بریدههای کتاب بر استخوانهای مردگان نیایش 1403/4/14 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 22 آنچه از این کالبد میرود بخشی از دنیا را همراهش میبرد؛ مهم هم نیست که خوب باشد یا بد، خطاکار یا پرهیزگار، زیرا بر حال جایش بسیار خالی میماند. 0 6 نیایش 1403/4/14 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 25 بر اثر خشم، ذهن بازتر و نافذتر میشود، به روشن بینی میرسد. خشم بر سایر عواطف غلبه میکند و جسم را به اختیار خویش در میآورد. بیهیچ تردید، خرد از خشم سرچشمه میگیرد، زیرا فقط خشم قادر است از هر حد و مرزی بگذرد. 0 1 آریا ابراهیمی 1404/4/1 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 20 خشم باعث میشود ذهن آدم روشن و شفاف شود و چیزهای بیشتری را ببیند. این حس بر سایر غلبه می کند و سرتاسر بدن را تحت سلطه خود در می آورد. بدون تردید خشم منشأ خردمندی است، چون با قدرتی دارد که از تمام محدودیت ها فراتر می رود. 0 3 فاطمه صادقی 1404/4/5 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 260 همواره خشم پس از خویش فضایخالی عظیمی باقی میگذارد که بلافاصله سیلابِ اندوه بهسان رودی بی ابتدا و بی انتها بر آن جاری میشود. 0 0 راضیه.الف 1404/3/18 استخوان مردگان را شخم بزن اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 1 کسی که رنج میکشد دسترسی ویژه ای به خداوند دارد، مثلا، از یک در فرعی به او می رسد و برای همین، مورد عنایت خداوند قرار می گیرد، زیرا در این حالت به درجه ای از دریافت حقیقت می رسد که اگر درد و رنج نمی کشید، درک کردن آن برایش دشوار می بود.پس در نتیجه، در واقع آن کسی که سالم و سلامت است، در رنج و عذاب قرار دارد، هر چند ممکن است این گفته عجیب به نظر برسد. 0 8 راضیه.الف 1404/3/19 استخوان مردگان را شخم بزن اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 1 روش قدیمی ای که برای برخورد با خوابهای بد وجود دارد این است که این خوابها را سر کاسه توالت بلند بلند تعریف کنید و بعد آب شویه را بکشید تا آب آنها را با خود ببرد:) 0 10 نیایش 1403/4/15 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 44 زندان آن بیرون نیست، بلکه درون هرکدام از ماست. چه بسا، بلد نباشیم بدون آن زندگی کنیم. 0 4 زهرا هژبری:) 1404/3/16 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 60 0 22 فاطمه صادقی 1404/4/4 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 20 سالهای دراز تیرهروزی بیشتر از مرضی مهلک منزلت انسان را پایین میآورند. 0 0 آریا ابراهیمی 1404/4/2 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 35 زندان واقعی در آن بیرون نیست بلکه در درون هر یک از ماست. شاید ما فقط نمی دانیم چطور بدون آن زندگی کنیم. 0 3 نیایش 1403/4/15 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 47 ...زیرا معلوم نبود این کشور چه دارد که غم غربتش چنین هولناک به جان آدم میافتد... 