتورهایش پست به بیننده و با دستان قلاب شده در پشت کشید. کاراکتری ژندهپوش و پابرهنه. او در ده سالگی مجبور به ترک فلسطین شد و ده ساله ماندن حنظله، یعنی جز در سرزمین خودش نمیتواند رشد کند. 0 4 فصل کتاب 1404/3/5 جاده کالیفرنیا ؛ سفرنامه لبنان با طعم طوفان الاقصی محمدعلی جعفری 4.3 17 صفحۀ 204 خاطراتش مثل زغالهای قلیان زینب گل انداخت. از تشرفش به حرم امام رضا گفت: «آقای طبسی مسئول آستان قدس بود. وقتی من رو دید شناختم. پرسید: شما به آقای خامنهای گفتید ما وقتی میآییم ایران نمازمون رو کامل میخونیم؟ گفتم: بله! اینجا وطن ماست و دلیلی بر نماز شکسته نیست!» 0 4 فصل کتاب 1404/3/5 جاده کالیفرنیا ؛ سفرنامه لبنان با طعم طوفان الاقصی محمدعلی جعفری 4.3 17 صفحۀ 43 لوکیشن را زد. مپ مسیر را نشان داد: ۷۲ کیلومتر تا مقصد. افتاد توی بزرگراه. تاریکِ تاریک. پرسیدم :« برق قطع شده ؟ » گفت :« نه همیشه همین شکلیه!» بعد خندید شبیهِ گفتنِ زکی! « اینجا ایران نیست که اتوبانهاش روشن باشه . خونههامونم برق نداره ، چه برسه به جادهها ... همین اتوبانم که میبینی، برکتِ جمهوری اسلامیه! روحش شاد،شهید حسن شاطری آسفالت کشید رو این جاده. به عشقِ شیعیانِ جنوبِ لبنان که دسترسی شون به بیروت راحت بشه.» به خودم گفتم: اینها چقدر حزباللهیان! 0 3 فصل کتاب 1404/3/5 جاده کالیفرنیا ؛ سفرنامه لبنان با طعم طوفان الاقصی محمدعلی جعفری 4.3 17 صفحۀ 14 شنبهای شورانگیز، ۷اکتبر۲۰۲۳. با یک خبر شروع شد. عملیات طوفان الاقصی. حمله حماس به اسرائیل. نه یک حمله معمولی. فلسطین برای اولین بار در تاریخش، از لاک دفاعی بیرون آمد و دست به یک حمله غافلگیر کننده زد. گندلات منطقه را گوشه رینگ گیر انداخته بود و حالا نزن کی بزن! یک آتش بازی حسابی. یکی غافلگیری تمام عیار. هر آنچه در این سالها تخیل میکردیم، با دُز بالاتر در کف میدان اتفاق میافتاد. شبیه فیلمهای هالیوودی. تاریخ ندیده بود به این سادگی تانک مرکاوا را غنیمت بگیرند و خدمهاش را روی زمین به خاک بکشند. عکس یکی از رزمندههای مقاومت سوژه شد، با پیرزن اسرائیلی اسیر شده که گفتند عمه وزیر دفاع اسرائیل است. 0 3 فصل کتاب 1404/3/3 مادر ایران: خاطرات شفاهی عصمت احمدیان مادر شهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی نورالهدی ماه پری 4.5 12 صفحۀ 105 تو فقط ده سالته مادر. من تحمل این چیزها رو ندارم. فکر میکنی چرا یاد گرفتم خودم موهای بابا و شماها را کوتاه کنم؟ واسه اینکه پول ندم؟ نه مامان جون. به خدا من اندازه یه سال میرفتم طاقت دوری شوهر و بچههام رو ندارم. _ مامان! تا مادرای ترسویی مثل شما باشن، این سلاطین روی سرمون سوار میشن و ما رو به اسارت میبَرن. از چی میترسی؟ عاقبتِ هر زندگی مرگه اما نابودی نیست. مرگ شروع زندگی دوبارهست. نتیجه اون چیزی که تو دنیا بودیم. به قدری زیبا صحبت کرد که زبانم بند آمد. اصلاً با نفسهای آخر به خانه رسیدم. این همان بچهای بود که من از قرآن و دین مذهب برایش میگفتم و حالا در برابرش کم آورده بودم. حرفهایش را قبول کردم و درجا تسلیمش شدم. گفتم که نگران نباشد. مطمئن باشد از این به بعد همه جا همراهش هستم. اما خودم را گول میزدم. این اسماعیل بود که به من روحیه داد. قوت قلب و عقل داد. اصلاً از همان جا بود که جایگاهمان تغییر کرد. اسماعیل مادرم شد. 0 4 فصل کتاب 1404/3/3 مادر ایران: خاطرات شفاهی عصمت احمدیان مادر شهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی نورالهدی ماه پری 4.5 12 صفحۀ 107 مدتی میشد که هر بار جلسه را در خانه یکی از بچهها برگزار میکردند. آن شب جمعه، نوبت به خانه ما افتاده بود. حیات را آب و جارو کردم و میوه خریدم. کم کم همهشان آمدند و جلسه شروع شد. وقتی صدایش کردم که ظرف خیار و انگور را ببرد با تعجب پرسید اینها چیست؟ بعد توضیح داد که برای مراعات بچههای بیبضاعت گروه، در جلسات پذیرایی نمیکنند تا کسی خجالت نکشد دفعه بعد گروه را به خانهاش دعوت کند. حتی چای را هم نبرد. گفت که فقط یک پارچ آب کافی است. 0 5 فصل کتاب 1404/3/3 مادر ایران: خاطرات شفاهی عصمت احمدیان مادر شهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی نورالهدی ماه پری 4.5 12 صفحۀ 17 بتول خانم حجاب یادمان داده بود. از مَحرم و نامَحرم گفته بود. گفت مثلاً شوهر من نباید مو یا دست شما را ببیند. میگفت: «دین ما مثل تسبیحه. نماز و روزه و حجاب و... دونههاش هستن. هر کدوم از این دونهها را که جدا کنید تسبیح ناقص میشه.» 0 4 فصل کتاب 1404/3/3 مادر ایران: خاطرات شفاهی عصمت احمدیان مادر شهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی نورالهدی ماه پری 4.5 12 صفحۀ 15 _ وضو داری؟ _ نماز خوندم ننه. خونه بتول خانم خوندم. _ واسه نماز نگفتم. سمنو ظریفه. هرچشمی نباید بهش بیفته. طیب و طاهر نباشه تلخ میشه. در این چند روز، وقت پاک کردن گندمها هم کلی سفارش کرده بود که دانههای شکسته و خراب را جدا کنیم. 0 3 فصل کتاب 1404/3/2 من دیگر ما؛ خارهای گل شده و گل های خار شده؛ نقش محبت در تربیت فرزند جلد 2 محسن عباسی ولدی 4.6 11 صفحۀ 62 ابراز محبّت ما به فرزندانمان، تنها خدمت به آنان نیست؛ بلکه خدمت به فرزندان آنان و در اصل، خدمت به یک نسل است. به فرزندانمان ابراز محبّت کنیم تا آنان نیز محبّت کردن به اعضای خانوادهشان را بیاموزند. 0 4 فصل کتاب 1404/3/2 من دیگر ما؛ خارهای گل شده و گل های خار شده؛ نقش محبت در تربیت فرزند جلد 2 محسن عباسی ولدی 4.6 11 صفحۀ 43 اگر رابطه عاطفی خود را با فرزندانمان تقویت کنیم، بسیاری از امر و نهیهایی که در طول روز به فرزندمان میکنیم، به صورت طبیعی، حذف خواهند شد؛ زیرا همین محبّت شدید، کار هزار امر و نهی را انجام میدهد. وقتی شما محبوب فرزندتان شدید، او دوست دارد همانطور باشد که شما هستید و همانطور زندگی کند که شما دوست دارید. 0 4 فصل کتاب 1404/3/2 من دیگر ما؛ خارهای گل شده و گل های خار شده؛ نقش محبت در تربیت فرزند جلد 2 محسن عباسی ولدی 4.6 11 صفحۀ 37 واقعیّت آن است که قدرت سِحرآمیز محبّت، میتواند در زمانی بسیار کم، عقاید، علایق و اخلاق انسان را دچار تغییرات بسیار بسیار جدّی کرده و جهتگیری انسان را در همین فاصله کوتاه، صدوهشتاد درجه تغییر دهد. ما از جادوی محبّت غافلیم و از همین روست که بیشترین همّت خود را در تربیت، خرجِ امر و نهی میکنیم. 