فواید گیاهخواری

فواید گیاهخواری

فواید گیاهخواری

3.8
16 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

36

خواهم خواند

11

شابک
9786227152388
تعداد صفحات
72
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
صادق هدایت در جوانی گیاه خوار شد و کتابی در فوائد گیاه خواری نیز نوشت. او تا پایان عمر گیاه خوار باقی ماند. بزرگ علوی در این باره می نویسد: «یک بار دیدم که در کافه لاله زار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی می گفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشم هایش سرخ شد، عرق به پیشانی اش نشست و داشت قی می کرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمه نجویده را در آن تف کرد.»او همواره از خوردن گوشت پرهیز می کرد و در پاسخ درخواست دوستانش مبنی بر استفاده از گوشت می گفت: من این لاشه ها و مردارهای رو به متلاشی شدن را نمی خورم.این کتاب به برهان های گیاه خواران می پردازد.از دلایل اخلاقی گیاه خواری (به چالش کشیدن مفهوم خرد با دیدگاهی که دکارت آن را ویژه ی آدمیزاد می داند) گرفته تا گفتگوهایی درباره ی فیزیولوژی بدن آدمیزاد (که بنا به برهان های این کتاب با گیاه خواری سازگار است).همچنین این کتاب به بررسی صنعت بیرحمانه تولید گوشت و نکات ظریفی از آن می پردازد که مردم چندان درباره ی آن ها نمی اندیشند.دراین کتاب صادق هدایت نقل قول هایی ازبزرگان گیاه خوار را نیز گردهم آورده است که خواندن آن ها خالی از لطف نیست.
      

یادداشت ها

          صادقِ هدایتی که کمتر می‌شناسیم

دروغ چرا، این کتاب من را به گیاهخواری ترغیب کرد. نه اینکه همه‌ی استدلال‌هایش را درست بدانم، اما این کتاب که نزدیک به 95 سال پیش نوشته شده، می‌تواند کمی از گوشت‌خواری خواننده‌ای که من باشم، کم کند. هر چه نباشد من خودم معلم زیست‌شناسی هستم و اندک اطلاعاتی از هضم و جذب مواد دارم. نمی‌خواهم اینجا بنویسم که کدام بخش از کتاب را پسندیدم و کدام بخشش را زیاده‌روی دانستم. اینجا می‌خواهم بگویم «این صادقِ هدایت را کمتر دیده‌ایم و خوانده‌ایم.» مخاطب جمله‌ی قبل خودم هستم که فقط بوف کور و سه قطره خونِ داستانی را از هدایت خوانده‌ام. و از طرفی چهار کتاب در نقدِ هدایت و آثارش مطالعه کرده‌ام. چه بخواهیم چه نخواهیم، هدایت جزء نسل اولِ داستان‌نویسیِ ایران است. خیلی‌ها از داستان‌هایش الگوها گرفته‌اند. اما باید واقع‌بینانه به آثارش نگاه کنیم. خُب منش زندگی و عقاید هدایت، و ضد اسلام(شاید اعراب) بودنش، مورد پسندِ منِ مسلمانِ شیعه نباشد، اما دلیل نمی‌شود فنون داستان‌نویسی‌اش را هم تحت تأثیر همین نفی کنم. این را هم در پرانتز بگویم که داستان‌هایِ سه قطره خون و بوفِ کور هم چندان موردِ پسندم نبوده. اما شاید این برداشتِ من، ناشی از پیش‌زمینه‌ی ذهنیِ من از هدایت بوده. هر چه هست، هدایت فقط داستان نیست. او نوشته‌های پژوهشی کم ندارد. یکی‌اش فوائد گیاهخواری بود.
به هر حال؛
این کتابی که استدلال‌های محکمی برای فوائد گیاهخواری یا بهتر بگویم، مضرات زیادی برای گوشت‌خواری عنوان کرده، کمی یکطرفه به قاضی رفته. برداشتِ من از این کتاب این بود که «گرچه هدایت با این کتاب مختصر، می‌تواند مخاطبش را تا حدودی قانع کند به فوائد گیاهخواری، اما خواننده هم خوب می‌فهمد که چقدر دارد گوشت‌خواری را می‌کوید. منِ مسلمانِ شیعه، هیچ‌وقت از خوردن گوشت منع نشده‌ام. اما از طرفِ امامانم، به رعایت اعتدال دعوت شده‌ام. حالا که کمی به آنچه می‌خورم، نگاهی می‌‌کنم، می‌بینم مقدار گوشت‌هایی که می‌خورم هم کم نیست؛ در واقع به افراط نزدیک‌تر است تا اعتدال.» همین نتیجه برای من از خواندن این کتاب بس.
        

