بریده‌ای از کتاب برای روز آخر اثر مریم شیدا

بریدۀ کتاب

صفحۀ 161

همان‌طور که تابش نور توی صورتش بود، جواب داد: «خدا منو نگه داشته بَری روزای آخر؛ من بَری آخرین پروازم. من شهید می‌شم! شماها برگردید، اما جنگ اصلی تازه اونجا شروع میشه؛ هوای نفْس آدمی بزرگترین دشمن آدمه.»

همان‌طور که تابش نور توی صورتش بود، جواب داد: «خدا منو نگه داشته بَری روزای آخر؛ من بَری آخرین پروازم. من شهید می‌شم! شماها برگردید، اما جنگ اصلی تازه اونجا شروع میشه؛ هوای نفْس آدمی بزرگترین دشمن آدمه.»

20

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.