بریدههای کتاب رویای نیمه شب fatemeh 1403/5/20 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 233 در آن لحظه ها که به هوش آمدم، حرف های تو را شنیدم. پس از آن حالم طوری بد شد که مرگ را به چشم خود دیدم. زبانم از کار افتاده بود. در دل با پروردگارم مناجات کردم و مولایم صاحب الزمان را در درگاه الاهی واسطه قرار دادم و از او کمک خواستم . 0 1 مجتبی قره باغی 1402/3/31 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 1 0 11 Aseman, 1403/9/21 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 222 این من هستم که باید با درد هایم بسوزم و بسازم. هیچکس هم نمیتواند کمکم کند. 0 19 زهره مالکی 1403/9/7 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 133 _چرا امام زمان شما،شيعيانی را که در سیاه چال مرجان صغیر گرفتارند،نجات نمی دهد؟ انگار جواب را از پیش آماده داشت.بی درنگ گفت:(( قرار نیست ایشان در هر کاری، دخالت مستقیم داشته باشند.اراده خداوند این است که مردم شرایط خود را تغییر دهند و برای بهبود زندگی شان بکوشند.اگر غیر از این باشد،همه دست روی دست می گذارند و در انتظار کمک های مستقیم آن حضرت می نشینند.)) 0 3 Nazi.jg 1403/10/5 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 224 زندگی به من یاد داده که صبر، داروی تلخی است که بسیاری از مصیبت ها و رنج ها را مداوا میکند! 0 3 Nazi.jg 1403/10/5 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 190 آهسته به من گفت:«چرا برگشتی؟ ابلهی؟!» با لبخند گفتم:«یا همه میمیریم یا همه نجات پیدا میکنیم. گاهی فرار یا سکوت، دست کمی از خیانت یا جنایت ندارد.» 0 2 زهره سادات خادمی 1403/6/21 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 2 آفریدگار هستی را که باور کردی ، ایمان خواهی داشت که هر کاری از دست او بر میآید ... 0 4 سمیه جمشیدی 1402/8/29 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 253 در حیاط تنها ماندم،به قرص ماه چشم دوختم.بدجوری دلگیر بودم. اگر دیروقت نبود،بیرون می زدم تا هوایی به مغزم بخورد و آرام شوم. ناگهان به یاد "او" افتادم. دلم هوای آن را کرد که بیدار بمانم و با مولای مهربانم درددل کنم. 2 13 مهدیار 1402/8/17 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 270 - زن باهوشی است. گفت به من علاقه داری، ولی من باور نمیکردم. - فکر میکنی امروز در تمام حلّه، کسی از من خوشحال تر و سعادتمند تر هست؟ - شک نکن که هست. - کی؟ - من :) 0 8 فاطمه سادات رضادوست 1404/2/15 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 187 به جای آنکه عمری را در آرزوی ظاهری زیبا بگذرانی، بهتر است برای یک بار هم که شده چشم دلت را باز کنی و به روح و روانت نگاهی بیندازی. اگر این بدن چندان قابل تغییر نیست، در عوض، روح و روانت را می توانی با کارهای شایسته، صفا بدهی و زیبا کنی. کسی نمی تواند تو را سرزنش کند که چرا از زیبایی ظاهری، سهمی نداشته ای؛ به همین شکل به دنیا آمده ای، ولی زیبایی باطنی، در اختیار خودت است. اگر به فکر آن نباشی، قابل سرزنش خواهی بود. 0 3 Nazi.jg 1403/7/24 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 8 بزرگی گفته:در بزرگواری یک مرد همین بس که عیب هایش را بشود شمرد! 0 4 مهدیار 1402/8/12 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 8 بزرگی گفته: در بزرگواری یک مرد همین بس که عیب هایش را بشود شمرد. 0 8 fatemeh🇮🇷 1403/1/10 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 98 کسانی که ثروت و قدرت ندارند،خیال می کنند اگر این دو را داشته باشند،به هر چیزی می توانند دست پیدا کنند.اشتباه می کنند. نمونه اش عشق است. 0 7 Nazi.jg 1403/7/24 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 71 شنیده ام که گاهی خداوند بنده اش را به بلایی گرفتار میکند تا به خودش نزدیکش کند... 0 1 حنا دروی 1403/12/15 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 62 0 1 شیوا حیدرنژاد 1403/10/3 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 25 《بگذار تمام کارهایم برای رضای تو باشد.توهم مرا به آنچه رضای توست،راضی و خوشحال کن.》 0 8 سمیه جمشیدی 1402/8/29 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 224 زندگی به من یاد داده که صبر، داروی تلخی ست که بسیاری از مصیبت ها و رنج ها را مداوا می کند 0 12 فرزانه تیموری 1402/7/18 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 224 زندگی به من یاد داده که صبر، داروی تلخی است که بسیاری از مصیبت ها و رنج ها را مداوا میکند. 0 7 •𝙺𝚑𝚊𝚝𝚎𝚛𝚎𝚑• 1404/1/12 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 50 صبر، داروی تلخی است که بسیاری از مصیبتها و رنجها را مداوا میکند! 0 24 یاسرازقی^^ 1404/2/5 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 190 «گاهی فرار یا سکوت، دست کمی از جنایت یا خیانت ندارد.» 0 17
