بریدههای کتاب پاستیل های بنفش آوا صالحی 1403/10/26 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 11 آدم ها همیشه دوست ندارند حقیقت را بشنوند! 0 3 علیپور 1402/6/11 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 11 آدم ها همیشه دوست ندارند حقیقت را بشنوند... 2 25 saleh 1402/12/25 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 24 گفت: میو! من هم در جواب گفتم: میو! 0 6 کتابدار هاگوارتز 1403/3/1 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 13 آدم ها همیشه دوست ندارند حقیقت را بشنوند 0 4 ramila ghanbary 1402/6/11 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 144 همیشه یک دلیل منطقی وجود دارد اما من میخواستم تا زمانی که میتوانستم از این جادو لذت ببرم ✌🏾 0 14 امیرمحمد نوروزی 1404/3/14 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 28 چقدر خوب است دوستی داشته باشی که به اندازهی تو از پاستیل بنفش خوشش بیاید. 0 4 ریحانهفلاح 1402/8/28 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 10 مردم همیشه دوست ندارند حقیقت رو بشنوند. 0 12 مریم علینیای آهندانی 1402/9/28 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 32 0 2 Zahra 1403/12/18 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 17 حافظه چیز عجیبی است مثلا در چهار سالگی یادم میآید که توی بازار گم شدم اما یادم نمی آید مامان و بابا م که مرا صدا میزدند و گریه می گردند چه طور پیدایم کردند 0 3 Fatemeh_Helfi 1403/3/12 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 117 دانش یعنی واقعیت ها. زندگی هم از واقعیت ها تشکیل شده است. وقتی علت اتفاق ها را بفهمی، بعد می توانی کاری کنی که دیگر نیفتند یا برعکس. 0 15 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/5/5 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 31 0 3 clara 1402/11/30 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 9 دریافتم آدم ها طاقت شنیدن حقیقت را ندارند! 0 10 𝐕 1402/9/5 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 75 بذار اینجوری بگیم: تو میتونی حسابی از دست کسی شاکی باشی و در عین حال، از ته قلب دوستش داشته باشی. 1 36 S.M 1403/5/2 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 103 0 13 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/5/5 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 30 0 1 فاطمه آراسته 1403/12/22 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 151 _ بهترین شنونده ممکن خودِ آدمه. 0 2 آوا سادات 1403/7/3 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 171 تکرار کردم:((فنیان...اومم...کرنشا،اون وقت هایی که پیش من نیستی،کجا میری؟چی کار می کنی؟)) 0 6 ✨️🌿𝓷𝓲𝓵𝓶𝓪𝓱 𝓯𝓸𝓻𝓮𝓼𝓽 𝓵𝓲𝓫𝓻𝓪𝓻𝔂🦔✨️ 1404/4/9 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 34 کتابدار مدرسهی ما میگوید هیچوقت نمیتوانید کتابی را از روی جلدش قضاوت کنی. من هم باید بگویم که نمیتوانید محلهای را از روی قوهایش قضاوت کنید. 0 4 Arad solati 1404/6/1 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 188 دستم را انداختم دور کمرش و زور زدم. انگار شیری را بغل کرده بودم یک تن وزن داشت کرنشا پنجه هایش را فرو کرده بود توی لحافی که بچگی ها عمه بزرگم ترودی برایم بافته بود. نا امید شدم و ولش کردم. کرنشا پنجه هایش را کشید بیرون و گفت ببین من نمی توانم تا وقتی کمکت نکرده ام برم دست من نیست که پس دست کیه؟ کرنشا با همان چشم های تیله ای و سبزش به من خیره شد پنجه هایش را گذاشت روی شانه ام بوی کف صابون و نعناع میداد گفت تو جکسون دست توئه 0 0 NSTRN.M 1404/4/18 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 144 تو نمی تونی امواج صوتی رو ببینی ولی می تونی از موسیقی لذت ببری 0 2
