بریده‌ای از کتاب دال دوست داشتن اثر حسین وحدانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 41

ما شدیم آدم های انبار کننده ی خاطرات برای روزهایی که هیچ‌وقت نیامدند. دل سپردیم به خاطرات خطراتی که کرده بودیم، و خود خطر کردن را فراموش کردیم. به جاش یاد گرفتیم چطور هر چیزی را که دوست داریم، اما نمی‌توانیم توی زندگی جایش بدهیم، یک گوشه انبار کنیم: شکسته، دل‌مرده، خاک گرفته.

ما شدیم آدم های انبار کننده ی خاطرات برای روزهایی که هیچ‌وقت نیامدند. دل سپردیم به خاطرات خطراتی که کرده بودیم، و خود خطر کردن را فراموش کردیم. به جاش یاد گرفتیم چطور هر چیزی را که دوست داریم، اما نمی‌توانیم توی زندگی جایش بدهیم، یک گوشه انبار کنیم: شکسته، دل‌مرده، خاک گرفته.

31

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.