0 5 درسا احیا 1402/3/26 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 47 دربارهی نوری راستین آواز میخواندیم که در مکانی دور دست وجود دارد و، گرچه تاکنون از نگاهمان پنهان است، آنگاه که بمیریم بر ما ظاهر میشود. حالا فقط از ورای آینهای مقعر قادریم نظارهاش کنیم اما در روز مقرر با آن رو در رو خواهیم شد و ما را در میان خواهد گرفت چرا که این نور برایمان مادر است و از آن آمدهایم. هر کداممان، ذرهای از آن را در وجودمان داریم. بر این اساس در واقع مرگ باید مایهی شادمانیمان باشد. سرود که میخواندم چنین میاندیشیدم ولی ته دلم هرگز به هیچگونه توزیع شخصی نور ابدی باور نداشتم، نه پروردگار چنین میکرد نه هیچ حسابدار آسمانیای. هرگز یک فرد به تنهایی تاب تحمل این همه رنج را ندارد به خصوص که دانای مطلق باشد: اگر از من بپرسند میگویم زیر سنگینی این اندوه از پای در میآید، مگر آن که از قبل در پس مکانیسمی دفاعی پناه گرفته باشد، مثل ابنای بشر. فقط یک ماشین میتواند تمام رنج عالم را تاب بیاورد. فقط یک ماشین ساده، مؤثر و عادل اما از آنجایی که قرار است همه چیز به صورت مکانیکی عمل کند پس دعاهایمان حاصلی ندارند. 0 2 آریا ابراهیمی 1404/4/2 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 34 گاهی وقتها وقتی خون آدم به جوش میآید، همه چیز ساده و بدیهی به نظر می رسد. خشم همه چیز را نظم میبخشد و کل دنیا را یکجا به آدم نشان میدهد؛ خشم قابلیت شفاف دیدن را دوباره بازسازی میکند چیزی که رسیدن به آن در هر موقعیت دیگری دشوار است. 0 2 درسا احیا 1402/4/3 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 92 مطابق نظریهی من بزرگترین ایراد برنامهریزی بدنمان این است که مخچهمان به صورت صحیح و مناسب با مغزمان ارتباط ندارد. بدجور طراحی شدهایم. باید براساس الگویی متفاوت جایگزین شویم. اگر مخچهمان با مغزمان پیوند داشت از شناخت کامل نسبت به آناتومیمان برخوردار بودیم و میدانستیم در بدنمان چه میگذرد. مثلاً به خودمان میگفتیم «آهان، سطح پتاسیم خونم پایین اومده. یک چیزی داره به سومین مهرهی گردن لطمه میزنه. امروز وضعیت فشار خون تعریفی نداره باید برم یک کم ورزش کنم. با مایونزی که دیروز خوردم کلسترولم از حد عادی بالاتر رفته، باید حواسم بهش باشه!» بدنمان بار و بندیل دست و پاگیری است که دنبال خودمان میکشیم و چون ازش چیز زیادی نمیدانیم مجبوریم به ابزارهای متفاوت متوسل شویم تا از سادهترین فرایندهایش اطلاع پیدا کنیم. یگانه ابزار بدوی و زمختی که بهمان پیشکش شده تا مثلاً تسلی خاطرمان باشد درد است. اگر فرشتهها وجود داشته باشند حتماً با مشاهده حال و وضعمان از خنده روده بر میشوند. بدنی نصیبشان شده که راجع بهاش چیزی نمیدانند. بدون دفترچه راهنما تحویلش گرفتهاند. 0 17 فاطمه صادقی 1404/4/4 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 41 بهترین کسی که آدم میتواند باهاش اختلاط کند، خودش است _ لااقل سوءتفاهم پیش نمیآید. 0 0 آفتاب شریفیراد 1404/4/8 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 12 یکهو فهمیدم مرگ میتواند چقدر مفید و منصفانه باشد، درست مثل محلول ضدعفونی کننده یا جاروبرقی. 0 2 مائده 1404/4/10 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 226 زمان در خدمت ماست و این فرصت بزرگ را به ما میبخشد تا عالم محنت زده دردمند را به جهانی شاد و قرین آرامش بدل سازیم. 0 2 شهلا 1404/4/10 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 22 آنچه از این کالبد می رود بخشی از دنیا را همراهش می برد ؛ مهم هم نیست که خوب باشد یا بد ، خطاکار یا پرهیزکار ، زیرا به هرحال جایش بسیار خالی می ماند. 0 1 شهلا 1404/4/11 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 41 راستش ، بهترین کسی که آدم میتواند باهاش اختلاط کند خودش است _لااقل سوءتفاهم پیش نمی آید. 0 6 آفتاب شریفیراد 1404/4/16 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 104 عجب پهناور و مالامال از زندگی است این عالم! 0 4
