بریده کتابهای زایو Jupiter 1403/8/29 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 104 از پنجرهی هوارو به بیرون نگاه کرد و همانطور که به سرزمین اساطیر چشم دوخته بود، شمرده شمرده گفت: وقتی جسمی سرطان بگیره، تک تک سلولهای اون درگیر میشن؛ تا جایی که این غده منجر به مرگ جسم میشه. سپس دکتر پارسا حرف توماس را قطع کرد و سوالی پرسید: - یعنی مرگ دنیا؟! توماس با شنیدن سوال دکتر پارسا، نگاه از پنجره برداشت و در چشمان او خیره شد؛ طوری که گویا چیزی در چشمان مصمم دکتر پارسا میدید! 0 1 سیده حُسنا 1402/9/29 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 118 تاریخ چیز خوبیه. شاید بشه گفت علم شگفتی هاست! و شگفت انگیزترین درسش اینه که داستان آدم همانند چرخهایه که دائم تکرار شدنیه، و جمله آخر هر کتاب تاریخ، تنها یک کلمه است : عبرت! 0 24 شادی حسینی 1403/8/10 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 290 قدرت یک ملت از هر عنصری بیشتره.اگر چه اون عنصر، ارتش و صلاح ملت باشن! اما این قدرت نیاز به یک پشتوانه داره و اون،استواری اون ملت بر عقیده شه . 0 3 علی رضا 1403/7/25 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 126 دو قشر هستن که وقتی با هم تنها می شن،می تونن ساعت های زیادی رو با حرف زدن بگذرونن:یکی دانشمند ها، و دیگری زن ها! 0 1 فاطمه علیخانی 7 روز پیش زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 188 گاهی اوقات آدم هایی حماقت را ضمانت زندگی شان فرض میکنند. آن وقت چه خون ها که ضامن عقیده ها خواهد شد... 0 3 Jupiter 1403/6/13 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 163 استاد همانطور که مانند بقیه به کتاب و نوشتههای آن خیره شده بود، تلخندی زد و گفت: تولستوی اگه بیشتر زنده میموند، یا لااقل آینده رو میدید، اسم رمانش رو میگذاشت: جنگ و جنگ. 0 1 شادی حسینی 1403/8/10 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 214 این ، گذر زمانه که مشخص میکنه چیزی ارزشه یا فضاحت ؛ و گذر زمان همیشه در حال وقوعه ،حتی الآن! 0 11 محمد مهدی کریمی 1403/6/6 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 264 می دانست گیر افتاده است ، و حرکت اضافی لیزر های دیگر، مثل شمشیر به تن او می خورد و دست و پایش را مانند بند کیفش قطع خواهد کرد . خسته شده بود . نمی دانست چه کار کند . با کوچک ترین حرکت تعداد لیزر ها بیشتر می شدند . 1 2 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/8/8 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 148 داستان رهبران بزرگ دنیا، هیچ وقت فراموش شدنی نیست. رهبران بزرگ، نگین حلقه تاریخ اند. 0 2 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/8/8 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 156 گذر زمان ارزش واقعی چیزها را مشخص میکنه. 0 2 خانم کاف🌻 1403/10/16 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 216 گاهی وقت ها آدم هایی حماقت رو ضمانت زندگیشون فرض میکنن. اونوقت،چه خون ها که ضامن عقیده ها خواهد شد. 0 0 N_gh 1403/1/21 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 163 استاد همان طور که مانند بقیه به کتاب و نوشته های آن خیره شده بود ، تلخندی زد و گفت : تولستوی اگه بیشتر زنده میموند ، یا لااقل آینده رو میدید ، اسم رمانش رو میگذاشت : جنگ و جنگ ! 0 9 بلو🩵🦋 1403/8/15 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 109 ساشا گفت: در زندگی همیشه بزرگترین ضربه ها رو اونهایی به آدم میزنن که اصلا پیدا نیستن و نمیدونی کجا هستند و چه کارهاند! 0 4 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/8/8 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 205 جمهوری اسلامی فلسطین ساعت: ۱۱:۱۳ 0 2 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/8/8 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 226 پدرم راست میگفت؛ ساختن همیشه سختتره! اما گاهی چیزهایی لایق خراب شدن و محکوم به نابودی هستن! 0 1 Jupiter 1403/8/29 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 94 توماس با شعف به حافظ و سپس به چشمان دکتر پارسا خیره شد. با وجد و خوشحالی به او نگاه میکرد. سپس آرام و از اعماق وجود گفت: مدت بسیار زیادیه که ما دنبال شما میگردیم، دکتر پارسا! مدت خیلی زیادی! 0 1 ام العلایق 1402/8/22 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 218 باید ادامه داد، به خاطر اون دانشمندایی که همراه شما بودن و برای شکستن ساختار ویروس، جونشون رو از دست دادن، باید ادامه داد..... 0 4 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/8/8 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 120 اما ادواردو نگاهی به عکس انداخت و به آرامی و با اطمینان خاصی که در صدایش بود پاسخ توماس را داد: _میارزید! و عکس را بوسید. 0 2 شادی حسینی 1403/7/13 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 128 0 15 بلو🩵🦋 1403/8/15 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 100 0 2
