بریده‌های کتاب مغازه جادویی

ما متولد می شویم و می میریم و هر چه در این فاصله اتفاق می افتد، آنقدر تصادفی است که از هر منطقی سر پیچی می کند.

ما به دنیا می آییم و سپس می‌میریم و هر چیزی که بین این دو اتفاق می افتد می تواند چنان تصادفی به نظر برسد که منطق را به چالش بکشد

اگر از درد درس بگیری، تجربه‌ی درد میتواند یک موهبت باشد.

لنکستر قرار بود شهری باشد که من پشت سرم رها میکردم..

<< جیم، هر آدمی تو زندگی ش یه دردی داره.

وقتی گرسنه باشی فرقی نداره مرغ اول اومده باشه یا تخم مرغ مگه نه؟!

در دانشگاه پزشکی به شما یاد نمی دهند که چطور به همسر و دو فرزندش بگویید که زن و مادرشان را از دست داده اند.نمی توانی انسان باشی و درد بستگان را حس نکنی!

به نظر من مردم فقط چیزی رو میبینن که در ذهنشون هست، نه چیزی که واقعا اونجاست... 🪩

اغلب مواقع آن هایی که به بقیه آسیب می‌زنند، خودشان بیشتر از همه آسیب می‌بینند.

.....فکر نمی‌کنم هیچ قانونی در فیزیک وجود داشته باشد که بتواند قدرت و نیرویی را که از ترکیب مغز و قلب ایجاد می‌شود، به اندازه کافی توصیف کند.....🩵🧠

هیچ زندگی بی‌نقصی وجود نداره که ما بتونیم در اون متولد بشیم و نمیشه از این واقعیت افتضاح، یعنی رنج کشیدن، فرار کنیم. نمیتونیم از هماهنگی و تقارن زیبای قلب هم فرار کنیم.

قلب جادویی خاص دارد:عشق.

قلب تحت فشار، چه از عشق شدید یا رنج شدید، ممکن است شکافته شود و هرگز و هرگز دوباره مثل قبل نشود. این نه تنها در معنای استعاری، بلکه در واقعیت نیز صادق است. در واقعیت، وضعیتی به نام "سندرم قلب شکسته" وجود دارد.....

هر شخصی، در یک مقطع زمانی از زندگی خود، نیاز به فرصت دارد تا کاری که همه باور دارند غیر ممکن است انجام دهد.

گاهی قوانین و معیارها از اهمیت بالایی برخوردارند، ولی در اکثر مواقع قراردادی هستند و فقط برای غربالگری اعداد و محدود کردن فرصت ها عمل می کنند.

خانواده ام دیگر فقط خانواده ام بود،نه زخمی کهنه که هر روز عذابم می داد.همچنین به وضوح مشخص شد که من پدرم،مادرم،برادرم و خواهرم نبودم.من خودم بودم!

روث به من یاد داده بود که اجازه ندهم شرایط موقعیتم را تعریف کند.اینکه نگذارم دیگران ارزش مرا تعیین کنند!