بریدههای کتاب بر استخوانهای مردگان نیایش 1403/4/14 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 22 آنچه از این کالبد میرود بخشی از دنیا را همراهش میبرد؛ مهم هم نیست که خوب باشد یا بد، خطاکار یا پرهیزگار، زیرا بر حال جایش بسیار خالی میماند. 0 6 نیایش 1403/4/14 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 25 بر اثر خشم، ذهن بازتر و نافذتر میشود، به روشن بینی میرسد. خشم بر سایر عواطف غلبه میکند و جسم را به اختیار خویش در میآورد. بیهیچ تردید، خرد از خشم سرچشمه میگیرد، زیرا فقط خشم قادر است از هر حد و مرزی بگذرد. 0 1 آریا ابراهیمی 1404/4/1 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 20 خشم باعث میشود ذهن آدم روشن و شفاف شود و چیزهای بیشتری را ببیند. این حس بر سایر غلبه می کند و سرتاسر بدن را تحت سلطه خود در می آورد. بدون تردید خشم منشأ خردمندی است، چون با قدرتی دارد که از تمام محدودیت ها فراتر می رود. 0 3 فاطمه صادقی 1404/4/5 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 260 همواره خشم پس از خویش فضایخالی عظیمی باقی میگذارد که بلافاصله سیلابِ اندوه بهسان رودی بی ابتدا و بی انتها بر آن جاری میشود. 0 0 راضیه.الف 1404/3/18 استخوان مردگان را شخم بزن اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 1 کسی که رنج میکشد دسترسی ویژه ای به خداوند دارد، مثلا، از یک در فرعی به او می رسد و برای همین، مورد عنایت خداوند قرار می گیرد، زیرا در این حالت به درجه ای از دریافت حقیقت می رسد که اگر درد و رنج نمی کشید، درک کردن آن برایش دشوار می بود.پس در نتیجه، در واقع آن کسی که سالم و سلامت است، در رنج و عذاب قرار دارد، هر چند ممکن است این گفته عجیب به نظر برسد. 0 8 راضیه.الف 1404/3/19 استخوان مردگان را شخم بزن اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 1 روش قدیمی ای که برای برخورد با خوابهای بد وجود دارد این است که این خوابها را سر کاسه توالت بلند بلند تعریف کنید و بعد آب شویه را بکشید تا آب آنها را با خود ببرد:) 0 10 نیایش 1403/4/15 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 44 زندان آن بیرون نیست، بلکه درون هرکدام از ماست. چه بسا، بلد نباشیم بدون آن زندگی کنیم. 0 4 زهرا هژبری:) 1404/3/16 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 60 0 22 فاطمه صادقی 1404/4/4 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 20 سالهای دراز تیرهروزی بیشتر از مرضی مهلک منزلت انسان را پایین میآورند. 0 0 آریا ابراهیمی 1404/4/2 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 35 زندان واقعی در آن بیرون نیست بلکه در درون هر یک از ماست. شاید ما فقط نمی دانیم چطور بدون آن زندگی کنیم. 0 3 نیایش 1403/4/15 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 47 ...زیرا معلوم نبود این کشور چه دارد که غم غربتش چنین هولناک به جان آدم میافتد... 