بریدههای کتاب رویای نیمه شب fatemeh 1403/5/20 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 233 در آن لحظه ها که به هوش آمدم، حرف های تو را شنیدم. پس از آن حالم طوری بد شد که مرگ را به چشم خود دیدم. زبانم از کار افتاده بود. در دل با پروردگارم مناجات کردم و مولایم صاحب الزمان را در درگاه الاهی واسطه قرار دادم و از او کمک خواستم . 0 1 مجتبی قره باغی 1402/3/31 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 1 0 11 Aseman, 1403/9/21 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 222 این من هستم که باید با درد هایم بسوزم و بسازم. هیچکس هم نمیتواند کمکم کند. 0 19 زهره مالکی 1403/9/7 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 133 _چرا امام زمان شما،شيعيانی را که در سیاه چال مرجان صغیر گرفتارند،نجات نمی دهد؟ انگار جواب را از پیش آماده داشت.بی درنگ گفت:(( قرار نیست ایشان در هر کاری، دخالت مستقیم داشته باشند.اراده خداوند این است که مردم شرایط خود را تغییر دهند و برای بهبود زندگی شان بکوشند.اگر غیر از این باشد،همه دست روی دست می گذارند و در انتظار کمک های مستقیم آن حضرت می نشینند.)) 0 3 Nazi.jg 1403/10/5 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 224 زندگی به من یاد داده که صبر، داروی تلخی است که بسیاری از مصیبت ها و رنج ها را مداوا میکند! 0 3 Nazi.jg 1403/10/5 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 190 آهسته به من گفت:«چرا برگشتی؟ ابلهی؟!» با لبخند گفتم:«یا همه میمیریم یا همه نجات پیدا میکنیم. گاهی فرار یا سکوت، دست کمی از خیانت یا جنایت ندارد.» 0 2 زهره سادات خادمی 1403/6/21 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 2 آفریدگار هستی را که باور کردی ، ایمان خواهی داشت که هر کاری از دست او بر میآید ... 0 4 سمیه جمشیدی 1402/8/29 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 253 در حیاط تنها ماندم،به قرص ماه چشم دوختم.بدجوری دلگیر بودم. اگر دیروقت نبود،بیرون می زدم تا هوایی به مغزم بخورد و آرام شوم. ناگهان به یاد "او" افتادم. دلم هوای آن را کرد که بیدار بمانم و با مولای مهربانم درددل کنم. 2 13 مهدیار 1402/8/17 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 270 - زن باهوشی است. گفت به من علاقه داری، ولی من باور نمیکردم. - فکر میکنی امروز در تمام حلّه، کسی از من خوشحال تر و سعادتمند تر هست؟ - شک نکن که هست. - کی؟ - من :) 0 8 فاطمه سادات رضادوست 1404/2/15 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 187 به جای آنکه عمری را در آرزوی ظاهری زیبا بگذرانی، بهتر است برای یک بار هم که شده چشم دلت را باز کنی و به روح و روانت نگاهی بیندازی. اگر این بدن چندان قابل تغییر نیست، در عوض، روح و روانت را می توانی با کارهای شایسته، صفا بدهی و زیبا کنی. کسی نمی تواند تو را سرزنش کند که چرا از زیبایی ظاهری، سهمی نداشته ای؛ به همین شکل به دنیا آمده ای، ولی زیبایی باطنی، در اختیار خودت است. اگر به فکر آن نباشی، قابل سرزنش خواهی بود. 0 3 Nazi.jg 1403/7/24 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 8 بزرگی گفته:در بزرگواری یک مرد همین بس که عیب هایش را بشود شمرد! 0 4 مهدیار 1402/8/12 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 8 بزرگی گفته: در بزرگواری یک مرد همین بس که عیب هایش را بشود شمرد. 0 8 fatemeh🇮🇷 1403/1/10 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 98 کسانی که ثروت و قدرت ندارند،خیال می کنند اگر این دو را داشته باشند،به هر چیزی می توانند دست پیدا کنند.اشتباه می کنند. نمونه اش عشق است. 0 7 Nazi.jg 1403/7/24 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 71 شنیده ام که گاهی خداوند بنده اش را به بلایی گرفتار میکند تا به خودش نزدیکش کند... 0 1 حنا دروی 1403/12/15 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 62 0 1 شیوا حیدرنژاد 1403/10/3 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 25 《بگذار تمام کارهایم برای رضای تو باشد.توهم مرا به آنچه رضای توست،راضی و خوشحال کن.》 0 8 سمیه جمشیدی 1402/8/29 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 224 زندگی به من یاد داده که صبر، داروی تلخی ست که بسیاری از مصیبت ها و رنج ها را مداوا می کند 0 12 فرزانه تیموری 1402/7/18 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 224 زندگی به من یاد داده که صبر، داروی تلخی است که بسیاری از مصیبت ها و رنج ها را مداوا میکند. 0 7 •𝙺𝚑𝚊𝚝𝚎𝚛𝚎𝚑• 1404/1/12 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 50 صبر، داروی تلخی است که بسیاری از مصیبتها و رنجها را مداوا میکند! 0 24 یاسرازقی^^ 1404/2/5 رویای نیمه شب مظفر سالاری 4.1 283 صفحۀ 190 «گاهی فرار یا سکوت، دست کمی از جنایت یا خیانت ندارد.» 0 17