بریده کتابهای نه آدمی ستاره 1403/5/14 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 68 یک بار هم که شده اندوهِ شادمانی را به جان میخرم. 0 25 hana 1403/9/9 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 88 تا آنجا که می توانستم، می خواستم از کشمکش با انسان ها دوری کنم،چراکه از افتادن در گرداب آن مجادلات می ترسیدم. 0 1 زهرا عالی حسینی 1402/10/17 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 10 0 23 علی عقیلی نسب 1403/6/6 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 16 در نامهای که برای همسرش به جا گذاشت، نوشت:(( میچی عزیز! بیش از هر کس به تو عشق ورزیدم. لطفا فراموشم کن. اگر مدت زیادی میماندم همه را زجر میدادم که این خود زجری دیگر بود... اگر میمیرم، نه به خاطر نفرت از شما، که به خاطر نفرت از داستاننویسی است...)) 0 14 زهرا عالی حسینی 1402/10/23 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 98 0 8 راضیه ایران پوری 1403/1/12 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 1 0 3 زهرا عالی حسینی 1402/10/17 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 10 0 3 Vallensa 1403/5/31 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 86 0 2 زهرا عالی حسینی 1402/10/24 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 98 0 2 زهرا عالی حسینی 1402/10/23 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 76 0 1 زهرا عالی حسینی 1402/10/24 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 98 0 1 زهرا عالی حسینی 1402/10/23 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 55 0 1 Vallensa 1403/5/31 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 86 بزدل ها حتی از خوشبختی هم می ترسند.از پنبه هم زخم می خورند.از خوشبختی هم جراحت می بینند.پس قبل از اینکه زخمی شوند ، عجله می کنند تا زودتر از آن وضعیت بگریزند. 0 1 زهرا عالی حسینی 1402/10/23 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 98 0 1 Dazai Osamu 1403/6/1 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 14 درد های تنهایی ام را در صندوق سینه مهر و موم میکردم. خاک شان میکردم تا نکند فاش شوند. 0 2 زهرا عالی حسینی 1402/10/23 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 37 0 11 Vallensa 1403/5/30 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 36 0 2 زهرا عالی حسینی 1402/10/17 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 9 0 1 زهرا عالی حسینی 1402/10/17 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 12 0 0 زهرا 5 روز پیش نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 58 از خدا هم میترسم. نمیتوانم به مهرش دل ببندم. تنها به کیفرش ایمان دارم. ایمان باور به بپذیرش قهر خداست با سری افکنده. می شد به دوزخ ایمان داشت ولی به بهشت نه. 0 3
بریده کتابهای نه آدمی ستاره 1403/5/14 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 68 یک بار هم که شده اندوهِ شادمانی را به جان میخرم. 0 25 hana 1403/9/9 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 88 تا آنجا که می توانستم، می خواستم از کشمکش با انسان ها دوری کنم،چراکه از افتادن در گرداب آن مجادلات می ترسیدم. 0 1 زهرا عالی حسینی 1402/10/17 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 10 0 23 علی عقیلی نسب 1403/6/6 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 16 در نامهای که برای همسرش به جا گذاشت، نوشت:(( میچی عزیز! بیش از هر کس به تو عشق ورزیدم. لطفا فراموشم کن. اگر مدت زیادی میماندم همه را زجر میدادم که این خود زجری دیگر بود... اگر میمیرم، نه به خاطر نفرت از شما، که به خاطر نفرت از داستاننویسی است...)) 0 14 زهرا عالی حسینی 1402/10/23 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 98 0 8 راضیه ایران پوری 1403/1/12 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 1 0 3 زهرا عالی حسینی 1402/10/17 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 10 0 3 Vallensa 1403/5/31 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 86 0 2 زهرا عالی حسینی 1402/10/24 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 98 0 2 زهرا عالی حسینی 1402/10/23 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 76 0 1 زهرا عالی حسینی 1402/10/24 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 98 0 1 زهرا عالی حسینی 1402/10/23 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 55 0 1 Vallensa 1403/5/31 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 86 بزدل ها حتی از خوشبختی هم می ترسند.از پنبه هم زخم می خورند.از خوشبختی هم جراحت می بینند.پس قبل از اینکه زخمی شوند ، عجله می کنند تا زودتر از آن وضعیت بگریزند. 0 1 زهرا عالی حسینی 1402/10/23 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 98 0 1 Dazai Osamu 1403/6/1 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 14 درد های تنهایی ام را در صندوق سینه مهر و موم میکردم. خاک شان میکردم تا نکند فاش شوند. 0 2 زهرا عالی حسینی 1402/10/23 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 37 0 11 Vallensa 1403/5/30 زوال بشری اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 36 0 2 زهرا عالی حسینی 1402/10/17 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 9 0 1 زهرا عالی حسینی 1402/10/17 نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 12 0 0 زهرا 5 روز پیش نه آدمی اوسامو دازایی 3.9 21 صفحۀ 58 از خدا هم میترسم. نمیتوانم به مهرش دل ببندم. تنها به کیفرش ایمان دارم. ایمان باور به بپذیرش قهر خداست با سری افکنده. می شد به دوزخ ایمان داشت ولی به بهشت نه. 0 3