0 5 فصل کتاب 1404/3/2 جوجه های رنگی و بچه های فرنگی: مشکلات پیش روی تربیت در دنیای امروز محسن عباسی ولدی 4.5 18 صفحۀ 70 رسول رحمت و مهربانی، محمد مصطفی(ص) فرمود: هر کسی که به دنیا میآید، بر اساس فطرت به دنیا میآید؛ یعنی با معرفت به اینکه الله، خالق اوست. انسان، وقتی به دنیا میآید، با فطرتی به دنیا میآید که تحت تاثیر موانع شکوفایی فطرت، قرار نگرفته است. به همین دلیل هم کودک را باید در زمره موحّدان خالص دانست. اگر این فطرت، با یک تربیت صحیح، همچنان دست نخورده باقی بمانَد، ما وظیفه خود را در تربیت فرزند، انجام دادهایم. به عبارتی میتوان گفت: وظیفه پدر و مادر در تربیت، مراقبت از فطرت فرزندان است. 0 4 فصل کتاب 1404/3/2 جوجه های رنگی و بچه های فرنگی: مشکلات پیش روی تربیت در دنیای امروز محسن عباسی ولدی 4.5 18 صفحۀ 12 تا وقتی که فرزند در نگاه شما، موجودی جدا از شما تعریف میشود، انگیزه کافی برای تربیت او نخواهید داشت؛ امّا وقتی که فرزند را خودتان دانستید ( دقّت کنید: خودتان، نه از خودتان)، وقت گذاشتن برای او را وقت گذاشتن برای خویش میدانید، رشدِ او را رشد خودتان و پسرفت او را عقب ماندن خودتان حساب میکنید. 0 4 فصل کتاب 1404/2/13 برای روز آخر مریم شیدا 4.3 1 صفحۀ 177 مسئول بنیاد شهید از میان جمعیت خودش را رساند بالای سر حاج ابوذر. لحظاتی چشم روی ابوذر نگه داشت و گفت: «من توی جنگ شهید زیاد دیدم، ولی مثل این یکی ندیدم، بوی عطر خاصی میده؛ خیلی عجیبه!» _ به خاطر مقید بودنش به غسل روز جمعهست؛ ابوذر غسل روز جمعهش ترک نمیشد. با اتمام حرفم، نفس عمیقی کشیدم. شامهام پر شد از عطری که تا آن لحظه نبوییده بودم. 2 6 فصل کتاب 1404/2/13 برای روز آخر مریم شیدا 4.3 1 صفحۀ 161 همانطور که تابش نور توی صورتش بود، جواب داد: «خدا منو نگه داشته بَری روزای آخر؛ من بَری آخرین پروازم. من شهید میشم! شماها برگردید، اما جنگ اصلی تازه اونجا شروع میشه؛ هوای نفْس آدمی بزرگترین دشمن آدمه.» 0 5 فصل کتاب 1404/2/13 برای روز آخر مریم شیدا 4.3 1 صفحۀ 146 « حاج ابوذر! هنوز اینجایی؟ قندیل میبندیها! چرو این کار رو با خودت میکنی؟» _ کاکا! وقتی نصیحت کارساز نیست، باید رفت تا شریک گناه نشی. این زبون یه تیکه گوشته، به هر طرف بچرخونی، میگرده. میشه قشنگ ازش استفاده کرد؛ ولی نمیدونم چرا تو کار خیر استفاده نمیشه. تازه فهمیده بودم چرا ابوذر این همه مدت در سرما نشسته بود. ذهنم رفت به چند روز پیش، نمیدانم چه دیده بود و چه شده بود، میگفت: «پیامبر میفرماید: هر کس فحش بده، بوی بهشت به مشامش نمیرسه. جنگ ما اینجا جنگ ظاهره، جنگ اصلی تو باطنه. حالا خدا کمکت کرده و همه چی دست به دست هم داده یه نفر از دشمن رو کشتی، بعد برای نفست میگی من رفتم این کار رو کردم اون کار رو کردم. جنگ ما زمانی که برمیگردیم شروع میشه.» حرفش توی سرم زنگ میزد: «جنگ ما زمانی که برمیگردیم شروع میشه.» 0 6