بریدههای کتاب بلندیهای بادگیر Fafa 1403/12/24 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 15 " شعر، غلیان ناخودآگاه احساسات بشری است. " 0 21 نگار طالبی 1403/10/20 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 299 زندگی بدون تو چطور خواهد بود...آه خدایا! چه کسی دوست دارد زنده بماند در حالی که روحش دفن شده است؟ 0 1 سارا عرب 1403/3/19 Wuthering heights امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 154 I wish I were out of doors! I wish I were a girl again, half savage and hardy, and free; and laughing at injuries, not maddening under them! why am I so changed? 1 6 ریرا 1402/9/28 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 197 در چنان موقعی تمام آرزوها و امیدهای من در زندگی نقش بر آب و پوچ و بیمعنی خواهد بود و آیندهام دو صورت خواهد داشت: مرگ یا ادامه یک زندگی دوزخی. زیرا زندگی پس از اطلاع بر اینکه عشق او را از دست دادهام برایم حکم زیستن در دوزخی را خواهد داشت. 0 9 بتول فته پور 1403/9/7 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 14 واقعا عجیب است که عادت چگونه موجب پیدایش سلیقهها و اندیشههای ما میشود. 0 2 بتول فته پور 1403/9/8 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 206 اگر من بتوانم وجودم را فراموش کنم، به همان ترتیب هم قادر خواهم بود تو را از یاد ببرم و مهرت را از دل بیرون کنم. 0 3 بتول فته پور 1403/9/7 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 76 - خدا خودش انتقام مظلومین را از آدمهای بدجنس و بیرحم میگیرد. ما باید یاد بگیریم چگونه دشمنان را عفو کنیم. - نه، خدا نمیتواند از انتقام گرفتن از وی مانند من لذت ببرد و راضی شود. من در لحظاتی که فکر میکنم چگونه باید انتقامم را از این مردک بگیرم، آنقدر سرخوش میشوم که هیچ گونه درد و رنجی حس نمیکنم. 0 3 بتول فته پور 1403/9/8 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 209 من تو را برای آنچه بر سرم آوردهای میبخشم. من آن کسی را که موجب بر باد رفتن امیدها و آرزوهایم شده است میبخشم، ولی چگونه تو را به خاطر بلایی که بر سر خودت آوردهای عفو کنم؟ 0 3 بتول فته پور 1403/9/7 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 99 من زمین زیر پاهای او و هوایی را که استنشاق میکند دوست دارم. هر چیز را که دست میزند و هر سخنی را که بر زبان میآورد دوست دارم. نگاههایش را، تمام حرکاتش را و خودش را، هر طور که هست و همانطور که هست، تمام و کمال دوست دارم. 0 2 بتول فته پور 1403/9/7 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 132 اشخاص شریف و راستگو، کردار و رفتار خود را پنهان نمیسازند. 0 0 بتول فته پور 1403/9/8 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 227 بیوفایی و کینه توزی چون نیزهای است که از دو سرتیز باشد و غالباً سینه شخص را زودتر از سینه دشمنش سوراخ میکند. 0 1 ریرا 1402/9/26 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 107 عشق من به هیتکلیف نه از لحاظ قیافه و ظاهر اوست. من او را به این جهت دوست دارم که باطناً و روحاً مثل خودم است. ما در حقیقت مثل یکروح در دو بدن میباشیم.ارواح ما از هرچه ساخته شده باشد کاملا همانند و شبیه به یکدیگر است. 0 4 بتول فته پور 1403/9/7 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 71 اگر قلب پاک و مهربانی داشته باشی، خیلی بهتر از چشمان آبی و پیشانی برجسته است و زودتر میتوانیم مورد محبت مردم واقع شوی. 0 1 ریرا 1402/9/26 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 109 0 2 بتول فته پور 1403/9/7 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 142 وقتی جبار ستمگری غلامان و بردگان را زیر پای خود خرد میکند، آنها دست روی او دراز نمیکنند بلکه بر بردگان و غلامانی که پایینتر از آنها هستند فشار میآورند و آنها را له میکنند. 0 0 بتول فته پور 1403/9/8 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 216 گاهی از اوقات ما برای اشخاصی متاثر میشویم که نه برای خودشان و نه برای دیگران کوچکترین احساس همدردی و شفقتی ندارند. 0 1 ریرا 1402/9/25 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 53 روح بسیار حساس و سرکشی داشت و اصلا نمیتوانست یک دقیقه روی پایش بند شود. زبانش هم دائما به کار بود. میخندید. صحبت میکرد. متلک میگفت، آواز میخواند و هرکس را که از کارهایش خرده میگرفت مسخره میکرد و دست میانداخت. 0 0 ریرا 1402/9/22 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 9 اما اگر نگاهها میتوانستند سخن بگویند، ابلهترین آدمها خیلی خوب میتوانستند بفهمند که من با همه وجودم عاشق آن دخترک شدهام. 2 30 ریرا 1402/9/25 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 57 هیچ کشیشی نمیتوانست منظره بهشت را به آن زیبایی و صفایی که آن دو برای همدیگر وصف میکردند، مجسم کند. 0 1 بتول فته پور 1403/9/7 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 103 عشق من به هیت کلیف به دلیل قیافه و ظاهر او نیست. من او را بدین جهت دوست دارم که باطناً و روحاً مثل خودم است. ما، در حقیقت، مثل یک روح در دو بدن هستیم. ارواح ما از هرچه ساخته شده باشد کاملاً همانند و شبیه یکدیگرند. 0 24
