بریدهای از کتاب بلندیهای بادگیر اثر امیلی برونته
1402/9/25
صفحۀ 53
روح بسیار حساس و سرکشی داشت و اصلا نمیتوانست یک دقیقه روی پایش بند شود. زبانش هم دائما به کار بود. میخندید. صحبت میکرد. متلک میگفت، آواز میخواند و هرکس را که از کارهایش خرده میگرفت مسخره میکرد و دست میانداخت.
روح بسیار حساس و سرکشی داشت و اصلا نمیتوانست یک دقیقه روی پایش بند شود. زبانش هم دائما به کار بود. میخندید. صحبت میکرد. متلک میگفت، آواز میخواند و هرکس را که از کارهایش خرده میگرفت مسخره میکرد و دست میانداخت.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.