0 5 درسا احیا 1402/3/26 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 47 دربارهی نوری راستین آواز میخواندیم که در مکانی دور دست وجود دارد و، گرچه تاکنون از نگاهمان پنهان است، آنگاه که بمیریم بر ما ظاهر میشود. حالا فقط از ورای آینهای مقعر قادریم نظارهاش کنیم اما در روز مقرر با آن رو در رو خواهیم شد و ما را در میان خواهد گرفت چرا که این نور برایمان مادر است و از آن آمدهایم. هر کداممان، ذرهای از آن را در وجودمان داریم. بر این اساس در واقع مرگ باید مایهی شادمانیمان باشد. سرود که میخواندم چنین میاندیشیدم ولی ته دلم هرگز به هیچگونه توزیع شخصی نور ابدی باور نداشتم، نه پروردگار چنین میکرد نه هیچ حسابدار آسمانیای. هرگز یک فرد به تنهایی تاب تحمل این همه رنج را ندارد به خصوص که دانای مطلق باشد: اگر از من بپرسند میگویم زیر سنگینی این اندوه از پای در میآید، مگر آن که از قبل در پس مکانیسمی دفاعی پناه گرفته باشد، مثل ابنای بشر. فقط یک ماشین میتواند تمام رنج عالم را تاب بیاورد. فقط یک ماشین ساده، مؤثر و عادل اما از آنجایی که قرار است همه چیز به صورت مکانیکی عمل کند پس دعاهایمان حاصلی ندارند. 0 2 آریا ابراهیمی 1404/4/2 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 34 گاهی وقتها وقتی خون آدم به جوش میآید، همه چیز ساده و بدیهی به نظر می رسد. خشم همه چیز را نظم میبخشد و کل دنیا را یکجا به آدم نشان میدهد؛ خشم قابلیت شفاف دیدن را دوباره بازسازی میکند چیزی که رسیدن به آن در هر موقعیت دیگری دشوار است. 0 2 درسا احیا 1402/4/3 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 92 مطابق نظریهی من بزرگترین ایراد برنامهریزی بدنمان این است که مخچهمان به صورت صحیح و مناسب با مغزمان ارتباط ندارد. بدجور طراحی شدهایم. باید براساس الگویی متفاوت جایگزین شویم. اگر مخچهمان با مغزمان پیوند داشت از شناخت کامل نسبت به آناتومیمان برخوردار بودیم و میدانستیم در بدنمان چه میگذرد. مثلاً به خودمان میگفتیم «آهان، سطح پتاسیم خونم پایین اومده. یک چیزی داره به سومین مهرهی گردن لطمه میزنه. امروز وضعیت فشار خون تعریفی نداره باید برم یک کم ورزش کنم. با مایونزی که دیروز خوردم کلسترولم از حد عادی بالاتر رفته، باید حواسم بهش باشه!» بدنمان بار و بندیل دست و پاگیری است که دنبال خودمان میکشیم و چون ازش چیز زیادی نمیدانیم مجبوریم به ابزارهای متفاوت متوسل شویم تا از سادهترین فرایندهایش اطلاع پیدا کنیم. یگانه ابزار بدوی و زمختی که بهمان پیشکش شده تا مثلاً تسلی خاطرمان باشد درد است. اگر فرشتهها وجود داشته باشند حتماً با مشاهده حال و وضعمان از خنده روده بر میشوند. بدنی نصیبشان شده که راجع بهاش چیزی نمیدانند. بدون دفترچه راهنما تحویلش گرفتهاند. 0 17 فاطمه صادقی 1404/4/4 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 41 بهترین کسی که آدم میتواند باهاش اختلاط کند، خودش است _ لااقل سوءتفاهم پیش نمیآید. 0 0 آفتاب شریفیراد 1404/4/8 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 12 یکهو فهمیدم مرگ میتواند چقدر مفید و منصفانه باشد، درست مثل محلول ضدعفونی کننده یا جاروبرقی. 0 2 مائده 1404/4/10 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 226 زمان در خدمت ماست و این فرصت بزرگ را به ما میبخشد تا عالم محنت زده دردمند را به جهانی شاد و قرین آرامش بدل سازیم. 0 2 شهلا 1404/4/10 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 22 آنچه از این کالبد می رود بخشی از دنیا را همراهش می برد ؛ مهم هم نیست که خوب باشد یا بد ، خطاکار یا پرهیزکار ، زیرا به هرحال جایش بسیار خالی می ماند. 0 1 شهلا 1404/4/11 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 41 راستش ، بهترین کسی که آدم میتواند باهاش اختلاط کند خودش است _لااقل سوءتفاهم پیش نمی آید. 0 6 آفتاب شریفیراد 1404/4/16 بر استخوانهای مردگان اولگا توکارچوک 3.2 8 صفحۀ 104 عجب پهناور و مالامال از زندگی است این عالم! 0 4