بریده‌ای از کتاب بلندی‌های بادگیر اثر امیلی برونته

ری‌را

ری‌را

1402/9/25

بریدۀ کتاب

صفحۀ 53

روح بسیار حساس و سرکشی داشت و اصلا نمی‌توانست یک دقیقه روی پایش بند شود. زبانش هم دائما به‌ کار بود. می‌خندید. صحبت می‌کرد. متلک می‌گفت، آواز می‌خواند و هرکس را که از کارهایش خرده می‌گرفت مسخره می‌کرد و دست می‌انداخت.

روح بسیار حساس و سرکشی داشت و اصلا نمی‌توانست یک دقیقه روی پایش بند شود. زبانش هم دائما به‌ کار بود. می‌خندید. صحبت می‌کرد. متلک می‌گفت، آواز می‌خواند و هرکس را که از کارهایش خرده می‌گرفت مسخره می‌کرد و دست می‌انداخت.

4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.