بریدهای از کتاب رویای نیمه شب اثر مظفر سالاری
1403/10/5
صفحۀ 187
امیدوارم در آن لحظه که میمیرم و از این دنیا فاصله میگیرم، زیباتر از آن باشم که تو حالا میبینی! این بدن پیر میشود؛ از ریخت می افتد و عاقبت خواهد پوسید و خاک خواهد شد. بجای آنکه عمری را در ارزوی ظاهری زیبا بگذرانی، بهتر است برای یکبار هم که شده، چشم دلت را باز کنی و به روح و روانت نگاهی بیندازی. اگر این بدن چندان قابل تغییر نیست، در عوض، روح و روانت را میتوانی با کارهای شایسته، صفا بدهی و زیبا کنی، کسی نمیتواند تو را سرزنش کند که چرا از زیبایی ظاهری سهمی نداشته ای؛ به همین شکل به دنیا آمده ای، ولی زیبایی باطنی، در اختیار خودت است. اگر به فکر آن نباشی قابل سرزنش خواهی بود!
امیدوارم در آن لحظه که میمیرم و از این دنیا فاصله میگیرم، زیباتر از آن باشم که تو حالا میبینی! این بدن پیر میشود؛ از ریخت می افتد و عاقبت خواهد پوسید و خاک خواهد شد. بجای آنکه عمری را در ارزوی ظاهری زیبا بگذرانی، بهتر است برای یکبار هم که شده، چشم دلت را باز کنی و به روح و روانت نگاهی بیندازی. اگر این بدن چندان قابل تغییر نیست، در عوض، روح و روانت را میتوانی با کارهای شایسته، صفا بدهی و زیبا کنی، کسی نمیتواند تو را سرزنش کند که چرا از زیبایی ظاهری سهمی نداشته ای؛ به همین شکل به دنیا آمده ای، ولی زیبایی باطنی، در اختیار خودت است. اگر به فکر آن نباشی قابل سرزنش خواهی بود!
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.