بریده‌های کتاب امیرحسین منسوبی حسینی

از جهاتی حیرت‌انگیز است که در طول تاریخ افرادی که کوشیده‌اند زندگی انسان را درک کنند به نتایج بسیار مشابهی رسیده‌اند. اما باید هم این‌طور باشد. با آنکه فناوری‌ها و فرهنگ‌های ما مدام در حال تغییر است به خصوص امروزه که این تغییر سرعت بیشتری گرفته است ابعاد بنیادین تجربه انسان به قوت خود باقی است. وقتی ارسطو مفهوم ائودایمونیا را مطرح کرد بی‌گمان از مشاهدات خود از جهان بهره می‌گرفت اما احساسات خودش نیز ملاک بود همان احساساتی که ما هم امروز تجربه می‌کنیم.

بدترین وزیر تو کسی است که پیش از این وزارت اشرار را عهده‌دار بوده و در گناهانشان مشارکت داشته. مباد که چنین کسی همکار تو شود و محرم اسرار تو. چرا که افرادی از این دست همپای گنهکاران بوده‌اند و همدست ستم‌پیشگان. إِنَّ شَرَّ وزَرَائِكَ مَنْ كَانَ لِلأشرارِ قَبْلَكَ وَزِيراً وَ مَن شَرِكَهُم فِي الاثامِ فَلَا يَكُونَنَّ لَكَ بِطَانَةً فَإِنَّهُم أَعْوَانُ الْأَثَمَةِ وَ إِخْوانُ الظُّلَمَةِ.

و اگر حاکم از مردم روی درپوشد، آنچه را که باید بداند بر او پوشیده می‌ماند و چنین می‌شود که کوهی را کاه می‌بیند و کاهی را کوه تصور می‌کند. زیبا در نظرش زشت می‌شود و زشتی به چشمش زیبا می‌آید. و خلاصه تشخیص حق و باطل برایش دشوار می‌شود. والاحتجاب مِنْهُم يَقطَعُ عَنْهُم عِلم ما احتجبوا دُونَهُ، فَيَصْغُرَ عِندَهُمُ الكَبِيرُ، وَ يَعِظُمُ الصَّغِيرُ، وَ يَقْبُحُ الحَسَنُ وَ يَحسُنُ القَبِيحُ وَ يُشَابُ الحَقُّ بالباطل.

و اولین چیزی که خداوند سبحان، در قیامت به حساب آن می‌رسد خون‌هایی است که بندگان از یکدیگر ریخته‌اند. والله سبحانَهُ مُبتَدِى بِالحُكمِ بَينَ العِبادِ فيما تسافكوا مِنَ الدِّمَاءِ يَومَ القِيامَةِ.

حضرت سجاد (ع) فرموده است: إنِّي لآنَفُ أَنْ أَطْلُبَ الدّنيا مِنْ خَالِقِهَا، فَكَيفَ مِنْ مَخْلُوقٍ مِثْلِي؛ من عار دارم که دنیا را از خالق آن طلب کنم تا چه رسد از مخلوقی مثل خودم بطلبم.

من خود در میان ثروتمندان کسانی را دیده ام که اظهاراتی کرده اند که هیچ فقیر بی آبرویی نمیکند ملت یهود با آن که تعدادشان در دنیا کم است و از ثروتمندترین مردم زمینند، ذلت و مسکنت و فقر و فاقه از چهره آنان ظاهر است و همه عمر را در خواری و بینوایی به سر میبرند. این به خاطر همان ذلت روحی و فقر قلبی است.

اول باید خودتان را اصلاح کنید. خیال نکنید که ما حالا آزاد هستیم تفنگ هم داریم حالا باید به مردم اذیت .بکنیم شما الآن تكليف دارید. شما الآن تحت نظر هستید. تحت نظر خدا هستید تحت نظر امام زمان هستید. شمارا مراقبت میکنند نامه اعمال شما را به امام زمان عرضه میدارند. هفته ای دو دفعه به حسب بعضی روایات عرضه میدارند نامه اعمال ما را باید متوجه باشید مبادا از این اختیاراتی که حالا پیدا کردید از این قدرتی که حالا پیدا کردید از زیر بار آن قدرت ظالم بیرون رفتید خودتان یک قدرت ظالمه باشید. مبادا به برادران خودتان تعدی کنید.

معمول گرایی یک چیز ساختگی نیست. حقه ای برای شاد کردن شما نیست. به یاد داشته باشید طرف غیر واقعی و مضحک این سکه کمال گرایی است. این ایده که میتوانیم هر کاری را در حد کمال انجام دهیم کاملاً و به طرز قابل تغییری در تضاد با منطق تاریخ بشریت و خارج از تجربیات انسانی است.

