بریدههای کتاب بیتا:) بیتا:) 1404/3/6 آپولو؛ مارپیچ آتشین جلد 3 ریک ریوردان 4.1 8 صفحۀ 336 کسانی که لایق مرگ بودند مدت ها زنده می ماندند. کسانی که شایسته ی زندگی بودند همیشه خیلی زود می مردند. 0 13 بیتا:) 1404/3/6 آپولو؛ مقبره ی بیدادگر جلد 4 ریک ریوردان 4.3 1 صفحۀ 9 به نظر من باید جسد مردگان را به خانه برگرداند. 0 8 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 36 آه،چه حیف که قرار است زندگی باشکوهم چنین پایانی داشته باشد؛له شدن به دست مردمانی بی سر و مودب در منطقه ی غرب میانه ی آمریکا! 0 12 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 30 کم کم می خواستم برنامه ی دفاعی امگا را کلید بزنم-یعنی به زانو بیفتم و زار بزنم-که لئو از چنین خفتی نجاتم داد. 5 17 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 72 با صدای بلندی اعلام کرد:《این پنیر چدار را بنگرید!همگی بر فاتحان پنیری درود بفرستید!》 2 13 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 72 طولی نمی کشید که وسط بحث های امی و کالیپسو درباره ی بهترین تکنیک های کاشت کلم و غزل سرایی های لئو و جوزفین برای کاربوراتور ها گیر می افتادم.هیچ راه فراری هم نداشتم. 6 2 بیتا:) 1404/2/11 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 315 من دوست داشتم وقتی نگران می شدم،حرف بزنم. 20 11 بیتا:) 1404/2/7 آپولو؛ پیش گویی پنهان جلد 1 ریک ریوردان 4.1 12 صفحۀ 228 من نمی فهمیدم آن بذر ها به چه دردی می خورند،اما این فکر که وقتی کار به جاهای باریک می کشید،من مردم را با یوکللی ام کتک می زدم و مگ مشغول کاشتن گل های شمعدانی می شد،واقعا آرامش بخش بود. 0 2 بیتا:) 1404/2/7 آپولو؛ پیش گویی پنهان جلد 1 ریک ریوردان 4.1 12 صفحۀ 354 وای،اینجارو باش!پرسی اومده وظیفه شه کمک کنه بابا هر چی بلده رو خودم یادش داده م 0 2 بیتا:) 1404/2/7 آپولو؛ پیش گویی پنهان جلد 1 ریک ریوردان 4.1 12 صفحۀ 182 با عصبانیت گفت:《سیب.》 با عصبانیت جوابش را دادم:《هیولا.》 《یک.》 《نه!》 《دو.》 《نه!》 《سه.》و پرید. و این یعنی من هم پریدم! 0 1 بیتا:) 1403/12/28 قهرمانان المپ: سرای هادس ریک ریوردان 4.6 2 صفحۀ 295 لئو متوجه بود که پیمان ها چقدر میتوانستند خطرناک باشند؛اما اهمیتی نمیداد.به باد شبانه گفت:《من به خاطر تو برمیگردم کالیپسو،به رودخونه ی استیکس قسم میخورم.》 0 8 بیتا:) 1403/12/26 قهرمانان المپ: نشان آتنا ریک ریوردان 4.4 1 صفحۀ 267 صورت بی احساسش را به سمت لئو برگرداند:《ما به تو احتیاجی نداریم،لئو والدز.》 لئو تلاش کرد تا لبخندی فریبنده بزند. 《هی،شما همیشه به لئو والدز احتیاج دارید!》 لئو دستانش را از هم باز کرد و آرزو کرد مطمئن و مفید به نظر بیاید نه ناامید و ترسیده.به این فکر کرد که آیا برای نوشتن تیم لئو روی لباسش دیر شده است؟ 0 14 بیتا:) 1403/12/26 قهرمانان المپ: نشان آتنا ریک ریوردان 4.4 1 صفحۀ 197 پرسی اخم کرد:«هرکول،هان؟این یارو مثل استار باکس یونان باستان بوده.هر طرفی که بچرخی اونجا هستش.» 4 22 بیتا:) 1403/12/26 قهرمانان المپ: نشان آتنا ریک ریوردان 4.4 1 صفحۀ 221 《در برابر عظمت کوکاکولای رژیمی بلرزید!》 0 6 بیتا:) 1403/12/23 قهرمانان المپ: قهرمان گمشده ریک ریوردان 4.3 11 صفحۀ 394 گفت:《بیاید بترکونیم،قبل از اینکه عقلم سر جاش بیاد.》 0 11 بیتا:) 1403/11/23 برج طلایی کاساندرا کلر 4.4 8 صفحۀ 235 می دانست کیست. او کالم هانت بود. 0 10 بیتا:) 1403/10/28 نقاب نقره ای کاساندرا کلر 4.1 8 صفحۀ 221 و مخالف هرج و مرج،روح انسان است. 0 7 بیتا:) 1403/9/21 خوب مثل مرده ها جلد 3 هالی جکسون 4.4 49 صفحۀ 25 دختر عزیزم،چرا ساعت هشت صبح چهارشنبه داری عکس جسد می بینی؟! 0 15
