بریدۀ کتاب
1403/7/8
صفحۀ 54
شاتوف: ما با هم گرسنگی میکشیدیم و با هم روی زمین لخت میخوابیدیم. می خواستیم بریم اونجا(آمریکا) تا شخصا تجربه کنیم که زندگی کردن توی بدترین شرایط اجتماعی چه حسی داره. گریگوریف: خدای من! رفتن تا اون سر دنیا برای چی ؟ کافی بود بیست کیلومتر دور تر از اینجا داوطلب میشدین که برین خرمن چینی.
شاتوف: ما با هم گرسنگی میکشیدیم و با هم روی زمین لخت میخوابیدیم. می خواستیم بریم اونجا(آمریکا) تا شخصا تجربه کنیم که زندگی کردن توی بدترین شرایط اجتماعی چه حسی داره. گریگوریف: خدای من! رفتن تا اون سر دنیا برای چی ؟ کافی بود بیست کیلومتر دور تر از اینجا داوطلب میشدین که برین خرمن چینی.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.