بریدهای از کتاب بر استخوانهای مردگان اثر اولگا توکارچوک
1402/3/26
صفحۀ 47
دربارهی نوری راستین آواز میخواندیم که در مکانی دور دست وجود دارد و، گرچه تاکنون از نگاهمان پنهان است، آنگاه که بمیریم بر ما ظاهر میشود. حالا فقط از ورای آینهای مقعر قادریم نظارهاش کنیم اما در روز مقرر با آن رو در رو خواهیم شد و ما را در میان خواهد گرفت چرا که این نور برایمان مادر است و از آن آمدهایم. هر کداممان، ذرهای از آن را در وجودمان داریم. بر این اساس در واقع مرگ باید مایهی شادمانیمان باشد. سرود که میخواندم چنین میاندیشیدم ولی ته دلم هرگز به هیچگونه توزیع شخصی نور ابدی باور نداشتم، نه پروردگار چنین میکرد نه هیچ حسابدار آسمانیای. هرگز یک فرد به تنهایی تاب تحمل این همه رنج را ندارد به خصوص که دانای مطلق باشد: اگر از من بپرسند میگویم زیر سنگینی این اندوه از پای در میآید، مگر آن که از قبل در پس مکانیسمی دفاعی پناه گرفته باشد، مثل ابنای بشر. فقط یک ماشین میتواند تمام رنج عالم را تاب بیاورد. فقط یک ماشین ساده، مؤثر و عادل اما از آنجایی که قرار است همه چیز به صورت مکانیکی عمل کند پس دعاهایمان حاصلی ندارند.
دربارهی نوری راستین آواز میخواندیم که در مکانی دور دست وجود دارد و، گرچه تاکنون از نگاهمان پنهان است، آنگاه که بمیریم بر ما ظاهر میشود. حالا فقط از ورای آینهای مقعر قادریم نظارهاش کنیم اما در روز مقرر با آن رو در رو خواهیم شد و ما را در میان خواهد گرفت چرا که این نور برایمان مادر است و از آن آمدهایم. هر کداممان، ذرهای از آن را در وجودمان داریم. بر این اساس در واقع مرگ باید مایهی شادمانیمان باشد. سرود که میخواندم چنین میاندیشیدم ولی ته دلم هرگز به هیچگونه توزیع شخصی نور ابدی باور نداشتم، نه پروردگار چنین میکرد نه هیچ حسابدار آسمانیای. هرگز یک فرد به تنهایی تاب تحمل این همه رنج را ندارد به خصوص که دانای مطلق باشد: اگر از من بپرسند میگویم زیر سنگینی این اندوه از پای در میآید، مگر آن که از قبل در پس مکانیسمی دفاعی پناه گرفته باشد، مثل ابنای بشر. فقط یک ماشین میتواند تمام رنج عالم را تاب بیاورد. فقط یک ماشین ساده، مؤثر و عادل اما از آنجایی که قرار است همه چیز به صورت مکانیکی عمل کند پس دعاهایمان حاصلی ندارند.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.