بریده‌ای از کتاب تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی اثر آلبر کامو

علی

علی

1403/7/8

بریدۀ کتاب

صفحۀ 54

شاتوف: ما با هم گرسنگی می‌کشیدیم و با هم روی زمین لخت می‌خوابیدیم. می خواستیم بریم اونجا(آمریکا) تا شخصا تجربه کنیم که زندگی کردن توی بدترین شرایط اجتماعی چه حسی داره. گریگوریف: خدای من! رفتن تا اون سر دنیا برای چی ؟ کافی بود بیست کیلومتر دور تر از اینجا داوطلب می‌شدین که برین خرمن چینی.

شاتوف: ما با هم گرسنگی می‌کشیدیم و با هم روی زمین لخت می‌خوابیدیم. می خواستیم بریم اونجا(آمریکا) تا شخصا تجربه کنیم که زندگی کردن توی بدترین شرایط اجتماعی چه حسی داره. گریگوریف: خدای من! رفتن تا اون سر دنیا برای چی ؟ کافی بود بیست کیلومتر دور تر از اینجا داوطلب می‌شدین که برین خرمن چینی.

8

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.