بریده کتابهای زایو Jupiter 1403/8/29 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 104 از پنجرهی هوارو به بیرون نگاه کرد و همانطور که به سرزمین اساطیر چشم دوخته بود، شمرده شمرده گفت: وقتی جسمی سرطان بگیره، تک تک سلولهای اون درگیر میشن؛ تا جایی که این غده منجر به مرگ جسم میشه. سپس دکتر پارسا حرف توماس را قطع کرد و سوالی پرسید: - یعنی مرگ دنیا؟! توماس با شنیدن سوال دکتر پارسا، نگاه از پنجره برداشت و در چشمان او خیره شد؛ طوری که گویا چیزی در چشمان مصمم دکتر پارسا میدید! 0 1 سیده حُسنا 1402/9/29 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 118 تاریخ چیز خوبیه. شاید بشه گفت علم شگفتی هاست! و شگفت انگیزترین درسش اینه که داستان آدم همانند چرخهایه که دائم تکرار شدنیه، و جمله آخر هر کتاب تاریخ، تنها یک کلمه است : عبرت! 0 24 شادی حسینی 1403/8/10 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 290 قدرت یک ملت از هر عنصری بیشتره.اگر چه اون عنصر، ارتش و صلاح ملت باشن! اما این قدرت نیاز به یک پشتوانه داره و اون،استواری اون ملت بر عقیده شه . 0 3 علی رضا 1403/7/25 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 126 دو قشر هستن که وقتی با هم تنها می شن،می تونن ساعت های زیادی رو با حرف زدن بگذرونن:یکی دانشمند ها، و دیگری زن ها! 0 1 فاطمه علیخانی 7 روز پیش زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 188 گاهی اوقات آدم هایی حماقت را ضمانت زندگی شان فرض میکنند. آن وقت چه خون ها که ضامن عقیده ها خواهد شد... 0 3 Jupiter 1403/6/13 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 163 استاد همانطور که مانند بقیه به کتاب و نوشتههای آن خیره شده بود، تلخندی زد و گفت: تولستوی اگه بیشتر زنده میموند، یا لااقل آینده رو میدید، اسم رمانش رو میگذاشت: جنگ و جنگ. 0 1 شادی حسینی 1403/8/10 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 214 این ، گذر زمانه که مشخص میکنه چیزی ارزشه یا فضاحت ؛ و گذر زمان همیشه در حال وقوعه ،حتی الآن! 0 11 محمد مهدی کریمی 1403/6/6 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 264 می دانست گیر افتاده است ، و حرکت اضافی لیزر های دیگر، مثل شمشیر به تن او می خورد و دست و پایش را مانند بند کیفش قطع خواهد کرد . خسته شده بود . نمی دانست چه کار کند . با کوچک ترین حرکت تعداد لیزر ها بیشتر می شدند . 1 2 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/8/8 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 148 داستان رهبران بزرگ دنیا، هیچ وقت فراموش شدنی نیست. رهبران بزرگ، نگین حلقه تاریخ اند. 0 2 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/8/8 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 156 گذر زمان ارزش واقعی چیزها را مشخص میکنه. 0 2 خانم کاف🌻 1403/10/16 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 216 گاهی وقت ها آدم هایی حماقت رو ضمانت زندگیشون فرض میکنن. اونوقت،چه خون ها که ضامن عقیده ها خواهد شد. 0 0 N_gh 1403/1/21 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 163 استاد همان طور که مانند بقیه به کتاب و نوشته های آن خیره شده بود ، تلخندی زد و گفت : تولستوی اگه بیشتر زنده میموند ، یا لااقل آینده رو میدید ، اسم رمانش رو میگذاشت : جنگ و جنگ ! 0 9 بلو🩵🦋 1403/8/15 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 109 ساشا گفت: در زندگی همیشه بزرگترین ضربه ها رو اونهایی به آدم میزنن که اصلا پیدا نیستن و نمیدونی کجا هستند و چه کارهاند! 0 4 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/8/8 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 205 جمهوری اسلامی فلسطین ساعت: ۱۱:۱۳ 0 2 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/8/8 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 226 پدرم راست میگفت؛ ساختن همیشه سختتره! اما گاهی چیزهایی لایق خراب شدن و محکوم به نابودی هستن! 0 1 Jupiter 1403/8/29 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 94 توماس با شعف به حافظ و سپس به چشمان دکتر پارسا خیره شد. با وجد و خوشحالی به او نگاه میکرد. سپس آرام و از اعماق وجود گفت: مدت بسیار زیادیه که ما دنبال شما میگردیم، دکتر پارسا! مدت خیلی زیادی! 0 1 ام العلایق 1402/8/22 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 218 باید ادامه داد، به خاطر اون دانشمندایی که همراه شما بودن و برای شکستن ساختار ویروس، جونشون رو از دست دادن، باید ادامه داد..... 0 4 𝑺𝒎𝒖𝒅𝒈𝒆 𝒋𝒂𝒔𝒎𝒊𝒏𝒆🪐✨ 1403/8/8 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 120 اما ادواردو نگاهی به عکس انداخت و به آرامی و با اطمینان خاصی که در صدایش بود پاسخ توماس را داد: _میارزید! و عکس را بوسید. 0 2 شادی حسینی 1403/7/13 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 128 0 15 بلو🩵🦋 1403/8/15 زایو مصطفی رضایی 3.9 74 صفحۀ 100 0 2