بریده‌های کتاب داستان فلسفه

روشنا

روشنا

1402/5/22

بریدۀ کتاب

صفحۀ 170

آنچه موجب از بین رفتن اکثر آن‌ها [مکاتب فکری مارکسیستی مختلف] شد، این واقعیت بود که هرجا جنبش‌های سیاسی مارکسیستی به قدرت رسیدند، نتیجه‌اش همیشه و بدون استثنا برپایی دیکتاتوری دیوانسالار بود که کوچک‌ترین شباهتی با آن جامعه‌ای نداشت که به نظر مارکس باید به طور اجتناب‌ناپذیری ایجاد می‌شد. هم‌چنین وضع اقتصادی چنین جوامعی بدون استثنا رو به خرابی می‌رفت و به جای شکوفایی، فقیرتر می‌شدند. بنابراین حکومت مارکسیستی هم استبداد و هم فقر را برای مردم به ارمغان می‌آورد. این اوضاع در درازمدت باعث شد تا تقریباً همه، به استثنای گروهی انگشت‌شمار، به این نتیجه برسند که حتماً چیزی در نظریهٔ مارکسیسم اشتباه است. اما تا این زمان، تاثیرات غیرمستقیم عقاید مارکس در سراسر عرصهٔ فرهنگ نوین گسترش یافته بود. بنابراین با این‌که امروزه طرفداران واقعی مارکسیسم تعدادشان کم است اما تفکر مارکسیستی هم‌چون عنصر مهمی در حوزهٔ افکار «نوین» و از جمله در حوزهٔ ادبیات و هنر، تأثیرگذار است.

14

روشنا

روشنا

1402/5/1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 54

از آن‌جا که اروپاییان از قدیم تمایل داشته‌اند تا تمدن را معادل فرهنگ اروپایی بدانند، بد نیست اشاره شود زمانی که اروپا در این دوران تاریک به سر می‌برد (تقریبا از قرن ششم تا دهم میلادی) تمدن‌های بسیار پیشرفته‌تری در بخش‌های دیگری از جهان در اوج شکوفایی بودند. اسلام در عصر زرین خود به سر می‌برد و در سراسر بخش شرقی قلمرو امپراتوری اسکندر گسترش یافته و از شمال آفریقا به اسپانیا هم راه پیدا کرده بود. تمدن چینی به اوج خود در سلسله تانگ رسید که چین‌شناسان آن را بزرگ‌ترین دوره ادبیات منظوم چینی می‌دانند. در ژاپن هم فرهنگ خاصی در حال پیدایش و تکامل بود که بعدها به عنوان دوره کلاسیک ژاپن شناخته شد. اما حدود پنج قرن دیگر می‌بایست می‌گذشت تا اروپا فرایندی را آغاز کند که به تدریج بتواند قدرت و فرهنگ خود را به طور موثری بر سراسر دنیا تحمیل کند. اگر در آن دوران تاریکی کسی پیدا می‌شد که می‌گفت این قاره وحشی و غرق در ظلمت، روزی به چنین جایگاهی خواهد رسید، مسلما سخنانش را از مقوله هذیان می‌پنداشتند. در طی آن دوران، جهان اسلام بود که بخش اعظم فرهنگ باستان را حفظ کرد. ممنون میشم اگر منبع خوبی برای مطالعه افول تمدن‌های شرق می‌شناسید، معرفی کنید. 🙏🏻🌷

4