مطالعات نشان میدهد که هر چقدر تلاش کنید که افکار منفی را سرکوب کنید، احتمال آنکه دچار افسردگی شوید بیشتر است.

توجیه کردن افراط گونه با بی صداقتی مرتبط است. احتمالاً اصطلاح «فروشنده روغن مار» را شنیده اید که مترادف با «فروشنده بنداز» است و اگر امروزه کسی بخواهد روغن مار واقعی را هم به شما بفروشد احتمالاً به دلیل ارتباطی که با کلاهبرداری دارد ردش خواهید کرد. در حقیقت روغن مار آبی چینی شامل ۲۰ درصد ایکوزاپنتانوئیک اسید (EPA) میباشد که یکی از دو نوع اسیدهای چرب امگا ۳ است که بدن انسان به آن نیاز دارد و بسیار بیشتر از مقداری است که در ماهی سالمون که به لحاظ داشتن مقدار زیاد EPA و DHA شناخته شده است، یافت می‌شود. طبق مطالعات انجام شده اسیدهای چرب امگا ۳ خواص بسیار زیادی برای بدن انسان دارند از زمانی که انسان به این خواص پی برد روغن مار آبی چینی با ارزش شد. اما به دلیل اینکه بعضی فروشنده ها در مورد فواید این روغن اغراق میکردند سابقه آن برای همیشه خراب شد فروشندگان معمولاً ادعا میکردند که این روغن درمان همه چیز است و به دروغ از مشتریانی راضی در محل فروش استفاده میکردند. بعضی دیگر در آن آب می ریختند و یا اینکه چیزی که می فروختند روغن مار واقعی نبود. مردم هم به سرعت آن‌ها را فاقد اعتبار دانستند.

خیالباف نباشیم؛ فکر نکنیم که یک ایده بسیار عالی، خودش مغناطیس نیرومندی است که می‌تواند تمام نیروهای لازم را برای به‌ وجود‌ آوردن یک جنبش اساسی، متمرکز و جلب و جذب کند. این خیالبافی است واقع‌بینی برحسب تجربه، چه در تاریخ و چه در عصر خودمان نشان می‌دهد که خصوصیات، روحیات و صفات مختلف افراد هسته اصلی، عامل بسیار مؤثری در جلب اعتماد و مهم‌تر از آن در نگاهداشت اعتماد دیگران به یک نهضت است.

خیلی از دوستان عزیز جوان ما در تلاش‌هایی که می‌کنند دوست دارند با تلاش دو سه ساله، همه را به‌راه بیاورند و به‌محض اینکه می‌بینند تلاش‌هایشان این‌طور به‌ثمر نمی‌رسد احیانا دچار دلسردی و دلزدگی می‌شوند. اینها اگر کمی با زمینه‌های عمومی انسان در تاریخ - با همین بحثهاآشنا بشوند آن وقت می‌دانند که این شعار عالی اسلام چه‌قدر جالب است. لابد شنیده‌اید که پیغمبر اکرم ص وقتی که می‌خواست علی ع را برای یک مأموریتی به یمن اعزام کند به ایشان فرمود: «لان یهدی الله بک رجلا خیر مما طلعت علیه الشمس» عبارت در روایات متفاوت، مختلف نقل شده‌است ولی مضمون یکی است: علی! تو برای کار و مأموریتی می‌روی که اگر در این راه، خدا به دست تو یک نفر را به راه راست بیاورد آن یک نفر قیمتش از همه این منظومه شمسی بالاتر است.

ایلیا ایوانویچ به پنجره نزدیک میشود و نگاهی به بیرون می اندازد و البته نه بی تعجب میگوید: - ساعت تازه پنج است و هوا به این زودی تاریک شده. یکی از حاضران جواب میدهد: - بله این فصل هوا همیشه زود تاریک میشود. در عوض شبها دراز است. به همین شکل با فرا رسیدن بهار از بلند شدن روزها تعجب میکنند و خوشحال میشوند اما اگر بپرسید که بلندی روزها چه فایده ای برایشان دارد جوابی ندارند بدهند.

در خانه که بود شنیده بود که رئیس اداره برای کارمندانش به منزله پدری روحانی است. به همین سبب بود که از مقام ریاست اداره تصویری خندان و بسیار پدرانه برای خود ساخته بود. او رئیسش را همچون پدری ثانی می‌دانست که آرزویی جز آن ندارد که تا می‌تواند، بجا یا بیجا، به کارمندانش پاداش دهد و نه فقط مدام در غم تأمين احتياجات آن‌هاست بلکه می‌خواهد لذت زندگی را به آنها بچشاند. ایلیا ایلیچ گمان می‌کرد که رئیس به قدری نگران حال کارمندان خویش است که از آنها می‌پرسد شب چطور خوابیده‌اند یا چرا چشمانشان از برق نشاط خالی است و آیا سرشان درد نمی‌کند؟