8

علی

6 روز پیش

          قبل از خواندن کتاب با توجه به مطالبی که راجع به گیاهخواری خونده بودم، مخالف قاطعی باهاش داشتم؛ چرا که فکر میکردم انسان هم مانند سایر حیوانات باید در زنجیره طبیعت شرکت کنه و گوشت رو شکار کنه و مصرف کنه. البته کمی متفاوت تر و تر و تمیز تر از سایر حیوانات به دلایل بدیهی. هنگامی که میخواستم کتاب رو شروع کنم با خودم فکر میکردم که نویسنده ی کتاب نباید کاری کنه که گارد من در مقابل مصرف گوشت که غذای طبیعی انسان هست و مصرف نکردنش باعث بیماری ها و کمبود هایی در انسان میشه پایین بیاد. همچنین فکر میکردم که نباید قلم تحسین برانگیز و اسم صادق هدایت، تاثیری بر پذیرش بدون دلیل گیاهخواری در ذهن من بگذاره. بعد از خوندن کتاب متوجه شدم که هدایت از منابع پزشکی ، تاریخی، اقتصاد و غیره در این کتاب استفاده کرده تا دلایل منطقی رو با زیبایی قلمش همراه کنه و با دلایلی که در طول قرون به اثبات رسیدن، میوه خواری و گیاهخواری رو برای ما تشریح کنه. در طول کتاب با دلایل و اسناد متفاوت پزشکی و تاریخی مواجه خواهید شد که به شما ثابت میکنه انسان به هیچ وجه گوشتخوار ، علف خوار و همه چیز خوار نیست! بلکه انسان میوه خوار است.  خواندن این کتاب شما رو به تفکر عمیقی راجع به غذای جسم و غذای روح و ارتباط این دو با هم می بره و دلایل مسلمی برای عدم مصرف گوشت مطرح میکنه. در انتهای کتاب تمام بهانه های مطرح شده از سمت گوشتخواران توسط نویسنده بررسی و پاسخ داده خواهد تا هیچ سوالی بعد از اتمام کتاب در ذهن مخاطب باقی نمونه. من از این کتاب تنها یک بریده منتشر میکنم؛ چرا که تمام جملات کتاب از دید بنده خواندنی است.
        

19

          حرص و طمع انسان از گوشت شروع شد و با توقف مصرف آن نیز به پایان می‌رسد.

هدایت بی‌نظیر بار دیگر دست به قلم برده و این بار جستار یا مقاله‌ای  نوشته در باب گیاه‌خواری. هدایت در آغاز، حکایت احشام پرورشی انسان را - چون  شخصیت مفلوک بوف کور - با روایت خود شرح می‌دهد، سرگذشت دردناک این حیوانات را برای انسان، این قاتل بی‌رحم به تصویر می‌کشد، که چگونه کره (بچه) حیوان را از او دور می‌کند و مقابلش سر می‌برد.

شاید بتوان گفت بخش علمی این کتاب باب طبع افراد غیر گیاه‌خوار نیست چون کسی امر می‌کند نباید گوشت بخورند و در ادامه شروع به نطق دلایل خود می‌کند، اما از منظر یک خواننده ادبیات این کتاب می‌تواند، باری دیگر قطره‌ای از دنیای هدایت را به علاقه‌مندان قلم او برساند.
در این کتاب بیش از همیشه با حقیقت صادق هدایت بدون حجاب داستان همراه می‌شویم و خشم او را نسبت به دنیا و آدمیان می‌بینیم، که به گمان نویسنده این حجم از تنفر مکتوب نویسنده تنها به دلیل اهمیت  ارزش زندگی حیوانات  نیست و بیزاری نویسنده از دنیا و آدمیان شدت کوبندگی این سطور را دوچندان کرده است.

در محتوای علمی مقاله، اطلاعات مفید و قابل توجهی از تحقیقات و کارآزمایی‌های انجام شده در این زمینه نقل می‌شود که می‌تواند دانش (و شاید علاقه) خواننده را نسبت به گیاه‌خواری افرایش دهد.
صحت و درستی برخی مطالب مشروح در کتاب بعد از گذشت زمان از درجه اعتبار ساقط شده‌ و بسیاری همچنان پا برجا هستند. تشکر و قدردانی لایق چنین نویسنده‌ایست که به جمع آوری این مطالب اهتمام ورزید و فرهنگ‌سازی نسبت به آمور نو ظهور را در عصری که چنین مسائلی فاقد اهمیت بودند فراموش نکرد.

«اگر انسان گاهی بعضی از حیوانات را می‌پروراند یا دوست دارد برای احترام به زندگانی و حس اخلاقی نمی‌باشد بلکه تنها از روی خود خواهی و منفعتی است که از آنان می‌برد تا اینکه وقت خوردن آن‌ها برسد، و در حقیقت فریبندگی دورویی و تمسخر به انسانیت است.» 

سپهر ناصری - میر
        

29