بریدههای کتاب بلندیهای بادگیر Fafa 1403/12/24 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 15 " شعر، غلیان ناخودآگاه احساسات بشری است. " 0 21 نگار طالبی 1403/10/20 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 299 زندگی بدون تو چطور خواهد بود...آه خدایا! چه کسی دوست دارد زنده بماند در حالی که روحش دفن شده است؟ 0 1 سارا عرب 1403/3/19 Wuthering heights امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 154 I wish I were out of doors! I wish I were a girl again, half savage and hardy, and free; and laughing at injuries, not maddening under them! why am I so changed? 1 6 ریرا 1402/9/28 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 197 در چنان موقعی تمام آرزوها و امیدهای من در زندگی نقش بر آب و پوچ و بیمعنی خواهد بود و آیندهام دو صورت خواهد داشت: مرگ یا ادامه یک زندگی دوزخی. زیرا زندگی پس از اطلاع بر اینکه عشق او را از دست دادهام برایم حکم زیستن در دوزخی را خواهد داشت. 0 9 بتول فته پور 1403/9/7 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 14 واقعا عجیب است که عادت چگونه موجب پیدایش سلیقهها و اندیشههای ما میشود. 0 2 بتول فته پور 1403/9/8 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 206 اگر من بتوانم وجودم را فراموش کنم، به همان ترتیب هم قادر خواهم بود تو را از یاد ببرم و مهرت را از دل بیرون کنم. 0 3 بتول فته پور 1403/9/7 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 76 - خدا خودش انتقام مظلومین را از آدمهای بدجنس و بیرحم میگیرد. ما باید یاد بگیریم چگونه دشمنان را عفو کنیم. - نه، خدا نمیتواند از انتقام گرفتن از وی مانند من لذت ببرد و راضی شود. من در لحظاتی که فکر میکنم چگونه باید انتقامم را از این مردک بگیرم، آنقدر سرخوش میشوم که هیچ گونه درد و رنجی حس نمیکنم. 0 3 بتول فته پور 1403/9/8 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 209 من تو را برای آنچه بر سرم آوردهای میبخشم. من آن کسی را که موجب بر باد رفتن امیدها و آرزوهایم شده است میبخشم، ولی چگونه تو را به خاطر بلایی که بر سر خودت آوردهای عفو کنم؟ 0 3 بتول فته پور 1403/9/7 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 99 من زمین زیر پاهای او و هوایی را که استنشاق میکند دوست دارم. هر چیز را که دست میزند و هر سخنی را که بر زبان میآورد دوست دارم. نگاههایش را، تمام حرکاتش را و خودش را، هر طور که هست و همانطور که هست، تمام و کمال دوست دارم. 0 2 بتول فته پور 1403/9/7 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 132 اشخاص شریف و راستگو، کردار و رفتار خود را پنهان نمیسازند. 0 0 بتول فته پور 1403/9/8 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 227 بیوفایی و کینه توزی چون نیزهای است که از دو سرتیز باشد و غالباً سینه شخص را زودتر از سینه دشمنش سوراخ میکند. 0 1 ریرا 1402/9/26 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 107 عشق من به هیتکلیف نه از لحاظ قیافه و ظاهر اوست. من او را به این جهت دوست دارم که باطناً و روحاً مثل خودم است. ما در حقیقت مثل یکروح در دو بدن میباشیم.ارواح ما از هرچه ساخته شده باشد کاملا همانند و شبیه به یکدیگر است. 0 4 بتول فته پور 1403/9/7 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 71 اگر قلب پاک و مهربانی داشته باشی، خیلی بهتر از چشمان آبی و پیشانی برجسته است و زودتر میتوانیم مورد محبت مردم واقع شوی. 0 1 ریرا 1402/9/26 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 109 0 2 بتول فته پور 1403/9/7 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 142 وقتی جبار ستمگری غلامان و بردگان را زیر پای خود خرد میکند، آنها دست روی او دراز نمیکنند بلکه بر بردگان و غلامانی که پایینتر از آنها هستند فشار میآورند و آنها را له میکنند. 0 0 بتول فته پور 1403/9/8 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 216 گاهی از اوقات ما برای اشخاصی متاثر میشویم که نه برای خودشان و نه برای دیگران کوچکترین احساس همدردی و شفقتی ندارند. 0 1 ریرا 1402/9/25 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 53 روح بسیار حساس و سرکشی داشت و اصلا نمیتوانست یک دقیقه روی پایش بند شود. زبانش هم دائما به کار بود. میخندید. صحبت میکرد. متلک میگفت، آواز میخواند و هرکس را که از کارهایش خرده میگرفت مسخره میکرد و دست میانداخت. 0 0 ریرا 1402/9/22 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 9 اما اگر نگاهها میتوانستند سخن بگویند، ابلهترین آدمها خیلی خوب میتوانستند بفهمند که من با همه وجودم عاشق آن دخترک شدهام. 2 30 ریرا 1402/9/25 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 57 هیچ کشیشی نمیتوانست منظره بهشت را به آن زیبایی و صفایی که آن دو برای همدیگر وصف میکردند، مجسم کند. 0 1 بتول فته پور 1403/9/7 بلندیهای بادگیر امیلی برونته 3.8 133 صفحۀ 103 عشق من به هیت کلیف به دلیل قیافه و ظاهر او نیست. من او را بدین جهت دوست دارم که باطناً و روحاً مثل خودم است. ما، در حقیقت، مثل یک روح در دو بدن هستیم. ارواح ما از هرچه ساخته شده باشد کاملاً همانند و شبیه یکدیگرند. 0 24