فقط نگاه کردن به چشم های سیاه او هم مرا خوشبخت می کند !

"او را خواهم دید !" این را هرروز صبح ، وقتی بیدار می شوم و لبریز از شادی به سمت آفتاب زیبا رو می کنم با هیجان می گویم . "او را خواهم دید !" و هیچ آرزوی دیگری در تمام طول روز ندارم .

انسان عجب کودکی است ! چطور تا این حد مشتاق و آرزومند یک نگاه کوتاه است !

با دیپلم ، با پول ، با شوهر با این چیز ها آدم خوشبخت نمی شود. باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند.

موزیک دوست دارید ؟ من لذت بخش ترین ساعات عمر خود را وقتی می دانم که از یک آهنگ موسیقی خوشم می آید. عجیب این است که هميشه این طور نیستم گاهی موسیقی به هر نحوی که تصور کنید برای من خسته کننده و کسالت بار است .

او به من قوه و قدرت می بخشید . ظاهرا وقتی پیش او بودم ، خود را نا ترس قلمداد می کردم . اما حقیقت این است که او منبع قدرت من بود

"او هنرمند است. او بر ارواح انسان ها تسلط دارد."

هر درختی ثمری دارد و هرکس هنری من بی‌چاره بی مایه تهی‌دست چو بید

پرسید :« چرا نمی خواستید بیایید؟ » گفتم :« با خودم در جنگ بودم» پرسید :«بالاخره کی برد؟ » گفتم :« شما »

کسی که در عمرش گرسنگی نکشیده، کسی که از سرما نلرزیده، کسی که شب تا سحر بی‌خواب نمانده، چطور ممکن است از سیری، از گرما، از پرتو آفتاب صبح لذت ببرد؟

در چشم های من دقیق تر نگاه کن ، جز تو هیچ چیز در آن نیست.

من آنشب فهمیدم که در نزدیکی چ کوره‌ی پر از آتش گداخته‌ای ایستاده ام و دارم از سرما می‌لرزم.

«این چشم‌ها مال من نیست!»