بریدههای کتاب بابا گوریو علیرضا نژادصالحی 1404/4/6 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 33 دل آدمی وقت بالا رفتن از بلندیهای محبت گهگاه استراحتی میکند. ولی در سراشیبی تندِ احساساتِ نفرتآلود بنُدرت میایستد. 0 1 نرگس 1404/4/7 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 29 چون برای بدبختی خود راهحلی جز مرگ نمیشناختند نسبت به دردناکترین فاجعه سرد میماندند. 0 9 احمد بابائی 1402/2/31 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 11 چه کسی میتواند بگوید دیدن کدام یک از این دو دهشتناکتر است، دل های خشکیده یا جمجمه های تهی شده؟ 0 28 سپینا 1404/3/1 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 139 - میدانی که فکرها را هم میشود معالجه کرد؟ - چطوری؟ - با تسلیم شدن به آنها. 0 2 بها 1404/2/4 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 145 فساد سلاحی است که به دست اشخاص کم استعداد و متوسط، که تعداد آنها خیلی زیاد است، قرار گرفته و شما برندگی این اسلحه را همه جا احساس میکنید . 0 3 علیرضا نژادصالحی 1404/4/8 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 60 به آنهایی که توی این شهر سوارهاندو لجنمال میشوند میگویند مردمان شریف، به آنهایی که پیادهاند و لجنمال میشوند میگویند اوباش. اگر از بدبختی یک چیز کوچکی بلند کنی توی میدانِ کاخِ دادگستری به نمایشت میگذارند. اگر یک میلیون بدزدی در محافل صاحب کرامت میشوی. برای حفظ این نظام اخلاقی دارید سی میلیون به ژاندارمری و دادگستری پول میدهید. بهبه! 0 24 mahtab 1403/12/30 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 324 بیانشون گفت: _هنوز زنده است. سیلوی گفت: _به چه دردش می خورد؟ راستینیاک گفت: _به دردِ این که رنج بکشد. 0 12 سید محمدعلی نیکنام 1403/4/6 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 60 به آن هایی که توی این شهر سوارهاند و لجن مال میشوند میگویند مردمان شریف، به آن هایی که پیادهاند و لجن مال میشوند میگویند اوباش. اگر از بدبختی یک چیز کوچکی بلند کنی توی میدان کاخ دادگستری به نمایشت میگذارند. اگر یک میلیون بدزدی در محافل صاحب کرامت میشوی. برای حفظ این نظام اخلاقی دارید سی میلیون به ژاندارمری و دادگستری پول میدهید. به به! 0 27 کتابسَوار 1404/4/1 باباگوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 198 غصه هایم به زودی مرا زشت میکنند. 0 7 فریده چناری 1403/6/2 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 255 عشق تند میگذرد، مانند کودکی است که اصرار دارد بر راهی که از آن عبور میکند نشانههای ویرانی به جا گذارد. 3 8 نرگس 1404/4/9 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 97 + دنیای کثیفی است! - کثیف؟ نه. دنیا به راه خودش میرود. همین. 0 33 مریم علینیای آهندانی 1404/4/9 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 60 0 1 مریم علینیای آهندانی 1404/4/9 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 62 0 0 علیرضا نژادصالحی 1404/4/9 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 100 عزم جزم کرد که برای رسیدن به ثروت و موفقیت دو راه موازی بکشد، بر علم و بر عشق تکیه کند، هم دانشمند و هم برازنده و اهل مُد باشد. هنوز بچه بود! این دو خط موازیاند و هرگز نمیتوانند به هم برسند. 0 2 علیرضا نژادصالحی 1404/4/9 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 107 اگر در قلب آدمی فقط یک احساسِ ذاتی نهفته باشد، آیا این احساس همان غرورِ ناشی از حمایتی نیست که آدمی بتواند هر آن نسبت به موجودی ضعیف اعمال کند؟ اگر عشق را هم بر آن بیفزایید، که عبارت است از حس حقشناسی شدیدِ همه جانهای آزاد نسبت به اصل و منشاء خوشیهایشان، آنگاه به مفهوم بیشمار عجایب روحی پی میبرید. 0 0 علیرضا نژادصالحی 1404/4/10 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 127 ثروتِ سریع مسالهای است که امروزه پنجاه هزار جوان قصد دارند حلّش کنند، جوانهایی که همه در وضعیت شما هستند. شما یک واحدِ این رقماید. خودتان حساب کنید چه تقلّایی باید بکنید و مبارزه چقدر وحشیانه است. باید مثل عنکبوتهای زندانی همدیگر را بخورید چون بدیهی است که پنجاه هزار سِمَتِ خوب موجود نیست. میدانید در این مملکت چطور باید ترقی کرد؟ یا با درخششِ نبوغ یا با شگرد فساد. یا باید مثل یک گلوله توپ میان این توده آدم راه باز کنید، یا این که مثل طاعون به جانشان بیفتید. 0 1 علیرضا نژادصالحی 1404/4/10 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 128 فکر میکنید آدم با شرف چگونه موجودی است؟ در پاریس، با شرف کسی است که سکوت میکند و تن به همرنگی و همراهی نمیدهد. منظورم فلکزدههایی نیستند که در همهجا سختترین کارها به عهده آنهاست و هیچوقت هم مزد زحمتشان داده نمیشود و من اسمشان را میگذارم فرقه گیوه پارههای خدا. البته که شرافت است، شرافت تا حد حماقت، امّا فقر و فاقه هم هست. از همین جا میتوانم مجسم کنم این مردمان شریف چه قیافهای میشوند اگر پرودگار شوخیاش بگیرد و در روز جزا، روز داوری نهایی، خودش را نشان ندهد. 0 1 علیرضا نژادصالحی 1404/4/10 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 133 آدمی که به این مینازد که هیچوقت عقیدهاش عوض نمیشود خودش را متعهد میکند که همیشه یک خط راست را دنبال کند و پیش برود، ابلهی است که به برائت از خطا معتقد است. چیزی به اسم اصول اخلاقی وجود ندارد، هرچه هست رویداد است؛ قانون وجود ندارد، هرچه هست شرایط است: انسان برتر با رویدادها و شرایط کنار میآید و آنها را هدایت میکند. اگر اصول و قوانین ثابتی وجود داشت، ملتها مثل پیرهن اصل و قانون عوض نمیکردند. آدم قرار نیست از کلّ یک ملت عاقلتر باشد. 0 1 علیرضا نژادصالحی 1404/4/10 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 134 دانشجوی عزیزم، شرافتِ نصفه نیمه نداریم: شرافت یا هست یا نیست. میگویند باید از گناهانمان توبه کنیم. این هم یک نظام اخلاقیِ خوشگلِ دیگر، که بر اساسش میتوانی با یک اظهار ندامت ساده حساب یک جنایت را تسویه کنی! 0 1 علیرضا نژادصالحی 1404/4/20 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 247 پدرها برای اینکه خوشبخت باشند باید همیشه بذل و بخشش کنند، معنی پدر بودن همین است. 0 1
بریدههای کتاب بابا گوریو علیرضا نژادصالحی 1404/4/6 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 33 دل آدمی وقت بالا رفتن از بلندیهای محبت گهگاه استراحتی میکند. ولی در سراشیبی تندِ احساساتِ نفرتآلود بنُدرت میایستد. 0 1 نرگس 1404/4/7 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 29 چون برای بدبختی خود راهحلی جز مرگ نمیشناختند نسبت به دردناکترین فاجعه سرد میماندند. 0 9 احمد بابائی 1402/2/31 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 11 چه کسی میتواند بگوید دیدن کدام یک از این دو دهشتناکتر است، دل های خشکیده یا جمجمه های تهی شده؟ 0 28 سپینا 1404/3/1 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 139 - میدانی که فکرها را هم میشود معالجه کرد؟ - چطوری؟ - با تسلیم شدن به آنها. 0 2 بها 1404/2/4 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 145 فساد سلاحی است که به دست اشخاص کم استعداد و متوسط، که تعداد آنها خیلی زیاد است، قرار گرفته و شما برندگی این اسلحه را همه جا احساس میکنید . 0 3 علیرضا نژادصالحی 1404/4/8 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 60 به آنهایی که توی این شهر سوارهاندو لجنمال میشوند میگویند مردمان شریف، به آنهایی که پیادهاند و لجنمال میشوند میگویند اوباش. اگر از بدبختی یک چیز کوچکی بلند کنی توی میدانِ کاخِ دادگستری به نمایشت میگذارند. اگر یک میلیون بدزدی در محافل صاحب کرامت میشوی. برای حفظ این نظام اخلاقی دارید سی میلیون به ژاندارمری و دادگستری پول میدهید. بهبه! 0 24 mahtab 1403/12/30 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 324 بیانشون گفت: _هنوز زنده است. سیلوی گفت: _به چه دردش می خورد؟ راستینیاک گفت: _به دردِ این که رنج بکشد. 0 12 سید محمدعلی نیکنام 1403/4/6 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 60 به آن هایی که توی این شهر سوارهاند و لجن مال میشوند میگویند مردمان شریف، به آن هایی که پیادهاند و لجن مال میشوند میگویند اوباش. اگر از بدبختی یک چیز کوچکی بلند کنی توی میدان کاخ دادگستری به نمایشت میگذارند. اگر یک میلیون بدزدی در محافل صاحب کرامت میشوی. برای حفظ این نظام اخلاقی دارید سی میلیون به ژاندارمری و دادگستری پول میدهید. به به! 0 27 کتابسَوار 1404/4/1 باباگوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 198 غصه هایم به زودی مرا زشت میکنند. 0 7 فریده چناری 1403/6/2 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 255 عشق تند میگذرد، مانند کودکی است که اصرار دارد بر راهی که از آن عبور میکند نشانههای ویرانی به جا گذارد. 3 8 نرگس 1404/4/9 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 97 + دنیای کثیفی است! - کثیف؟ نه. دنیا به راه خودش میرود. همین. 0 33 مریم علینیای آهندانی 1404/4/9 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 60 0 1 مریم علینیای آهندانی 1404/4/9 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 62 0 0 علیرضا نژادصالحی 1404/4/9 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 100 عزم جزم کرد که برای رسیدن به ثروت و موفقیت دو راه موازی بکشد، بر علم و بر عشق تکیه کند، هم دانشمند و هم برازنده و اهل مُد باشد. هنوز بچه بود! این دو خط موازیاند و هرگز نمیتوانند به هم برسند. 0 2 علیرضا نژادصالحی 1404/4/9 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 107 اگر در قلب آدمی فقط یک احساسِ ذاتی نهفته باشد، آیا این احساس همان غرورِ ناشی از حمایتی نیست که آدمی بتواند هر آن نسبت به موجودی ضعیف اعمال کند؟ اگر عشق را هم بر آن بیفزایید، که عبارت است از حس حقشناسی شدیدِ همه جانهای آزاد نسبت به اصل و منشاء خوشیهایشان، آنگاه به مفهوم بیشمار عجایب روحی پی میبرید. 0 0 علیرضا نژادصالحی 1404/4/10 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 127 ثروتِ سریع مسالهای است که امروزه پنجاه هزار جوان قصد دارند حلّش کنند، جوانهایی که همه در وضعیت شما هستند. شما یک واحدِ این رقماید. خودتان حساب کنید چه تقلّایی باید بکنید و مبارزه چقدر وحشیانه است. باید مثل عنکبوتهای زندانی همدیگر را بخورید چون بدیهی است که پنجاه هزار سِمَتِ خوب موجود نیست. میدانید در این مملکت چطور باید ترقی کرد؟ یا با درخششِ نبوغ یا با شگرد فساد. یا باید مثل یک گلوله توپ میان این توده آدم راه باز کنید، یا این که مثل طاعون به جانشان بیفتید. 0 1 علیرضا نژادصالحی 1404/4/10 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 128 فکر میکنید آدم با شرف چگونه موجودی است؟ در پاریس، با شرف کسی است که سکوت میکند و تن به همرنگی و همراهی نمیدهد. منظورم فلکزدههایی نیستند که در همهجا سختترین کارها به عهده آنهاست و هیچوقت هم مزد زحمتشان داده نمیشود و من اسمشان را میگذارم فرقه گیوه پارههای خدا. البته که شرافت است، شرافت تا حد حماقت، امّا فقر و فاقه هم هست. از همین جا میتوانم مجسم کنم این مردمان شریف چه قیافهای میشوند اگر پرودگار شوخیاش بگیرد و در روز جزا، روز داوری نهایی، خودش را نشان ندهد. 0 1 علیرضا نژادصالحی 1404/4/10 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 133 آدمی که به این مینازد که هیچوقت عقیدهاش عوض نمیشود خودش را متعهد میکند که همیشه یک خط راست را دنبال کند و پیش برود، ابلهی است که به برائت از خطا معتقد است. چیزی به اسم اصول اخلاقی وجود ندارد، هرچه هست رویداد است؛ قانون وجود ندارد، هرچه هست شرایط است: انسان برتر با رویدادها و شرایط کنار میآید و آنها را هدایت میکند. اگر اصول و قوانین ثابتی وجود داشت، ملتها مثل پیرهن اصل و قانون عوض نمیکردند. آدم قرار نیست از کلّ یک ملت عاقلتر باشد. 0 1 علیرضا نژادصالحی 1404/4/10 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 134 دانشجوی عزیزم، شرافتِ نصفه نیمه نداریم: شرافت یا هست یا نیست. میگویند باید از گناهانمان توبه کنیم. این هم یک نظام اخلاقیِ خوشگلِ دیگر، که بر اساسش میتوانی با یک اظهار ندامت ساده حساب یک جنایت را تسویه کنی! 0 1 علیرضا نژادصالحی 1404/4/20 بابا گوریو اونوره دو بالزاک 4.1 55 صفحۀ 247 پدرها برای اینکه خوشبخت باشند باید همیشه بذل و بخشش کنند، معنی پدر بودن همین است. 0 1