بریدهای از کتاب تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی اثر آلبر کامو
1403/7/8
صفحۀ 51
ولی فکر اینکه این کار توأم با درد و رنجه نمیذاره که خودشونو بکشن. حتی وقتی آدم میدونه که درد و رنجی در کار نیست، فکر درد باهاشه. فقط فکرشو بکنید که سنگی به بزرگی به خونه رو آدم بیفته. فرصت پیدا نمیکنی که هیچ حسی پیدا کنی، یا اصلا درد بکشی. خب با این حال، آدمها می ترسن و جا میزنن، این جالبه.
ولی فکر اینکه این کار توأم با درد و رنجه نمیذاره که خودشونو بکشن. حتی وقتی آدم میدونه که درد و رنجی در کار نیست، فکر درد باهاشه. فقط فکرشو بکنید که سنگی به بزرگی به خونه رو آدم بیفته. فرصت پیدا نمیکنی که هیچ حسی پیدا کنی، یا اصلا درد بکشی. خب با این حال، آدمها می ترسن و جا میزنن، این جالبه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.