بریدهای از کتاب بر استخوانهای مردگان اثر اولگا توکارچوک
1402/4/3
صفحۀ 92
مطابق نظریهی من بزرگترین ایراد برنامهریزی بدنمان این است که مخچهمان به صورت صحیح و مناسب با مغزمان ارتباط ندارد. بدجور طراحی شدهایم. باید براساس الگویی متفاوت جایگزین شویم. اگر مخچهمان با مغزمان پیوند داشت از شناخت کامل نسبت به آناتومیمان برخوردار بودیم و میدانستیم در بدنمان چه میگذرد. مثلاً به خودمان میگفتیم «آهان، سطح پتاسیم خونم پایین اومده. یک چیزی داره به سومین مهرهی گردن لطمه میزنه. امروز وضعیت فشار خون تعریفی نداره باید برم یک کم ورزش کنم. با مایونزی که دیروز خوردم کلسترولم از حد عادی بالاتر رفته، باید حواسم بهش باشه!» بدنمان بار و بندیل دست و پاگیری است که دنبال خودمان میکشیم و چون ازش چیز زیادی نمیدانیم مجبوریم به ابزارهای متفاوت متوسل شویم تا از سادهترین فرایندهایش اطلاع پیدا کنیم. یگانه ابزار بدوی و زمختی که بهمان پیشکش شده تا مثلاً تسلی خاطرمان باشد درد است. اگر فرشتهها وجود داشته باشند حتماً با مشاهده حال و وضعمان از خنده روده بر میشوند. بدنی نصیبشان شده که راجع بهاش چیزی نمیدانند. بدون دفترچه راهنما تحویلش گرفتهاند.
مطابق نظریهی من بزرگترین ایراد برنامهریزی بدنمان این است که مخچهمان به صورت صحیح و مناسب با مغزمان ارتباط ندارد. بدجور طراحی شدهایم. باید براساس الگویی متفاوت جایگزین شویم. اگر مخچهمان با مغزمان پیوند داشت از شناخت کامل نسبت به آناتومیمان برخوردار بودیم و میدانستیم در بدنمان چه میگذرد. مثلاً به خودمان میگفتیم «آهان، سطح پتاسیم خونم پایین اومده. یک چیزی داره به سومین مهرهی گردن لطمه میزنه. امروز وضعیت فشار خون تعریفی نداره باید برم یک کم ورزش کنم. با مایونزی که دیروز خوردم کلسترولم از حد عادی بالاتر رفته، باید حواسم بهش باشه!» بدنمان بار و بندیل دست و پاگیری است که دنبال خودمان میکشیم و چون ازش چیز زیادی نمیدانیم مجبوریم به ابزارهای متفاوت متوسل شویم تا از سادهترین فرایندهایش اطلاع پیدا کنیم. یگانه ابزار بدوی و زمختی که بهمان پیشکش شده تا مثلاً تسلی خاطرمان باشد درد است. اگر فرشتهها وجود داشته باشند حتماً با مشاهده حال و وضعمان از خنده روده بر میشوند. بدنی نصیبشان شده که راجع بهاش چیزی نمیدانند. بدون دفترچه راهنما تحویلش گرفتهاند.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.