بریدههای کتاب پاستیل های بنفش آوا صالحی 1403/10/26 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 11 آدم ها همیشه دوست ندارند حقیقت را بشنوند! 0 3 علیپور 1402/6/11 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 11 آدم ها همیشه دوست ندارند حقیقت را بشنوند... 2 25 saleh 1402/12/25 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 24 گفت: میو! من هم در جواب گفتم: میو! 0 6 کتابدار هاگوارتز 1403/3/1 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 13 آدم ها همیشه دوست ندارند حقیقت را بشنوند 0 4 ramila ghanbary 1402/6/11 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 144 همیشه یک دلیل منطقی وجود دارد اما من میخواستم تا زمانی که میتوانستم از این جادو لذت ببرم ✌🏾 0 14 امیرمحمد نوروزی 1404/3/14 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 28 چقدر خوب است دوستی داشته باشی که به اندازهی تو از پاستیل بنفش خوشش بیاید. 0 4 ریحانهفلاح 1402/8/28 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 10 مردم همیشه دوست ندارند حقیقت رو بشنوند. 0 12 مریم علینیای آهندانی 1402/9/28 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 32 0 2 Zahra 1403/12/18 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 17 حافظه چیز عجیبی است مثلا در چهار سالگی یادم میآید که توی بازار گم شدم اما یادم نمی آید مامان و بابا م که مرا صدا میزدند و گریه می گردند چه طور پیدایم کردند 0 3 Fatemeh_Helfi 1403/3/12 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 117 دانش یعنی واقعیت ها. زندگی هم از واقعیت ها تشکیل شده است. وقتی علت اتفاق ها را بفهمی، بعد می توانی کاری کنی که دیگر نیفتند یا برعکس. 0 15 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/5/5 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 31 0 3 clara 1402/11/30 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 9 دریافتم آدم ها طاقت شنیدن حقیقت را ندارند! 0 10 𝐕 1402/9/5 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 75 بذار اینجوری بگیم: تو میتونی حسابی از دست کسی شاکی باشی و در عین حال، از ته قلب دوستش داشته باشی. 1 36 S.M 1403/5/2 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 103 0 13 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/5/5 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 30 0 1 فاطمه آراسته 1403/12/22 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 151 _ بهترین شنونده ممکن خودِ آدمه. 0 2 آوا سادات 1403/7/3 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 171 تکرار کردم:((فنیان...اومم...کرنشا،اون وقت هایی که پیش من نیستی،کجا میری؟چی کار می کنی؟)) 0 6 ✨️🌿𝓷𝓲𝓵𝓶𝓪𝓱 𝓯𝓸𝓻𝓮𝓼𝓽 𝓵𝓲𝓫𝓻𝓪𝓻𝔂🦔✨️ 1404/4/9 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 34 کتابدار مدرسهی ما میگوید هیچوقت نمیتوانید کتابی را از روی جلدش قضاوت کنی. من هم باید بگویم که نمیتوانید محلهای را از روی قوهایش قضاوت کنید. 0 4 Arad solati 1404/6/1 پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 188 دستم را انداختم دور کمرش و زور زدم. انگار شیری را بغل کرده بودم یک تن وزن داشت کرنشا پنجه هایش را فرو کرده بود توی لحافی که بچگی ها عمه بزرگم ترودی برایم بافته بود. نا امید شدم و ولش کردم. کرنشا پنجه هایش را کشید بیرون و گفت ببین من نمی توانم تا وقتی کمکت نکرده ام برم دست من نیست که پس دست کیه؟ کرنشا با همان چشم های تیله ای و سبزش به من خیره شد پنجه هایش را گذاشت روی شانه ام بوی کف صابون و نعناع میداد گفت تو جکسون دست توئه 0 0 NSTRN.M 1404/4/18 پاستیل بنفش کاترین اپلگیت 3.4 285 صفحۀ 144 تو نمی تونی امواج صوتی رو ببینی ولی می تونی از موسیقی لذت ببری 0 2