بریده‌ای از کتاب داستان فلسفه اثر برایان مگی

روشنا

روشنا

1402/4/31

بریدۀ کتاب

صفحۀ 51

(در توضیح باورهای بنیادین مسیحیت) خدا دنیای ما را آفرید و آن‌گاه به دنیای آفریده خود آمد تا هم‌چون یکی از انسان‌ها در آن زندگی کند و در قالب مردی به نام عیسی بر روی زمین، در ناحیه خاصی از فلسطین و در زمان خاصی پدیدار گشت و عمری را طی کرد که سیر مشخصی داشت که مدارک تاریخی آن را در دست داریم. واقعا بحث تحریف باورهای دینی و وارد شدن اسطوره‌ها به دین و در ادامه مقدس شمردن این باورها خیلی جای تفکر داره و چه ضربه‌هایی که انسان از این باورها نخورده! بعد خوندن این قسمت، به این فکر می‌کردم که اگر من هم در جامعه مسیحی به دنیا می‌اومدم و از کودکی این تفسیر رو می‌شنیدم و برام مقدس بود، بعدها اگر کسی بهم می‌گفت مسیح خدا نبود بلکه انسانی بود مثل ما و فرستاده خدا برای انسان‌ها بود؛ برآشفته می‌شدم و فکر می‌کردم اون فرد با سخنش به مسیح توهین می‌کنه و در حد یک انسان پایین میاره و اون فرد رو گمراه می‌دونستم...

(در توضیح باورهای بنیادین مسیحیت) خدا دنیای ما را آفرید و آن‌گاه به دنیای آفریده خود آمد تا هم‌چون یکی از انسان‌ها در آن زندگی کند و در قالب مردی به نام عیسی بر روی زمین، در ناحیه خاصی از فلسطین و در زمان خاصی پدیدار گشت و عمری را طی کرد که سیر مشخصی داشت که مدارک تاریخی آن را در دست داریم. واقعا بحث تحریف باورهای دینی و وارد شدن اسطوره‌ها به دین و در ادامه مقدس شمردن این باورها خیلی جای تفکر داره و چه ضربه‌هایی که انسان از این باورها نخورده! بعد خوندن این قسمت، به این فکر می‌کردم که اگر من هم در جامعه مسیحی به دنیا می‌اومدم و از کودکی این تفسیر رو می‌شنیدم و برام مقدس بود، بعدها اگر کسی بهم می‌گفت مسیح خدا نبود بلکه انسانی بود مثل ما و فرستاده خدا برای انسان‌ها بود؛ برآشفته می‌شدم و فکر می‌کردم اون فرد با سخنش به مسیح توهین می‌کنه و در حد یک انسان پایین میاره و اون فرد رو گمراه می‌دونستم...

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.