بریدههای کتاب دال دوست داشتن زینب قلیچ خانی 1404/4/26 - 08:16 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 58 0 1 فاطمه 1404/5/5 - 22:35 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 23 پازل زندگی را که بازی میکنی، باید از کشف هر قطعه لذت ببری. وقتی قطعه ۷۸ در دستانت است، باید تمام پازل بشود قطعه ی ۷۸؛ تیرگی هایش،همچنان که روشنی هایش. باید چنان زندگی کرد که انگار زندگی همین قطعه است و لاغیر. 0 23 « ساکنِ گریز » 1404/5/23 - 18:11 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 43 «و آخ به آدمِ گرفتارِ عادت! آدمِ وهمزدهای که گمان میکند همهچیز، همیشه، همهجا و همانطور میماند، که یاد نمیگیرد چیزهای دورریختنیِ زندگیاش را دور بریزد.» • دالِ دوست داشتن • 0 1 « ساکنِ گریز » 1404/5/23 - 18:12 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 47 «کلمات بینهایت خطرناکند. همان ”سرچشمهی سوء تفاهم“ها که بله، روباهِ شازده کوچولو گفته بود. کودکِ رابطه، ”دوستت دارم“ میشنود و وجدان میکند. اما زمان که میگذرد، بیمهری و نارفیقی میبیند و در میانهی خشم و تحسّر و دلشکستگی، به ”دوستت دارم“ بیاعتماد میشود. همچنین است عشق و وفاداری و صداقت و دهها کلمهی دیگری که باید بار بیان احساسات مارا بر دوش بکشد.» • دالِ دوست داشتن • 0 0 « ساکنِ گریز » 1404/5/23 - 18:13 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 47 «اما برای فرار از این بیاعتمادی ناخواسته چه میشود کرد؟ آیا میتوان هیچ نگفت و در سکوت، در خاموشی و بیزبانی عشق ورزید و دوست داشت؟ خیالش که بهشت است؛ اما در واقعیت، گویا به محال میماند. پس عجالتا باید به خود نهیب بزنیم که :«اگر دوستت دارمِ دیگری، چیزی جز فرضِ من معنا میدهد، نه که دوست داشتن حقیقت ندارد؛ بلکه دیگری زبان مرا و من، زبان دیگری را نمیشناسم.» چنین است وقتی مفاهیم انتزاعیتر میشوند و دهها و صدها معنی پیدا میکنند که هرکسی از ظن خود یارشان میشود و به کارشان میبندد.» • دالِ دوست داشتن • 0 0 « ساکنِ گریز » 1404/5/24 - 15:42 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 55 «تنها بودن نتیجهی عدم یا فقدان نیست.» • دالِ دوست داشتن • 0 0 « ساکنِ گریز » 1404/5/24 - 15:43 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 58 دیدی که مرا هیچکسی یاد نکرد، جز غم؟ که هزار آفرین بر غم باد! جنابِ مولانا میگوید انگار. 0 0 « ساکنِ گریز » 1404/5/24 - 15:44 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 64 «دوست داشتن حساب و کتاب دارد. دوست داشتن حد و مرز میشناسد. - حساب و کتابش؟ ظرفیت خودت. که اگر میتوانی ظرفت را بزرگتر، ظرفیتت را بیشتر کن. اگر نمیتوانی اما اندازه نگه دار. - حد و مرزش؟ عزت خودت، کرامت خودت، شخصیت خودت. دوست داشتن که نباید تو را بیعزت، بیکرامت، بیشخصیت کند.» 0 0 مرضیه حاج امینی 6 روز پیش دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 51 0 0 فاطیما بهزادی 1403/2/18 - 14:53 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 36 اما من از یک جایی به بعد سعی کردم یاد بگیرم که به فکر روز مبادا نباشم، لنگه کفشها را بیندازم و پا برهنه راه رفتن در بیابان را تمرین کنم، سعی کردم یاد بگیرم که به جای ماندن برای رفتن آماده باشم! 0 7 فاطمه 1402/4/19 - 22:53 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 64 دوست داشتن حساب و کتاب دارد. دوست داشتن حد و مرز میشناسد. _حساب و کتابش؟ ظرفیت خودت. که اگر میتوانی ظرفت را بزرگتر، ظرفیتت را بیشتر کن. اگر نمیتوانی اما اندازه نگه دار. _حد و مرزش؟ عزت خودت، کرامت خودت، شخصیت خودت. دوست داشتن که نباید تو را بیعزت، بیکرامت، بیشخصیت کند. باید؟ 0 10 فهیمه حدیدی 1403/1/8 - 15:45 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 48 بیش از هر کلمه ای باید از همیشه ها و هرگزها و هیچ وقت ها و هیچ کجاها پرهیز کرد - از این «همیشه با تو می مانم»ها و «هرگز ترکت نمی کنم»ها - که «ه» آغازشان با دو چشم حیران و متعجب به آدم هایی می نگرد که مقید به زمان و مکان اند، اما فراتر از زمان و مکان وعده می دهند و باور و اعتماد را به مسخره می گیرند. ۴۸ | دال دوست داشتن 0 7 فاطمه صاد 1404/3/29 - 22:23 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 99 ادم همانی است که هم گریه میکند، هم داد میزند، هم خشمگین میشود، و هم تا اخر عمرش مدیون خودش است، اگر همانجا همان وقت، به همان کس، همان حرفی را که باید بزند، نزند. 0 7 زهرا نوروزی 1403/3/21 - 10:08 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 54 شاید اگر غم را بشناسیم و با حقیقت حضورش کنار بیاییم، بار رنجمان را جور دیگر به دوش بکشیم 0 4 غزل ⋆ 1404/3/18 - 11:28 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 41 ما شدیم آدم های انبار کننده ی خاطرات برای روزهایی که هیچوقت نیامدند. دل سپردیم به خاطرات خطراتی که کرده بودیم، و خود خطر کردن را فراموش کردیم. به جاش یاد گرفتیم چطور هر چیزی را که دوست داریم، اما نمیتوانیم توی زندگی جایش بدهیم، یک گوشه انبار کنیم: شکسته، دلمرده، خاک گرفته. 0 13 فاطیما بهزادی 1403/2/18 - 15:14 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 46 و بیش از هر کلمهای باید از «همیشهها» و «هرگزها» «هیچ وقتها» و «هیچ کجاها» پرهیز کرد- از این «همیشه با تو میمانم ها» و «هرگز ترکت نمیکنم ها»- که «ه» آغازشان با دو چشم حیران و متعجب ، به آدمهایی مینگرد که مقید به زمان و مکاناند، اما فراتر از زمان و مکان وعده میدهند و باور و اعتماد را به سخره میگیرند! 0 6 نسرین سادات موسوی 1404/2/1 - 08:28 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 55 در فقره ی تنهایی، باید دریابیم که تنهایی یک کیفیت است. یک واقعیت مستقل. 0 4 ریحانه ضمیری 1402/12/25 - 20:56 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 106 0 4 فهیمه حدیدی 1403/1/8 - 15:49 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 79 حالا من این جور خیال می کنم که آدم باید یکی _و فقط یکی_ را داشته باشد توی زندگی اش که جلوش کم بیاورد. یکی که مشتش را ببرد جلو پیشش وا کند،که سری که بر سر گردون به فخر می ساید را بیاورد، با خیال راحت بگذارد بر آستانش. نه به ذلت و خاکساری که به مهر و فروتنی. از «پناه» حرف نمی زنم؛ از «مرشد» و «معشوق» هم! نام ندارد شاید. فقط میدانی کسی است و هست. 0 10 فاطیما بهزادی 1403/2/18 - 15:10 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 46 و البته که باید احتیاط کرد در گفتن ، بیش از شنیدن. برای جلب شادی یا خوشنودی محبوبی که معشوق نیست، عشق و عاشقی را نباید به پایش سر برید. «دوستت دارم» را نباید لقلقه زبان کرد «عاشقت هستم» را نباید نقل و نبات کرد و بر سر این و آن پاشید. 0 6
