بریدههای کتاب علی علی 1403/9/26 تسلی بخشی های فلسفه آلن دوباتن 3.9 48 صفحۀ 37 0 1 علی 1403/8/12 فواید گیاهخواری صادق هدایت 3.6 5 صفحۀ 45 0 1 علی 1403/7/24 هنر خودشناسی آرتور شوپنهاور 2.6 3 صفحۀ 56 0 0 علی 1403/7/24 هنر خودشناسی آرتور شوپنهاور 2.6 3 صفحۀ 43 0 1 علی 1403/7/24 هنر خودشناسی آرتور شوپنهاور 2.6 3 صفحۀ 41 پس نباید بگذاری نفرت و بیزاری در تو جوانه بزند؛ زیرا چیزی که از آن نفرت داری، نمیتوانی درست و حسابی تحقیرش کنی و خوارش بشماری. 0 0 علی 1403/7/24 هنر خودشناسی آرتور شوپنهاور 2.6 3 صفحۀ 40 0 0 علی 1403/7/16 کوهستان تویی (از خود ویرانگری تا تسلط بر خود) بریانا ویست 3.4 1 صفحۀ 235 0 0 علی 1403/7/16 کوهستان تویی (از خود ویرانگری تا تسلط بر خود) بریانا ویست 3.4 1 صفحۀ 223 0 0 علی 1403/7/16 کوهستان تویی (از خود ویرانگری تا تسلط بر خود) بریانا ویست 3.4 1 صفحۀ 211 0 0 علی 1403/7/16 کوهستان تویی (از خود ویرانگری تا تسلط بر خود) بریانا ویست 3.4 1 صفحۀ 187 0 0 علی 1403/7/16 کوهستان تویی (از خود ویرانگری تا تسلط بر خود) بریانا ویست 3.4 1 صفحۀ 158 0 0 علی 1403/7/15 اتللو (ارس) ویلیام شکسپیر 4.3 1 صفحۀ 40 چهرهی به این زیبایی! دلی چنین ناپاک! راستی اگر او نادرست باشد گناه بیشتر از آفرینش است که به بدنِ به این زیبایی ، سیرت ناپاک بخشیده است. 0 0 علی 1403/7/15 اتللو (ارس) ویلیام شکسپیر 4.3 1 صفحۀ 40 دلم میخواست خزنده باشم، در هوای نمناک لانهی تاریکی زندگی کنم و نبینم کسی را که دوست دارم دلش پیش دیگری است. 0 14 علی 1403/7/15 اتللو (ارس) ویلیام شکسپیر 4.3 1 صفحۀ 38 مسکین قانع که غم فردا را ندارد توانگر واقعی است. اما وای به حال توانگری که میترسد یک روز فقیر بشود. این شخص همیشه روز و شب، بیدار و خواب، به فکر روز مباداست... پروردگارا همهی دودمان مرا از شر دیو حسد دور نگه دار! 0 0 علی 1403/7/15 اتللو (ارس) ویلیام شکسپیر 4.3 1 صفحۀ 38 ژنرال، نام نیک و آبرو برای مرد گوهر گرانبهایی است. دزدی که پول مرا می رباید که پیش از من هزار صاحب داشته، چند دقیقه ی پیش مال من بوده و حالا در دست اوست. شاید هم دزد آدم فقیری است که با همان پول دارا می شود. اما کسی که نام نیک مرا ضایع کند، چیزی را از من می دزدد که برای خودش هیچ فایده ندارد و جبرانش برای من غیر ممکن است. 0 0 علی 1403/7/8 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 3.9 3 صفحۀ 54 شاتوف: ما با هم گرسنگی میکشیدیم و با هم روی زمین لخت میخوابیدیم. می خواستیم بریم اونجا(آمریکا) تا شخصا تجربه کنیم که زندگی کردن توی بدترین شرایط اجتماعی چه حسی داره. گریگوریف: خدای من! رفتن تا اون سر دنیا برای چی ؟ کافی بود بیست کیلومتر دور تر از اینجا داوطلب میشدین که برین خرمن چینی. 0 0 علی 1403/7/8 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 3.9 3 صفحۀ 52 خدا فقط یه شبحه که آدمها از ترس مرگ و درد و رنج ساختن. 0 11 علی 1403/7/8 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 3.9 3 صفحۀ 51 ولی فکر اینکه این کار توأم با درد و رنجه نمیذاره که خودشونو بکشن. حتی وقتی آدم میدونه که درد و رنجی در کار نیست، فکر درد باهاشه. فقط فکرشو بکنید که سنگی به بزرگی به خونه رو آدم بیفته. فرصت پیدا نمیکنی که هیچ حسی پیدا کنی، یا اصلا درد بکشی. خب با این حال، آدمها می ترسن و جا میزنن، این جالبه. 0 0 علی 1403/7/8 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 3.9 3 صفحۀ 32 گاگانوف: ما نمی تونیم فرماندار جدید رو پیش از اینکه کارشو شوع کنه، نقد کنیم، مگه نه؟ لیپوتین: چرا نباید نقدش کنیم؟ هر چی باشه اون فرمانداره، همین بس نیست؟ ویرگینسکی: استدلالهای امثال گاکانوفه که روسیه رو غرق جهالت کرده. الان یه الاغ رو هم بذاری سر کار و بهش بکی فرماندار، گاگانوف باز میگه صبر کنیم کارش رو شروع کنه بعد نظر بدیم. 0 0 علی 1403/7/8 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 3.9 3 صفحۀ 28 شاتوف: ما نه عشقی به روسیه دارید نه به توده ی مردم. شما ارتباژتون با توده ی مردم قطع شده. شما از توده ی مردم طوری حرف میزنین که انگار مال یه قبیله ی دوردست هستن با عادات عجیب و غریبی که مایه تأسف شماس. 0 2
بریدههای کتاب علی علی 1403/9/26 تسلی بخشی های فلسفه آلن دوباتن 3.9 48 صفحۀ 37 0 1 علی 1403/8/12 فواید گیاهخواری صادق هدایت 3.6 5 صفحۀ 45 0 1 علی 1403/7/24 هنر خودشناسی آرتور شوپنهاور 2.6 3 صفحۀ 56 0 0 علی 1403/7/24 هنر خودشناسی آرتور شوپنهاور 2.6 3 صفحۀ 43 0 1 علی 1403/7/24 هنر خودشناسی آرتور شوپنهاور 2.6 3 صفحۀ 41 پس نباید بگذاری نفرت و بیزاری در تو جوانه بزند؛ زیرا چیزی که از آن نفرت داری، نمیتوانی درست و حسابی تحقیرش کنی و خوارش بشماری. 0 0 علی 1403/7/24 هنر خودشناسی آرتور شوپنهاور 2.6 3 صفحۀ 40 0 0 علی 1403/7/16 کوهستان تویی (از خود ویرانگری تا تسلط بر خود) بریانا ویست 3.4 1 صفحۀ 235 0 0 علی 1403/7/16 کوهستان تویی (از خود ویرانگری تا تسلط بر خود) بریانا ویست 3.4 1 صفحۀ 223 0 0 علی 1403/7/16 کوهستان تویی (از خود ویرانگری تا تسلط بر خود) بریانا ویست 3.4 1 صفحۀ 211 0 0 علی 1403/7/16 کوهستان تویی (از خود ویرانگری تا تسلط بر خود) بریانا ویست 3.4 1 صفحۀ 187 0 0 علی 1403/7/16 کوهستان تویی (از خود ویرانگری تا تسلط بر خود) بریانا ویست 3.4 1 صفحۀ 158 0 0 علی 1403/7/15 اتللو (ارس) ویلیام شکسپیر 4.3 1 صفحۀ 40 چهرهی به این زیبایی! دلی چنین ناپاک! راستی اگر او نادرست باشد گناه بیشتر از آفرینش است که به بدنِ به این زیبایی ، سیرت ناپاک بخشیده است. 0 0 علی 1403/7/15 اتللو (ارس) ویلیام