بریدههای کتاب بیتا:) بیتا:) 1404/3/6 آپولو؛ مارپیچ آتشین جلد 3 ریک ریوردان 4.1 8 صفحۀ 336 کسانی که لایق مرگ بودند مدت ها زنده می ماندند. کسانی که شایسته ی زندگی بودند همیشه خیلی زود می مردند. 0 13 بیتا:) 1404/3/6 آپولو؛ مقبره ی بیدادگر جلد 4 ریک ریوردان 4.3 1 صفحۀ 9 به نظر من باید جسد مردگان را به خانه برگرداند. 0 8 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 36 آه،چه حیف که قرار است زندگی باشکوهم چنین پایانی داشته باشد؛له شدن به دست مردمانی بی سر و مودب در منطقه ی غرب میانه ی آمریکا! 0 12 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 30 کم کم می خواستم برنامه ی دفاعی امگا را کلید بزنم-یعنی به زانو بیفتم و زار بزنم-که لئو از چنین خفتی نجاتم داد. 5 17 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 72 با صدای بلندی اعلام کرد:《این پنیر چدار را بنگرید!همگی بر فاتحان پنیری درود بفرستید!》 2 13 بیتا:) 1404/2/12 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 72 طولی نمی کشید که وسط بحث های امی و کالیپسو درباره ی بهترین تکنیک های کاشت کلم و غزل سرایی های لئو و جوزفین برای کاربوراتور ها گیر می افتادم.هیچ راه فراری هم نداشتم. 6 2 بیتا:) 1404/2/11 آپولو؛ شبح تاریکی جلد 2 ریک ریوردان 4.3 5 صفحۀ 315 من دوست داشتم وقتی نگران می شدم،حرف بزنم. 20 11 بیتا:) 1404/2/7 آپولو؛ پیش گویی پنهان جلد 1 ریک ریوردان 4.1 12 صفحۀ 228 من نمی فهمیدم آن بذر ها به چه دردی می خورند،اما این فکر که وقتی کار به جاهای باریک می کشید،من مردم را با یوکللی ام کتک می زدم و مگ مشغول کاشتن گل های شمعدانی می شد،واقعا آرامش بخش بود. 0 2 بیتا:) 1404/2/7 آپولو؛ پیش گویی پنهان جلد 1 ریک ریوردان 4.1 12 صفحۀ 354 وای،اینجارو باش!پرسی اومده وظیفه شه کمک کنه بابا هر چی بلده رو خودم یادش داده م 0 2 بیتا:) 1404/2/7 آپولو؛ پیش گویی پنهان جلد 1 ریک ریوردان 4.1 12 صفحۀ 182 با عصبانیت گفت:《سیب.》 با عصبانیت جوابش را دادم:《هیولا.》 《یک.》 《نه!》 《دو.》 《نه!》 《سه.》و پرید. و این یعنی من هم پریدم! 0 1 بیتا:) 1403/12/28 قهرمانان المپ: سرای هادس ریک ریوردان 4.6 2 صفحۀ 295 لئو متوجه بود که پیمان ها چقدر میتوانستند خطرناک باشند؛اما اهمیتی نمیداد.به باد شبانه گفت:《من به خاطر تو برمیگردم کالیپسو،به رودخونه ی استیکس قسم میخورم.》 0 8 بیتا:) 1403/12/26 قهرمانان المپ: نشان آتنا ریک ریوردان 4.4 1 صفحۀ 267 صورت بی احساسش را به سمت لئو برگرداند:《ما به تو احتیاجی نداریم،لئو والدز.》 لئو تلاش کرد تا لبخندی فریبنده بزند. 《هی،شما همیشه به لئو والدز احتیاج دارید!》 لئو دستانش را از هم باز کرد و آرزو کرد مطمئن و مفید به نظر بیاید نه ناامید و ترسیده.به این فکر کرد که آیا برای نوشتن تیم لئو روی لباسش دیر شده است؟ 0 14 بیتا:) 1403/12/26 قهرمانان المپ: نشان آتنا ریک ریوردان 4.4 1 صفحۀ 197 پرسی اخم کرد:«هرکول،هان؟این یارو مثل استار باکس یونان باستان بوده.هر طرفی که بچرخی اونجا هستش.» 4 22 بیتا:) 1403/12/26 قهرمانان المپ: نشان آتنا ریک ریوردان 4.4 1 صفحۀ 221 《در برابر عظمت کوکاکولای رژیمی بلرزید!》 0 6 بیتا:) 1403/12/23 قهرمانان المپ: قهرمان گمشده ریک ریوردان 4.3 11 صفحۀ 394 گفت:《بیاید بترکونیم،قبل از اینکه عقلم سر جاش بیاد.》 0 11 بیتا:) 1403/11/23 برج طلایی کاساندرا کلر 4.4 8 صفحۀ 235 می دانست کیست. او کالم هانت بود. 0 10 بیتا:) 1403/10/28 نقاب نقره ای کاساندرا کلر 4.1 8 صفحۀ 221 و مخالف هرج و مرج،روح انسان است. 0 7 بیتا:) 1403/9/21 خوب مثل مرده ها جلد 3 هالی جکسون 4.4 49 صفحۀ 25 دختر عزیزم،چرا ساعت هشت صبح چهارشنبه داری عکس جسد می بینی؟! 0 15