بریدههای کتاب دال دوست داشتن زینب قلیچ خانی 1404/4/26 - 08:16 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 58 0 1 فاطمه 1404/5/5 - 22:35 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 23 پازل زندگی را که بازی میکنی، باید از کشف هر قطعه لذت ببری. وقتی قطعه ۷۸ در دستانت است، باید تمام پازل بشود قطعه ی ۷۸؛ تیرگی هایش،همچنان که روشنی هایش. باید چنان زندگی کرد که انگار زندگی همین قطعه است و لاغیر. 0 23 « ساکنِ گریز » 1404/5/23 - 18:11 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 43 «و آخ به آدمِ گرفتارِ عادت! آدمِ وهمزدهای که گمان میکند همهچیز، همیشه، همهجا و همانطور میماند، که یاد نمیگیرد چیزهای دورریختنیِ زندگیاش را دور بریزد.» • دالِ دوست داشتن • 0 1 « ساکنِ گریز » 1404/5/23 - 18:12 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 47 «کلمات بینهایت خطرناکند. همان ”سرچشمهی سوء تفاهم“ها که بله، روباهِ شازده کوچولو گفته بود. کودکِ رابطه، ”دوستت دارم“ میشنود و وجدان میکند. اما زمان که میگذرد، بیمهری و نارفیقی میبیند و در میانهی خشم و تحسّر و دلشکستگی، به ”دوستت دارم“ بیاعتماد میشود. همچنین است عشق و وفاداری و صداقت و دهها کلمهی دیگری که باید بار بیان احساسات مارا بر دوش بکشد.» • دالِ دوست داشتن • 0 0 « ساکنِ گریز » 1404/5/23 - 18:13 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 47 «اما برای فرار از این بیاعتمادی ناخواسته چه میشود کرد؟ آیا میتوان هیچ نگفت و در سکوت، در خاموشی و بیزبانی عشق ورزید و دوست داشت؟ خیالش که بهشت است؛ اما در واقعیت، گویا به محال میماند. پس عجالتا باید به خود نهیب بزنیم که :«اگر دوستت دارمِ دیگری، چیزی جز فرضِ من معنا میدهد، نه که دوست داشتن حقیقت ندارد؛ بلکه دیگری زبان مرا و من، زبان دیگری را نمیشناسم.» چنین است وقتی مفاهیم انتزاعیتر میشوند و دهها و صدها معنی پیدا میکنند که هرکسی از ظن خود یارشان میشود و به کارشان میبندد.» • دالِ دوست داشتن • 0 0 « ساکنِ گریز » 1404/5/24 - 15:42 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 55 «تنها بودن نتیجهی عدم یا فقدان نیست.» • دالِ دوست داشتن • 0 0 « ساکنِ گریز » 1404/5/24 - 15:43 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 58 دیدی که مرا هیچکسی یاد نکرد، جز غم؟ که هزار آفرین بر غم باد! جنابِ مولانا میگوید انگار. 0 0 « ساکنِ گریز » 1404/5/24 - 15:44 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 64 «دوست داشتن حساب و کتاب دارد. دوست داشتن حد و مرز میشناسد. - حساب و کتابش؟ ظرفیت خودت. که اگر میتوانی ظرفت را بزرگتر، ظرفیتت را بیشتر کن. اگر نمیتوانی اما اندازه نگه دار. - حد و مرزش؟ عزت خودت، کرامت خودت، شخصیت خودت. دوست داشتن که نباید تو را بیعزت، بیکرامت، بیشخصیت کند.» 0 0 مرضیه حاج امینی 6 روز پیش دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 51 0 0 فاطیما بهزادی 1403/2/18 - 14:53 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 36 اما من از یک جایی به بعد سعی کردم یاد بگیرم که به فکر روز مبادا نباشم، لنگه کفشها را بیندازم و پا برهنه راه رفتن در بیابان را تمرین کنم، سعی کردم یاد بگیرم که به جای ماندن برای رفتن آماده باشم! 0 7 فاطمه 1402/4/19 - 22:53 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 64 دوست داشتن حساب و کتاب دارد. دوست داشتن حد و مرز میشناسد. _حساب و کتابش؟ ظرفیت خودت. که اگر میتوانی ظرفت را بزرگتر، ظرفیتت را بیشتر کن. اگر نمیتوانی اما اندازه نگه دار. _حد و مرزش؟ عزت خودت، کرامت خودت، شخصیت خودت. دوست داشتن که نباید تو را بیعزت، بیکرامت، بیشخصیت کند. باید؟ 0 10 فهیمه حدیدی 1403/1/8 - 15:45 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 48 بیش از هر کلمه ای باید از همیشه ها و هرگزها و هیچ وقت ها و هیچ کجاها پرهیز کرد - از این «همیشه با تو می مانم»ها و «هرگز ترکت نمی کنم»ها - که «ه» آغازشان با دو چشم حیران و متعجب به آدم هایی می نگرد که مقید به زمان و مکان اند، اما فراتر از زمان و مکان وعده می دهند و باور و اعتماد را به مسخره می گیرند. ۴۸ | دال دوست داشتن 0 7 فاطمه صاد 1404/3/29 - 22:23 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 99 ادم همانی است که هم گریه میکند، هم داد میزند، هم خشمگین میشود، و هم تا اخر عمرش مدیون خودش است، اگر همانجا همان وقت، به همان کس، همان حرفی را که باید بزند، نزند. 0 7 زهرا نوروزی 1403/3/21 - 10:08 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 54 شاید اگر غم را بشناسیم و با حقیقت حضورش کنار بیاییم، بار رنجمان را جور دیگر به دوش بکشیم 0 4 غزل ⋆ 1404/3/18 - 11:28 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 41 ما شدیم آدم های انبار کننده ی خاطرات برای روزهایی که هیچوقت نیامدند. دل سپردیم به خاطرات خطراتی که کرده بودیم، و خود خطر کردن را فراموش کردیم. به جاش یاد گرفتیم چطور هر چیزی را که دوست داریم، اما نمیتوانیم توی زندگی جایش بدهیم، یک گوشه انبار کنیم: شکسته، دلمرده، خاک گرفته. 0 13 فاطیما بهزادی 1403/2/18 - 15:14 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 46 و بیش از هر کلمهای باید از «همیشهها» و «هرگزها» «هیچ وقتها» و «هیچ کجاها» پرهیز کرد- از این «همیشه با تو میمانم ها» و «هرگز ترکت نمیکنم ها»- که «ه» آغازشان با دو چشم حیران و متعجب ، به آدمهایی مینگرد که مقید به زمان و مکاناند، اما فراتر از زمان و مکان وعده میدهند و باور و اعتماد را به سخره میگیرند! 0 6 نسرین سادات موسوی 1404/2/1 - 08:28 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 55 در فقره ی تنهایی، باید دریابیم که تنهایی یک کیفیت است. یک واقعیت مستقل. 0 4 ریحانه ضمیری 1402/12/25 - 20:56 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 106 0 4 فهیمه حدیدی 1403/1/8 - 15:49 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 79 حالا من این جور خیال می کنم که آدم باید یکی _و فقط یکی_ را داشته باشد توی زندگی اش که جلوش کم بیاورد. یکی که مشتش را ببرد جلو پیشش وا کند،که سری که بر سر گردون به فخر می ساید را بیاورد، با خیال راحت بگذارد بر آستانش. نه به ذلت و خاکساری که به مهر و فروتنی. از «پناه» حرف نمی زنم؛ از «مرشد» و «معشوق» هم! نام ندارد شاید. فقط میدانی کسی است و هست. 0 10 فاطیما بهزادی 1403/2/18 - 15:10 دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 59 صفحۀ 46 و البته که باید احتیاط کرد در گفتن ، بیش از شنیدن. برای جلب شادی یا خوشنودی محبوبی که معشوق نیست، عشق و عاشقی را نباید به پایش سر برید. «دوستت دارم» را نباید لقلقه زبان کرد «عاشقت هستم» را نباید نقل و نبات کرد و بر سر این و آن پاشید. 0 6