شکسپیر 4.3 1 صفحۀ 40 دلم میخواست خزنده باشم، در هوای نمناک لانهی تاریکی زندگی کنم و نبینم کسی را که دوست دارم دلش پیش دیگری است. 0 14 علی 1403/7/15 اتللو (ارس) ویلیام شکسپیر 4.3 1 صفحۀ 38 مسکین قانع که غم فردا را ندارد توانگر واقعی است. اما وای به حال توانگری که میترسد یک روز فقیر بشود. این شخص همیشه روز و شب، بیدار و خواب، به فکر روز مباداست... پروردگارا همهی دودمان مرا از شر دیو حسد دور نگه دار! 0 0 علی 1403/7/15 اتللو (ارس) ویلیام شکسپیر 4.3 1 صفحۀ 38 ژنرال، نام نیک و آبرو برای مرد گوهر گرانبهایی است. دزدی که پول مرا می رباید که پیش از من هزار صاحب داشته، چند دقیقه ی پیش مال من بوده و حالا در دست اوست. شاید هم دزد آدم فقیری است که با همان پول دارا می شود. اما کسی که نام نیک مرا ضایع کند، چیزی را از من می دزدد که برای خودش هیچ فایده ندارد و جبرانش برای من غیر ممکن است. 0 0 علی 1403/7/8 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 3.9 3 صفحۀ 54 شاتوف: ما با هم گرسنگی میکشیدیم و با هم روی زمین لخت میخوابیدیم. می خواستیم بریم اونجا(آمریکا) تا شخصا تجربه کنیم که زندگی کردن توی بدترین شرایط اجتماعی چه حسی داره. گریگوریف: خدای من! رفتن تا اون سر دنیا برای چی ؟ کافی بود بیست کیلومتر دور تر از اینجا داوطلب میشدین که برین خرمن چینی. 0 0 علی 1403/7/8 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 3.9 3 صفحۀ 52 خدا فقط یه شبحه که آدمها از ترس مرگ و درد و رنج ساختن. 0 11 علی 1403/7/8 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 3.9 3 صفحۀ 51 ولی فکر اینکه این کار توأم با درد و رنجه نمیذاره که خودشونو بکشن. حتی وقتی آدم میدونه که درد و رنجی در کار نیست، فکر درد باهاشه. فقط فکرشو بکنید که سنگی به بزرگی به خونه رو آدم بیفته. فرصت پیدا نمیکنی که هیچ حسی پیدا کنی، یا اصلا درد بکشی. خب با این حال، آدمها می ترسن و جا میزنن، این جالبه. 0 0 علی 1403/7/8 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 3.9 3 صفحۀ 32 گاگانوف: ما نمی تونیم فرماندار جدید رو پیش از اینکه کارشو شوع کنه، نقد کنیم، مگه نه؟ لیپوتین: چرا نباید نقدش کنیم؟ هر چی باشه اون فرمانداره، همین بس نیست؟ ویرگینسکی: استدلالهای امثال گاکانوفه که روسیه رو غرق جهالت کرده. الان یه الاغ رو هم بذاری سر کار و بهش بکی فرماندار، گاگانوف باز میگه صبر کنیم کارش رو شروع کنه بعد نظر بدیم. 0 0 علی 1403/7/8 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 3.9 3 صفحۀ 28 شاتوف: ما نه عشقی به روسیه دارید نه به توده ی مردم. شما ارتباژتون با توده ی مردم قطع شده. شما از توده ی مردم طوری حرف میزنین که انگار مال یه قبیله ی دوردست هستن با عادات عجیب و غریبی که مایه تأسف شماس. 0 2