معرفی کتاب هنر خودشناسی اثر آرتور شوپنهاور مترجم علی ع‍ب‍دال‍ل‍ه‍ی

هنر خودشناسی

هنر خودشناسی

آرتور شوپنهاور و 2 نفر دیگر
2.8
6 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

15

خواهم خواند

8

ناشر
مرکز
شابک
9789642134212
تعداد صفحات
98
تاریخ انتشار
1399/7/23

توضیحات

        سقراط از شاگردانش می خواست هر بامداد در آینه بنگرند تا خویشتن را بشناسند.بن مایه ی آینه، آن روی سکه ی خودشناسی را آشکار می کند، زیرا خودبینی پیامدهای ناگواری به بار می آورد. و خطای نارسیس (نماد خودشیفتگی)،درست همین است. آنکه شیفته ی زیبایی خود، مغرورانه بر تصویر آینگی خود خم می شود، فقط خودش را می بیند و قادر نیست هیچ خط و ربطی بین خود و واقعیت پیدا کند. فقط خویشتن خویش را شناختن، به معنای زندانی تصویر خود ماندن است.
      

لیست‌های مرتبط به هنر خودشناسی

یادداشت‌ها

          این‌گونه می‌نویسم که در حین خواندن کتاب پررنگ ترین مسئله همان ترجمه ی سخت و خسته کننده‌ی مترجم می باشد
ترجمه از روشنایی و نمود بهتر اثر کاسته.

می نویسند این کتاب در میان آثار شوپنهاور جایگاه ویژه ای دارد و هم از دیدگاه موضوع و درونمایه و سبک نگارش، دفتری یگانه و منحصر به فرد است، هم به خاطر ماجراهای شگفتی که در پس زمینه تدوین آن قرار دارد. تدوین این اثر به اهتمام شوپنهاورشناسان آن هم سال ها پس از مرگ فیلسوف خود ماجرایی است.
این توضیح بیشتر در حول و حوش اثر دور می زند و به محتوای کتاب اشاره‌ای ندارد.

نویسنده قصد داشت کتابی خاص و خودمانی درباره خودش بنویسد و در آن هم به سبک زندگی خودش بپردازد هم به سیر تحولش در اشاره به تجربه های شخصی خود از مراوده با آدمیان، با جامعه زمانه خود و با آثار بزرگانی که پیش تر از وی در باب معرفت نفس آثاری نگاسته بودند و از هوراس و سنکا و جوردانو بروتو گرفته تا لاروشفوکو بالتاسار گراسیان، گوته و دیگران.

شوپنهاور در "هنر خودشناسی"، ضمن اشاره دقیق به تجربه های شخصی خود در زمینه های گوناگون، کتاب را با ضمیر اول شخص مفرد می نویسد و می کوشد در روند شکل گیری آن، به گونه ای خودشناسی ویژه برسد. 

نویسنده با رک گویی همیشگی و به دور از پرده پوشی بیشتر جاها از تجربه های خود و تحلیلش از وقایع و افکار می نویسد و هرجا درمی یابد همان معنا در آثار دیگران پیشتر به باریک بینی و ایجاز بیان شده، دقیقا خود آن نقل قول را به زبان اصلی می آورد.
        

0

          فکر کنم این آقای شوپنهاور به شدت از پارانوید و اختلال شخصیت خودشیفته رنج می‌برد.
حالا می‌فهمم چرا اروین یالوم به فکر درمانش افتاده...
این کتاب هنر خودشناسی نیست. هنر خود بیش از حد بزرگ پنداری یا تنها خود را آدم پنداریِ آقای شوپنهاور است.
نامش هم باید "اختلالات روانی شوپنهاور" یا "یادداشت های یک روان پریش" می‌بود.
حین خواندن کتاب کمی هم دلم برایش سوخت. مثل بچه‌ای بود که طردش کرده‌اند و توی بازی راهش نداده‌اند و حالا او درحالی که تنهایی با خودش بازی می‌کند به خودش می‌گوید من به هیچکس نیاز ندارم. تنهایی خوشحال ترم. و وانمود می‌کند خودش این را خواسته. ولی این دروغ است پسربچه بیچاره! این دروغ است آقای شوپنهاور! تو هم تنهایی خوشحال‌تر نبودی!

تنها نکته مثبت کتاب، و شخصیت شوپنهاور برای من این بود که خودش را داشت. این خیلی چیز باارزشی است.
از متن کتاب:
«هرکه تماماً به خودش وابسته باشد و آن که در همه‌چیز بر خود متکی باشد، محال است نتواند به خوشبختی کامل برسد.»

تمام بدبختی های ما از اینجا نشات می‌گیرد که خودمان را از دست می‌دهیم. و خودمان را راحت و ارزان می‌فروشیم. به این و به آن. به فلان چیز و فلان قیمت.

«وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ.»
و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر می‌دانستند!

آنها که خود را از دست می‌دهند، دیگر هیچ‌گونه ایمانی نخواهند داشت:

«الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ»؛ 
فقط کسانی که سرمایه وجود خود را از دست داده‌اند، ایمان نمی‌آورند.

پی‌نوشت: کی این بچه رو بزرگ کرده؟
تربیتش اصلاً شایسته تعریف نیست.
        

3